لیزا ویندستایگر در حال اتمام دورهی دکتری خود در رشتهی اقتصاد در دانشکدهی اقتصاد لندن است و از ماه اوت، به عنوان یکی از محققان ارشد در موسسهی حقوق مالیاتی و مالیهی عمومی ماکس پلانک مشغول به کار خواهد شد.
حلقهی اجتماعی پیرامون شما چگونه است؟ به دوستان، خانواده و همکاران خود فکر کنید: اگر مدرک دانشگاهی دارید، چند نفر از دوستانتان دارای مدرک دانشگاهی هستند؟ چه تعداد از آشنایانتان درآمدی مشابه شما دارند؟ به والدین دوستان مدرسهی فرزندانتان توجه کنید: چند نفر از آنها ماشین و شغلی مشابه شما دارند؟
اطلاعات ورودی فیسبوک یا اینستاگرامتان را چک کنید: آیا دوستان و همکارانتان به رستورانی مشابه میروند، به جاهای یکسانی برای تعطیلات میروند یا علایق مشابهی دارند؟ آیا هرگز مشاهده کردهاید که نفر جلویی شما در صف، کتابی مشابه کتاب شما بخواند؟ (این اتفاق اخیرا برای من افتاد...)
ممکن است سریعا نتیجهگیری کنید که حلقهی اجتماعیتان به اندازهی تصورتان متنوع نیست. در این صورت به شما اطمینان میدهم تنها نیستید. شواهدی از ایالات متحده و بریتانیا وجود دارند که فرضیهی تعاملات روزافزون با افراد مشابه را تایید میکنند. این شواهد به ما نشان میدهند که ما از دیدگاههای گزینشی خود دربارهی جامعه آگاه نیستیم.
ممکن است بپرسیم خب این چه معنایی دارد؟ آیا تعامل ما عمدتا با افرادی با ذهنیت مشابه خودمان لزوما نکتهای منفی محسوب میشود؟
درحقیقت، دلایل مهمی برای نگرانی در رابطه با این تمایل به افزایش تفکیک اجتماعی وجود دارند، و دلیل آن صرفا به ممانعت از درک متقابل و کمک به دستهبندی و ایجاد دوقطبی در جوامع (یعنی موضوعات مطرحشده در آرای دونالد ترامپ و خروج بریتانیا از اتحادیهی اروپا) مربوط نمیشود.
تفکیک، نقش مهمی نیز در سطح نابرابری اقتصادی جوامع ایفا میکند. اولین دلیل این تاثیر به «اثرات شبکهای» مربوط میشود: برای نمونه ، ثروتمندان هم به دلیل درآمد بالای خودشان و هم به خاطر محلههای مرفه محل زندگی و روابط مهمشان پیشرفت میکنند. به طور مشابه، افراد فقیرتر به دلیل درآمد پایین، محیط محروم، مدارس سطح پایین و نداشتن روابط موثر، درجا میزنند.در روابط اجتماعی نیز این تفکیک واضح است، آتشسوزی برج گرنفل مثالی کلاسیک از چنین تفکیک مسکونی است؛ در این ساختمان، نگرانی مردم دربارهی خطر آتشسوزی به دلیل «مهم» تلقی نشدن این افراد نادیده گرفته شد.
علاوه بر این، تفکیک میتواند به روشی ثانویه و غیرمستقیم نیز نابرابری را تحت تاثیر قرار دهد: تفکیک اجتماعی میتواند برای ما برداشتهای نادرست از وضعیت جامعه را تشدید کرده و درنتیجه حمایت شهروندان از سیاستهای مشخصی مانند توزیع مجدد درآمد و گسترش تشکیلات رفاهی را تحت تاثیر قرار دهد. که این امر میتواند منجر به افزایش نابرابری درآمدی (پس از پرداخت مالیات) شود.
یا بنا به گفتهی کمدینی به نام کریس راک در مصاحبهای با مجلهی نیویرک: «اگر افراد بیبضاعت از میزان ثروت افراد ثروتمند آگاه میشدند، در خیابانها شورش میکردند. اگر یک انسان معمولی میتوانست اتاق استراحت فرستکلاس هواپیمایی ویرجین را ببیند، چنین واکنشی نشان میداد: «چی؟ چی؟ این غذا است؛ رایگان هم است و آنها ... چی؟ ماساژ؟ شوخی میکنید؟»
تفکیک موجب برداشت غلط میشود
مطالعات مختلف نشان میدهند که افرادی که در بالاترین و پایینترین حد توزیع درآمد هستند ، معمولا درآمد و نابرابری ثروت را دستکم میگیرند؛ آنها فاصلهی وضعیت خود از نقطهی متوسط طیف توزیع درآمد را نزدیکتر از مقدار واقعی آن تصور میکنند.
این یادداشت بر نقش تفکیک در ایجاد این برداشتهای غلط تاکید دارد. تحقیقاتی که انجام داده ام نیز موید فرضیه من بوده است. پرسشنامهی کیفی که در ایالات متحده و از طریق آمازون انجام دادم و بهزودی در کشورهای اروپایی نیز انجام میشود، از ارتباط شدید بین برداشت نادرست مردم و میزان تفکیک اجتماعی-اقتصادی آنها خبر میدهد.
افرادی که حلقهی اجتماعی شدیدا یکدستی داشته و عمدتا با افرادی مشابه خودشان از نظر شرایط اقتصادی، تحصیلی و غیره تعامل دارند، معمولا دربارهی شکل توزیع درآمد، متعصبانهتر از افرادی با روابط اجتماعی متنوع فکر میکنند. احتمالا آنها به دلیل عدمآگاهی از شرایط افراد خارج از حلقهی خود، سریعا نتیجه میگیرند که اغلب افراد شبیه خودشان هستند.
این امر باعث میشود افراد ثروتمند تصور کنند که فقرا به اندازهی واقعی فقیر نیستند و این در حالی است که افراد فقیرتر نیز میزان ثروت ثروتمندان را درک نمیکنند. تفکیک باعث میشود تمام افراد جامعه سطوح نابرابری را دستکم بگیرند یعنی وقتی سطح ثروت افراد فقیر بهدرستی ارزیابی نشود، آنها معمولا تقاضای کمتری برای توزیع مجدد دارند. برای افراد ثروتمند نیز محتملترین تاثیر همان کاهش تقاضا برای توزیع مجدد در مقایسه با شرایط عدموجود این برداشت نادرست است و این امر نیز مجددا منجر به نابرابری پس از پرداخت مالیات بیشتری میشود.
معنای کامل این پدیده زمانی مشخص میشود که به تغییرات پایاپای تفکیک و نابرابری اشاره کنیم: چندین مطالعه برای ایالات متحده نشان میدهند که طی 40 سال گذشته، هم نابرابری درآمدی و هم تفکیک در اغلب نواحی شهری افزایش پیدا کردهاند. به نظر میرسد که نابرابری در سطوح بالا افزایش پیدا کرده و افراد ثروتمند به صورت روزافزونی از باقی بخشهای جامعه تفکیک شدهاند درحالیکه «نواحی متوسط-نشین» به حاشیه رفتهاند—مثل شیکاگو که در تصویر زیر قابلمشاهده است.
رشد تفکیک اقتصادی در شیکاگو: تصویر از دنیل هرتز
مشاهده میکنید که ارتباط بین تفکیک و برداشتهای نادرست مفاهیم مهمی را در رابطه با تقاضا برای توزیع مجدد در زمانهای افزایش نابرابری (مثل الان) نشان میدهد. مثلا اگر نابرابری افزایش پیدا کند و جامعه نیز به طور همزمان، مجزاتر شود، شاید مردم متوجه این افزایش یا میزان آن نشوند و این یعنی حمایت آنها از سیاستهای توزیع مجدد نیز چندان افزایش پیدا نمیکند.
ممکن است در نقاط حداکثری، این برداشتهای نادرست باعث گمراهی مردم شده و طوری به آنها القا کنند که انگار نابرابری کاهش پیدا کرده است چون حلقهی اجتماعیشان یکدستتر از قبل شده است. درنتیجه، این افراد کمتر از قبل (پیش از افزایش نابرابری) به دنبال توزیع مجدد خواهند بود.
این مکانیسم میتواند به توضیح چرایی مشاهدهی دورههای متعدد افزایش نابرابری درآمدی بدون افزایش تقاضا برای توزیع مجدد کمک کند (مثلا در ایالات متحده بین سال 1975 و 2008 وقتی نابرابری درآمدی روبهرشد بود، حمایت مردم از سیاستهای توزیع مجدد مثل قبل باقی ماند یا حتی کمی کاهش پیدا کرد).
چه میتوان کرد؟
در رابطه با افراد ثروتمند، به نظر میرسد تفکیک فضایی عمدتا خودبهخود از طریق شهرکهای مسکونی محصور، نگهبانان امنیتی، حملونقل خصوصی و مدارس خصوصی تحمیل میشود. من در تحقیق خود فرضیهای مطرح میکنم مبنی بر این که در جوامع نابرابرتر، فراهم کردن امکان تفکیک برای مشتریان سود بیشتری را برای شرکتها به دنبال دارد چون در صورتی که نابرابری بیشتر و افراد فقیر نیز فقیرتر شوند، ثروتمندان تمایل بیشتری برای پرداخت مبلغ بالاتر به منظور دور شدن از فقرا خواهند داشت.
ضمنا در رابطه با افراد فقیر، این عامل اغلب یکی از تبعات مستقیم کاهش قدرت خرید است: هزینههای مسکن و کیفیت مدارس مربوط به این مناطق از عوامل کلیدی ایجاد تفکیک اجتماعی هستند.
بنابراین، چه اقداماتی باید برای کاهش تفکیک انجام شوند؟ و آیا این کار تاثیری بر نابرابری ناشی از آن نیز خواهد داشت؟
مطمئنا سیاستهایی مانند بهبود و افزایش امنیت حملونقل و درنتیجه، انتخاب آن توسط طیف وسیعتری از افراد، همراه با هزینههای طرح ترافیک برای ممانعت از حملونقل (خودرویی) خصوصی را میتوان برای کاهش تفکیک فضایی استفاده کرد. همچنین الگویی در جهت مناطق آزادتر برای عابرین پیاده در شهرها نیز گام مهم دیگری در زمینه آشنایی با محیط های مختلف شهری، محسوب میشود.
بااینحال، علاوه بر تفکیک اجتماعی واقعی در تماسهای روزمره، ما باید بدانیم که عصر اینترنت با جنبهی جدیدی از انزوای اجتماعی همراه شده است. رسانههای اجتماعی از نظر تئوری میتوانند ابزاری برای دسترسی ما به طیفی متنوعتر از افراد باشند و در غیر این صورت، ارتباط ما با این افراد نیز میسر نمیشد اما درحقیقت اغلب، شاهد عکس این قضیه هستیم.
الگوریتمهای تعبیهشده در فیسبوک و سایر شبکههای اجتماعی اتاقهای پژواکی ایجاد میکنند که همانند زندگی واقعی در آن با هم تعامل میکنیم و اغلب این تعاملها نیز با افرادی انجام میشوند که شرایط زندگی و نظراتی مشابه خودمان دارند. حبابهای رسانههای اجتماعی ما به جای تنوعبخشی به دیدگاهها، در جهت یکپارچهسازی عقاید و دیدگاههای انتخابی ما در رابطه با جامعه عمل میکنند.
کاس سانستاین استاد دانشگاه هاروارد در کتاب جدیدش با عنوان جمهوری، خطرات این نوع تفکیک اجتماعی جدید را برمیشمرد؛ این نوع تفکیک (همانند معادل غیرمجازی آن) توسط اغلب افراد متاثر از آن شناسایی نمیشود. سانستاین راهحلهای بخش خصوصی خلاقانهای مانند «دکمههای غیرمترقبه» را پیشنهاد میکند؛ بر این اساس، افراد در معرض دیدگاهها یا موضوعات متنوعی قرار میگیرند که در غیر این صورت، هرگز با آنها مواجه نمیشدند- او به عنوان آخرین راهحل، پیشنهاد مداخلهی دولت برای تنوع بخشیدن به اطلاعات ورودی شبکههای اجتماعی افراد و حداقل تاحدودی، تصحیح دیدگاههای انحرافیشان را مطرح میکند.
گرچه مسئلهی موافقت یا مخالفت ما با افزایش نظارت دولت هم در فضای واقعی و هم فضای مجازی برای مبارزه با انزوای اجتماعی و ایجاد حبابهای شبکههای اجتماعی مسئلهای ایدئولوژیک محسوب میشود.
بااینوجود، برای اینکه همهی ما انتخابهایی غیرمتعصبانه و آگاهانه در رابطه با نوع جامعهی مطلوبمان داشته باشیم، مشخصا باید موانع پیش روی چشمانمان را حذف کنیم چون کاملا جلوی دیدمان از جامعه را میگیرند. شواهد روبهرشدی نشان میدهند که در صورت رسیدن به این هدف، ممکن است سطوح نابرابری شروع به کاهش کنند.
نظر شما