بدون شک، وقتی ۳۸٪ کودکان و جوانان آفریقایی-آمریکایی در فقر زندگی میکنند، فقط گفتن کلمه «بد» نمیتواند حقمطلب را ادا کند؛ برای توصیف این وضعیت، کلمه «فاجعهبار» معادل مناسبتری است. باید دقت داشته باشیم که نابرابری ناعادلانه درواقع مربوط به پیشاز تولد است، زیرا این نابرابری تاثیر خود را بر روی جنین گذاشته و آثار مخرب خود را از زمان جنینی نشان میدهد.
رحِم پیشاز بارداری، اندام کوچک معجزهآسایی است که اندازهاش از یک پرتقال متوسط بزرگتر نیست؛ تنها هدف رحم در زنان، پرورش و محافظت از جنین تا زمان بهدنیا آمدن اوست. این عضو از بدن زنان هرچند کوچک است، اما تأثیر عظیمی دارد: طبیعت محیط رحِم در دوره کوتاه بین لقاح و تولد، پیامدهای مادامالعمری بر جنین دارد. مثلاً، نوزادانی که پیشاز هفته ۳۷ام بارداری متولد میشوند یا وزنشان کمتر از ۲.۵ کیلوگرم است، تقریباً در همه امور زندگی از جمله کسب درآمد، در طول عمر خود دچار آسیب خواهند شد. همچنین جنینهایی که درمعرض سموم یا عفونت هستند بهشکل جبرانناپذیری در آینده آسیب خواهند دید. حقیقتی آشکار که خیلی متوجهاش نبوده ایم، «نابرابری» به عنوان مسئله اجتماعی بزرگ عصر ما، است که بهطرز شگفتانگیزی در همان ۳۷ هفته اول بارداری آغاز میشود.
متأسفانه، کدپستی محل تولد در ایالات متحده، بیشاز آنچه فکر میکنید، اهمیت دارد. اگر جنین در رحِم زنی واقع شود که در محلی با کدپستی ۱۰۱۰۴ (که بین کوچه ۵ام و «کوچه آمریکاییها»، بین خیابانهای ۵۱ و ۵۲، قرار گرفتهاست) زندگی میکند، مطمئناً با متوسط درآمد بینظیر سالانه ۲.۹ میلیون دلار از بهترین رژیم غذایی ممکن برخوردار خواهد شد: بدون سم، عفونت و یقیناً بدون کمبود ریزمغذیها؛ و گروهی از پزشکان متخصص آن را همراهی میکنند و اطمینان مییابند تا با وزن متناسب و در شرایط مطلوب بهدنیا بیاید. وضعیت ساکنان کدپستی ۱۰۱۱۲ (نزدیک مرکز «راکفلر») که ۷۰۰,۰۰۰ دلار کمتر درآمد دارند نیز بد نیست. بااینحال، اگر مکانیاب جنین خیلی قوی نباشد و با کمی آشفتگی در اندازهگیری، چند مایل آنطرفتر و در محله «ملروز موریسانیا» در «برانکس جنوبی» بهدنیا بیاید، جاییکه در برخیاز مجتمعهای مسکونی نیمی از خانوارها درآمدی کمتر از ۹,۰۰۰ دلار دارند (اشتباه نکنید، این مبلغ سالیانه است، نه ماهیانه!) محیط زندگی جنین مانند قارهای دیگر خواهد بود.
گونهای از محرومیت غیرانسانی در محیط های ناکارآمد و پر از جرم و جنایت کمدرآمد وجود دارد که در محاوره بهآن «زاغه» میگویند و دولت فدرال با حسنتعبیر از آن بهعنوان «منطقه سرشماری هدفمند» یاد میکند زندگی در چنین محله هایی به استرس، اضطراب، سوءاستفاده های جنسی، تغذیه نامناسب، معاینه کم و یا اصلاً نداشتن هیچ معاینهای پیشاز زایمان، بهدلیل نداشتن پول یا بیمه درمانی، منجر میشود. عدم مصرف ریزمغذیها بهمقدار کافی، کمبود ویتامین ب یا بروز عفونت باعث ایجاد انواع مشکلات و پیامدهای نامطلوب ازجمله نقصهای مادرزادی، مُردهزایی، زایمان زودرس، وزن پایین نوزادان درهنگام تولد و بهدنبال آن، نرخ بالای مرگومیر نوزادان میشود. استرس احساسی که همواره باچنین فقری همراه است، اوضاع را بسیار بدتر میکند و اغلب بهاین معناست که جنین ناچار است با سمومی ازقبیل سرب، الکل، نیکوتین و هروئین مقابله کند. بهعبارتدیگر، در مناطق سرشماری هدفمند یا همان زاغه ها، اساسا بهدنیا آمدن نوزادی سالم، چالش بزرگی است.
در این زمینه دادهها واضح و انکارناپذیر هستند: نوزادان آمریکایی آفریقاییتبار در بدو تولد از همه معیارهای مهم برای سلامت یا کسب درآمد در بلندمدت، محروم هستند. مثلاً، نرخ زایمان زودرس در سیاهپوستان (۲۰٪) بسیار بالاتر از سفیدپوستان (۱۲٪) است. وزن پایین هنگام تولد نیز مانعی بزرگ محسوب میشود: نرخ این مشکل بین سفیدپوستان ۸٪ اما بین سیاهپوستان ۱۶٪، حدود چهار برابر سوئد و فنلاند، است. وزن پایین هنگام تولد در جنین، یعنی نوزادان زیر ۲.۵ کیلوگرم، تأثیرات مخرب همیشگی دارد و همچنین، عامل اصلی مرگ نوزادان است. تعجبی ندارد که نرخ مرگومیر در نوزادان آمریکایی آفریقاییتبار ۲.۲ برابر نوزادان سفیدپوست است.
باتوجه به اینکه ایالات متحده نابرابرانهترین توزیع درآمد بین کشورهای توسعهیافته را دارد، تعجبی هم ندارد که سلامت نوزادان آمریکایی نیز بین کشورهای توسعهیافته در پایینترین میزان است. ایالات متحده ازنظر نرخ مردهزایی همراه با یونان و کرواسی (که درآمد ناخالص ملی برپایه جمعیت آنها کمتر از نصف ایالات متحده است) در رتبه هفدهم جهان قرار دارد و این نرخ ۵۰٪ بیشتر از فنلاند است. نرخ مرگومیر نوزادان آمریکا دوبرابر کشورهای اسکاندیناوی و ژاپن و فقط کمی کمتر از کوبا است و ازاین حیث در رتبه ۳۴ام قرار دارد. از هر ۱۰۰۰ نوزاد آمریکایی آفریقاییتبار ۱۲.۲ تای آنها میمیرند که این آمار بیشتر از ۶۰ کشور جهان ازجمله روسیه، صربستان، تایلند و سریلانکاست (درواقع آمار روسیه و صربستان کمی بهتر است). مطمئناً، این رتبهها مایه افتخار نیستند. درواقع این درست است که، «واشنگتن پست» از آن بهعنوان «شرمساری ملی» یاد میکند.
بااینحال، سهلانگاری نسبت به محرومیت فراگیر مادران در یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان وَرای شرمساری است، چون همه جامعه هزینه گزاف آن را میپردازد. «آمارتیا سن»، اقتصاددان برنده جایزه نوبل اذعان کردهاست که نقش مادر بهعنوان اعطاکننده زندگی بهشکل بیمانندی مهم است: «محرومیت مادران ازنظر تغذیه و مراقبتهای پزشکی درقالب وضعیت نامساعد فرزندانشان بهکل جامعه بازمیگردد.» مانند اینکه: نرخ مرگومیر مادران در ایالات متحده بالاست؛ از هر ۱,۸۰۰ مورد بارداری ۱ نفر، که تاحدی بیشتر از کشورهایی مثل رومانی، ترکیه، اوکراین و حدود ۶،۷ برابر کشورهای اروپای غربیست که در آنها خدمات درمانی برای مادران رایگان است. چقدر ناکارآمد!
یا درمورد نوزادان زودرس: از هر ۱۰۰ نوزاد متولدشده در سال ۲۰۱۰، ۱۲ تای آنها زودرس بودند (۳۰ درصد افزایش نسبتبه ۱۹۸۱). هزینههای درمانی نوزادان زودرس در سال اول، حدود ۳۲,۰۰۰ است، ده برابر نوزادان سالم، که جمع این هزینه برای کل نوزادان سالی دستکم ۲۶ میلیارد دلار میشود. بهعبارت دیگر، بیتوجهی به محیط رحم در دوران بارداری پیامدهای مالی بیشماری نیز برای جامعه دارد. همچنین در آینده هزینههای جانبی زیادی ازجمله افزایش هزینههای نظام عدالت کیفری وجود دارد. طبق یک برآورد، این هزینه بهعنوان کشوری که دارای بالاترین نرخ حکم حبس در کشورهای پیشرفته است، برای ایالات متحده سالانه حدود ۱ تریلیون دلار است. تنها یک قتل برای جامعه ۹ میلیون دلار هزینه دارد؛ بنابراین، خسارت ۱۲,۰۰۰ قتل درسال بهتنهایی حدود ۱۰۰ میلیارد دلار است. هزینه قانونی اعدام شخصی مثل «کلایتون لاکِت» در ایالت اوکلاهاما بهجرم قتل و تجاوز بهراحتی دوبرابر درخواست حبس ابد است. جای کلایتون که در یک زاغه کلیشهای متولد شده بود، دقیقاً در این مقاله است زیرا مادرش معتاد به مواد مخدر بود و این موضوع زندگی او را از همان بدو تولد تحتالشعاع قرار داد. سهلانگاری جامعه در این قضیه به این معنی بود که او با عاقبتی ناگوار، نهتنها برای خودش و بلکه برای قربانیانش، بهحال خودش رها شد. نکته مهم این است که جامعه هزینه گزافی را برای این سهل انگاری پرداخت. پیروی از توصیههای «هکمن» و «سن» و پشتنکردن به سرنوشت اسفبار او بسیار هوشمندانهتر و کمهزینهتر بود.
هرچند واضح است، ولی باید تأکید کنیم که جنین فاقد اختیار است؛ او رحمی را که در آن قرار دارد انتخاب نکرده است. بااینحال، بهزودی وارد جهان میشود و باید عواقب و مسئولیت بهدنیا آمدنش را متحمل شود. سرنوشتهای گوناگونی که بستهبه کدپستی محل تولد جنین ها متفاوت می باشد را نمیتوان «عادلانه» تلقی کرد. همانطور که «جان راولز» فیلسوف سیاسی بهما آموخت، شانس نباید پایه و اساس عدالت باشد. بااینحال، جامعه سهم بسزایی در سرنوشت آن جنین دارد، زیرا آینده کشور به سرنوشت چنین جنینهایی وابسته است.
در جوامع انسانیتر اروپای غربی، جنینی که به کلایتون تبدیل شد شانس بسیار بالاتری برای داشتن زندگی عادی داشت. چرا؟ چون در این کشورها جامعه قبول دارد که سهم عمدهای، چه ازنظر مالی و چه اخلاقی، برای دوران بارداری باید پیش بینی و مشخص کند . بنابراین، حمایتاز مادر جزو قوانین این کشورها است و باجدیت نیز اجرا میشود. مرخصی زایمان در ایالات متحده ۸۴ روز است که پایینترین مقدار بین کشورهای توسعهیافته است. این رقم در سوئد ۲۴۰، و در نروژ ۳۱۵ روز است. در آلمان، مادران باردار را از همان ابتدای بارداری تا چهار ماه پساز زایمان به مرخصی میفرستند ؛ دراینمدت، مادر اجازه کار با مواد سمی یا اضافهکاری را هم ندارد. در این مواقع هزینههای جایگزین را مالیاتدهندگان، یعنی همان جامعه، میپردازند و پاداش را نیز خود آنها در آینده دریافت خواهند کرد.
بهعلاوه، و مهمتر از همه، مادر در دوران بارداری حق دارد و موظف است مکررا بهطور رایگان به پزشک مراجعه کند. نتایج کلیه اطلاعات پزشکی مربوطه و کلیه معاینات در گذرنامه زایمان (که ازسال ۱۹۶۱ در آلمان ایجاد شد) ثبت میشود و مادران باید همواره، درصورت بروز مشکل خارجاز خانه، این گذرنامه را همراه داشته باشند. اگر والدین بخواهند پساز زایمان برای مدتی مرخصی بگیرند، از دولت یارانه دریافت میکنند که مبلغ کل آن درحدود ۵ میلیارد دلار درسال است. بهعلاوه، خانواده جدا از درآمد ماهیانه مبلغ ۲۰۰ دلار برای هر فرزند دریافت میکند. بهعبارت دیگر، جامعه توجه شدیدی به سلامت جنین دارد و درطول دوران بارداری و پساز آن به خانواده کمک میشود. در این کشورها به خلاف ایالات متحده، بهجای لفظ سیاسی «زندگی پیشرفته»، سیاستمداران درواقعیت برای تحقق «زندگی عزّتمندانه پیشرفته» تلاش میکنند.
سهلانگاری در این زمینه، راهبرد شکستخوردهای است. «پرداخت در آینده» روشی ناکارآمد است و منجر به اتلاف بیشمار منابع انسانی و مالی میشود. در دورانی که برخی والدین میتوانند بیش از ۲۵۰ هزار دلار برای اتاق بازی کودکان خود هزینه کنند، احتمالا ما بتوانیم بهاندازه کافی پول جمع کنیم تا از کابوس زایمان ناکارآمد پیشگیری کنیم.
«وارن بافت» بهتازگی گفته است: «رویای آمریکایی درطول این سالها برای میلیونها نفر بهحقیقت پیوسته است اما با کابوس آمریکایی نیز همراه است، که درآن مردم که به اندازه ای که برای ادامه تحصیل سخت تلاش میکردند، سخت کار کردند و عادات خوبی داشتند ، حس می کنند در کل دوران حیاتشان، زندگی اندوهباری داشتهاند؛ آمریکا میتواند بهتر از این باشد.» چه فرصتی برای شروع «بهتر بودن» و شکستن چرخه معیوب فقر و نابرابری بهتر از آن نه ماه شگفتانگیز داخل رحم که حدفاصل لقاح و تولد است.
نظر شما