مطالعات اجتماعی
-
«خوشبینی» سدی در برابر عدالت اجتماعی
: زاویه دید و نگاه ما به وضع موجود میتواند تأثیر زیادی بر نحوه مواجهه با مسائل اجتماعی و سیاسی داشته باشد. در این میان دو نوع نگاه خوشبینانه و بدبینانه ساختار ذهنی بسیاری از مردم را تحتتأثیر قرار میدهد. این دو مدل تفکر در طول تاریخ طرفداران خاص خود را داشته است. در یادداشت پیشرو مارا وندر لوگتیس، مدرس فلسفه در دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند(Mara van der Lugtis) تلاش کرده ضمن مرور تاریخ پدیده خوشبینی و بدبینی در سنت فلسفی غرب، تأثیرات اجتماعی هرکدام را بر جامعه شرح دهد. این یادداشت برای اولین بار در تاریخ ۲۶ آپریل ۲۰۲۲ در نشریه اینترنتی Aeon منتشر شده است.
-
نقش نابرابری های اجتماعی-اقتصادی در توسعه مغز
کیمبرلی جی. نوبل(Kimberly G. Noble) عصب شناس و استادیار دانشگاه کلمبیا و یکی از فعالان حوزه مطالعات نابرابری در این یادداشت به این حقیقت توجه ویژه ای کرده است که میزان درآمد و ثروت خانوارها تا حد زیادی با رشد مغزی افراد و کودکان در ارتباط است. در واقع می توان گفت بر اساس شواهد به دست آمده گرچه ناملایمات اجتماعی-اقتصادی ممکن است تنها تعیین کننده موفقیت کودک در مراحل بعدی زندگی نباشد، اما نقش مهم آن در کمک به رشد زبان، حافظه و مهارت های زندگی را نمی توان نادیده گرفت.این یادداشت برای اولین بار در dana foundationمنتشر شده است.
-
بررسی ریشه های تاریخی تاسیس نهاد خیریه؛
خدای ادیان ابراهیمی دوست فقرا و دشمن فقر است
پیتر ون اینواگن، محقق و متخصص در مطالعات عهد جدید، ادبیات مسیحیت اولیه و زمینه یهودی و هلنیستی مسیحیت اولیه است. او استاد بازنشسته دانشکده الهیات در دانشگاه اوترخت هلند و نویسنده کتاب های بسیاری از جمله "مطالعات یهودیت باستان و مسیحیت اولیه (۲۰۱۴)" می باشد. آنچه در تاریخ تمدن بشری اهمیت دارد جایگاه "انسان محروم" در جامعه است. اینکه جوامع و فرهنگ های مختلف چه رویکری نسبت به "انسان محروم" دارند نشان دهنده میزان ارزشی است که برای انسان و انسانیت قائل هستند. در این نوشتار نویسنده تلاش میکند تا تفاوت رویکرد جوامعی با فرهنگ یونانی و رومی را با جوامعی که محل ظهور ادیان ابراهیمی و انبیایی چون موسی و عیسی بوده اند در خصوص مسئله رسیدگی به انسان محروم بررسی کند.
-
چگونه فقر بر مغز و رفتار تأثیر می گذارد
فقر به صورت فراگیر، جوامع مختلف از شهری و روستایی تا توسعه یافته و عقب مانده را درگیر خود کرده است. فقری که از نسلی به نسل بعد منتقل می شود و طیف های مختلف را در دام خود گرفتار می کند. دامی که خروج از آن تقریبا امری غیر ممکن و سخت به نظر می رسد. شاید بتوان گفت بخشی از سوخت چرخه پایان ناپذیر فقر، اثرات ویرانگر آن بر رشد شناختی، عملکرد اجرایی و توجه افراد است، همانطور که چهار محقق علوم شناختی و اقتصاد رفتاری در خلال کنفرانس بین المللی علوم روانشناسی که از ۱۲ تا ۱۴ مارس در آمستردام، هلند برگزار شد، روی این موضوع تمرکز کرده و نتایج تحقیقات خود را ارائه دادند.
-
در گفتگو با اینگرید رابینز خالق نظریه "محدودیت گرایی"؛
محدودیت برای ثروت چه منافعی برای ما دارد؟
اینگرید رابینز، استاد فلسفه و دارنده کرسی اخلاق دردانشگاه اوترخت است. او صاحب نظریه ای است که بر اساس آن ثروت باید دارای محدودیت باشد. در واقع او معتقد است همانگونه که ما از چیزی به عنوان خط فقر در اقتصاد صحبت می کنیم، لازم است تا در طرف دیگر ماجرا به خط ثروت هم حساس باشیم. او ثروت مازاد را از جنبه اخلاقی و سیاسی نافی عدالت و آزادی و اخلاق می داند و می گوید باید ثروت مازاد بر نیازهای افراد ثروتمند، در فرآیندی شفاف بازتوزیع شود. رابینز در رشته اقتصاد و فلسفه تحصیل کرده و دکترای خود را در دانشگاه کمبریج دریافت کرد و پس از آن در دانشگاه های برجسته ای مانند دانشگاه کلمبیا در نیویورک، دانشکده اقتصاد لندن و دانشگاه آکسفورد فعال بوده است. کار او در فلسفه بر اخلاق و فلسفه سیاسی هنجاری، به ویژه بر روی مسائل مختلفی همچون عدالت و سایر ارزش های اجتماعی، اغلب در ترکیب با تحقیقات بین رشته ای متمرکز است.
-
ثروت با روح شما چه می کند؟
ثروت بیشتر شما را خوشحال تر نمی کند، اما شما را خودخواه و دروغگو می کند.یادداشت زیر به بررسی تحقیقات انجام شده در خصوص تاثیات ثروت بر شخصیت و روان افراد پرداخته است. این یادداشت برای اولین بار در نشریه اینترنتی THE WEEK منتشر شده است.
-
نگاهی پیرامون «خط ثروت» در طول تاریخ اندیشه
در فلسفه سیاسی معاصر، پیشنهاد شده است که برای کسب ثروت باید محدودیتهای بالایی در نظر گرفته شود.ماتیوس کرام و اینگرید رابینز نظریه پرداز و فیلسوف سیاسی در این مقاله، نظریات نویسندگان معروف در تاریخ فلسفه اقتصادی و سیاسی درباره ایدههایی که میتوان آنها را نمونههای اولیه محدودیتگرایی تلقی کرد، بیان کرده اند. در حالی که در شرایط کنونی، این دیدگاه که باید حد بالایی برای ثروت وجود داشته باشد ممکن است بسیار رادیکال به نظر برسد،در این یادداشت نشان داده شده است که در طول تاریخ، بسیاری از فیلسوفان بزرگ، استدلال های ذاتی برای محدودیت گرایی ثروت، مطرح کرده اند. این مقاله در نشریه تخصصی European journalog Philosophy منتشر شده است.
-
آدام اسمیت قربانی روایت سرمایه داری از «ثروت ملل»
وقتی نام آدام اسمیت را می شنویم عموما تصور می کنیم با پدر علم اقتصاد و یکی از بنیان گذاران اقتصاد بازار آزاد و ضد دولتی و نظریه پرداز راست روبرو هستیم. اما این تصور تا چه میزان با واقعیت آدام اسمیت و نظریات اصلی او همخوانی دارد؟ آیا چهره ای که از او در فضای آکادمیک ساخته شده است، منطبق با نظریات سیاسی و اقتصادی اوست؟ شاید بهتر باشد برای یافتن پاسخ این سوال نگاه دقیق تری به نظریات این متفکر بزرگ و تاثیرگذار داشته باشیم. پل ساگاریس(Paul Sagaris)، مدرس فلسفه سیاسی در بخش اقتصاد سیاسی کالج سلطنتی لندن است در این یادداشت ما را با جهان فکری آدام اسمیت آشنا می کند.این یادداشت برای اولین بار در نشریه اینترنتی aeon منتشر شده است.
-
پیتر سینگر فیلسوف اخلاق:
اخلاقی زندگی کردن یعنی تلاش برای کاهش رنج دیگران
تصور کنید پیاده به سمت محل کار خود می روید. در حین پیاده روی متوجه می شوید که کودکی در دریاچه نزدیک جاده در حال غرق شدن است. یک لحظه به لباس های لاکچری خود که برای شرکت در جلسه کاری پوشیده اید نگاه می کنید، مطمئن هستید که اگر برای نجان جان کودک به درون آب بروید همه لباس هایتان خیس و کثیف می شود و باید همه را به خشکشویی بدهید، آیا در این وضعیت حاضر هستید کودک در حال غرق شدن را نجات دهید؟
-
نابرابری که از قبل از تولد آغاز میشود توجیه پذیر نیست
«جیمز هِکمن»، اقتصاددان و برنده جایزه نوبل، در کتاب اخیر خود باعنوان «دادن فرصت عادلانه به کودکان» اذعان کرده است که «تولد، بزگترین منشأ نابرابری در آمریکای امروزی است. کودکانی که در وضعیت نامطلوب متولد میشوند، از همان زمان شروع مهدکودک درمعرض خطر ترک تحصیل، بارداری در نوجوانی، جرموجنایت و کار مادامالعمر با دستمزد کم، قرار دارند. این موضوع قطعا برای همه افرادی که در وضعیت نامطلوب متولد شدهاند و جامعه آمریکا بد است.»
-
کاهش نابرابری روی دیگر سکه وقایع خونین تاریخ!
در طول تاریخ شاید بتوان گفت بیماری های فراگیر و کشنده ای مانند طاعون و جنگ های بزرگ تاثیر ویژه ای بر کاهش نابرابری ها داشته اند. والتر شایدلس دیکاسون استاد تاریخ و علوم انسانی به همراه همکاران خود از دانشگاه استنفورد کالیفرنیا در این یادداشت به صورت بندی فرآیندهای تاریخی تعدیل کننده ای، پرداخته اند که نسبت به سیاست گذاری های دولت ها توانایی بیشتری در مقالبه با نابرابری ها داشته است.
-
چگونه جوامع از برابری طبیعی به سمت نابرابری حرکت کردند
در ۹۷درصد از تاریخ بشر، تمام مردم، قدرت و دسترسی یکسانی به کالاها داشتند. نابرابری چطور به تدریج افزایش یافت؟برای فهم این سیر تاریخی خوب است نگاهی به تاثیر نوع زندگی بشر و نقش نخبگان در دل تاریخ زیست اجتماعی داشته باشیم. کیم استرنلی، استاد فلسفه در دانشگاه ملی استرالیا است. استرنلی نویسنده کتاب زبان و واقعیت؛ مقدمهای بر فلسفه زبان (ویراست دوم، ۱۹۹۹) است، همچنین تازهترین کتابش با عنوان قرارداد اجتماعی پلیستوسین: فرهنگ و همکاری در تکامل بشر (۲۰۲۱) منتشر شده است.
-
«حسادت» علیه نابرابری
تا امروز هرآنچه علیه نابرابری گفته شده است ناظر به رفتار بیرونی انسان ها و تاثیرات محیطی بر روی رفتار اقتصادی آن ها بوده است. اما شاید بتوان راهی از درون برای کنترل نابرابری یافت. جیمز سوزمانیس، انسان شناس و رئیس گروه تحقیقاتی و پشتیبانی آنتروپوس مستقر در کمبریج که نام آخرین کتابش «ثروت بدون فراوانی: دنیای ناپدید شدن بوشمن ها» (۲۰۱۷) است در این یادداشت تلاش کرده است تا ریشه های اخلاقی رفتاری را جست و جو کند که در برخی قبائل شکارچی، عاملی مهم در ایجاد برابری بین اعضای قبیله بوده است. با هم روایت سوزمانیس را می خوانیم:
-
حلقههای اجتماعی بسته، باعث ایجاد جامعهای با برابری کمتر میشود
تحقیقات نشان میدهند که ما اغلب با افرادی مشابه خودمان تعامل داریم و این کار حساسیت ما نسبت به افرادی خارج از «حباب اجتماعی»مان را کمتر میکند. این امر منجر به برداشتهای نادرست و عمیقی دربارهی وضعیت جامعه میشود.
-
چرا مبارزه با مالکیت نامحدود، دشوار است؟
نابرابری به عنوان یکی از نتایج طبیعی مالکیت نامحدود بر منابع محدود شناخته شده است. اما چرا با وجود اینکه عموما معایب نابرابری برای همه روشن است ، مبارزه با مالکیت نامحدود با موانع جدی نظری و عملی مواجه می باشد؟ شاید پاسخ این است که ثروت و دارایی ما کم کم به بخشی از وجود ما تبدیل می شوند که بر ما فرمانروایی می کنند. در این صورت دیگر ما مالک دارایی خود نیستیم بلکه ثروت ما اختیار ما را به دست خود گرفته است و با هر آنچه علیه خودش باشد مقابله خواهد کرد.
-
چرا برابری برای رشد جامعه ضروری است؟
رابینسون با اشاره به اهمیت برابری و عدالت برای رشد بشر، نظریه "پینکر" که از نابرابری دفاع کرده و برابری را امری ناعادلانه می داند، را مورد نقد قرار داده و نقاط ضعف آن را بررسی می کند.
-
نابرابری محصول یک تصمیم است نه سرنوشت محتوم بشر
تاکنون در خصوص تاثیرات نابرابری در اجتماع بر زندگی فردی زیاد شنیده ایم. تشدید استرس های روحی و فقر و شکست های خانوادگی. اما در این یادداشت ویلیام پیرس به جملههای عمومی و اجتماعی سیاسی نابرابری اشاره کرده است که در حقیقت بلایی که نابرابری بر سر جوامع می آورد را به تصویر کشیده است.
-
مصاحبه با توماس پیکتی؛
سرمایه و ایدئولوژی
توماس پیکِتی بر این نظر است که چون دولتها نتوانستهاند نابرابری درآمدی را با سیاستهای مالیاتی صحیح، یعنی دریافت مالیات از ثروتمندان متناسب با ثروتی که کسب کردهاند، کاهش دهند، جنبشهای پوپولیستی پا گرفتهاند. در این مصاحبه توماس پیکتی برای رابین ویلسون میگوید که چگونه میتوان ثروت و قدرت را از سرمایهداران به کارگران و شهروندان منتقل کرد.
-
معرفی و بررسی نظریه محدودیت گرایی در اقتصاد
ثروت مازاد بر نیاز، باید به جامعه بازگردد
ممکن است کسی بپرسد که اگر در جوامع یا در سطح جهانی، افرادی وجود داشته باشند که دارای ثروت زیادی باشند، چه مشکلی به وجود می آید و چه ایرادی دارد؟ آیا تمرکز ما نباید روی افراد محروم باشد و تلاش کنیم تا آن ها را از گودال فقر بیرون آورده و نجات دهیم؟ در این یادداشت، من پاسخ متفاوتی به این سوال ارائه خواهم کرد مشکلات جامعه ای که در آن برخی افراد ابرثروتمند وجود دارند، را شرح خواهم داد.
-
خطاها در تئوری توسعه و دلالتهای آن برای سیاستگذاری؛
توسعه اقتصادی، روندی به شدت چند وجهی/۴
ایرما آدلمن/ترجمه فریبا مومنی/ سیاستگذاریها و نهادها از طریق هویتها، نفوذ و منافع نخبگان سیاسی شکل داده میشود و نهادها از طریق چگونگی تعامل حکومت با جامعه مدنی شکل میگیرد. بهویژه آنچه برای توسعه از اهمیت برخوردار است اینکه سیستم سیاسی منافع چه کسی را نمایندگی میکند چگونه سنگربندی میکند و دیدگاههای کوتاه مدت خود را عملی میکند، و چه نهادی برای مشارکت (یا کمبود مشارکت) جامعه مدنی در صورتبندی سیاستگذاری، موجود است.
-
خطاها در تئوری توسعه و دلالتهای آن برای سیاستگذاری؛
نقش دولتها در توسعه اقتصادی/۳
ایرما آدلمن/ترجمه فریبا مومنی/ الگوهای تعدیل در زمینه بحران بدهی دهه ۱۹۸۰ بهطور قابل ملاحظهای در میان کشورها گوناگون بود. بعضی از کشورهای در حال توسعه عمدتاً از آمریکای لاتین و آفریقا رژیمهای وارداتی محدود، هزینه دولتی ضد تورمی و سیاستگذاریهای کلان اقتصادی را اتخاذ کردند و سیاستهای دستمزد را پالایش مجدد کردند، از یارانهها کاستند و بازارهای داخلی خود را آزاد ساختند تا کسری حسابهای جاری خود را کاهش دهند تورم را پایین آورده و رقابتی بودن را افزایش دهند برای کشورهایی که این مسیر را دنبال کردند این دهه دههای بود با افزایش قابل توجه، فقر نابرابری و رشد پایین که توسعه در آن گم شده بود و اینها تنها در دهه ۱۹۹۰ خود را آشکار کردند.
-
خطاها در تئوری توسعه و دلالتهای آن برای سیاستگذاری؛
مکتب پیشرونده نئوکلاسیک توسعه اقتصادی/۲
ایرما آدلمن/ترجمه فریبا مومنی/ مکتب درست کردن قیمتها بیش از بحث برای شکلهای متفاوت مداخله دولت، دری به این بحث گشود که مداخله دولتی باید کمتر شود چراکه به وضوح برضد بهرهوری بوده است. مکتب توزیع درآمد به بحث برای نقشی مستقیم برای دولت در اقتصاد ادامه داد اما در جستوجوی تغییری به دور از صنایع پایه سرمایهبر به سوی صنایع کالاهای مصرفی کاربر بود که برای تولید داخلی و صادرات مناسب بود. به هر صورت آن روزها با مکتب درست کردن قیمتها مشخص میشود.