«خوش‌بینی» سدی در برابر عدالت اجتماعی

: زاویه دید و نگاه ما به وضع موجود می‌تواند تأثیر زیادی بر نحوه مواجهه با مسائل اجتماعی و سیاسی داشته باشد. در این میان دو نوع نگاه خوش‌بینانه و بدبینانه ساختار ذهنی بسیاری از مردم را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. این دو مدل تفکر در طول تاریخ طرفداران خاص خود را داشته است. در یادداشت پیش‌رو مارا وندر لوگتیس، مدرس فلسفه در دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند(Mara van der Lugtis) تلاش کرده ضمن مرور تاریخ پدیده خوش‌بینی و بدبینی در سنت فلسفی غرب، تأثیرات اجتماعی هرکدام را بر جامعه شرح دهد. این یادداشت برای اولین بار در تاریخ ۲۶ آپریل ۲۰۲۲ در نشریه اینترنتی Aeon منتشر شده است.

در قرن‌های هفدهم و هجدهم میلادی گروهی از فیلسوفان غربی در خصوص مسئله شر که یک مسئله مهم و قدیمی بین اندیشمندان و فیلسفان بشری بوده، دچار شبهات علمی شدند. همین امر باعث شد این مسئله مجدداً به یکی از مباحث ویژه محافل علمی و فلسفی غرب تبدیل شود. صورت مسئله این بود که خداوند به‌عنوان خالق این جهان که سرشار از مهر و خوبی است چگونه به بروز شر و رنج در این عالم راضی شده و یا اجازه ظهور آن را داده است؟ فیلسوفانی مانند پیر بیل و مالبراش و تعدادی دیگر از اهل فلسفه، نه‌تنها در زمینه چگونگی پاسخ به این سؤال با هم اختلاف‌نظر داشتند بلکه درباره زاویه دید انسان به شر نیز با هم اختلاف جدی داشتند.

در این میان و در زمانه ما شاید در وهله نخست صحبت از استدلال‌های الهیات تئودیسی که در تلاش برای توجیه خلقت و اثبات صانع حکیم برای آن هستند کمی نامأنوس و غریب به نظر بیاید و مخاطب مدرن از مشاهده چنین مباحث سنتی و تاریخی دچار حیرت شود. واقعیت این است که وقتی در دنیای معاصر با طیف گسترده‌ای از جوانان مواجهیم که درباره اخلاقی بودن یا نبودن فرزندآوری شبهات جدی در ذهنشان وجود دارد و این امر را از لحاظ اخلاقی درست نمی‌دانند، یعنی صحبت از شرور در عالم و بدی‌هایی که در خلقت وجود دارد و استدلال‌هایی که پاسخی برای توجیه حکیمانه بودن خلقت با وجود این همه شر و رنج ارائه می‌دهند بسیار مفید و لازم است.

همچنین با وجود بحران‌های فراوانی که در این دنیا به وجود آمده، از بحران‌های محیط‌زیستی و آب‌وهوایی تا آلودگی‌های صنعتی و عدم قطعیت درباره آینده‌ای روشن و امیدوارکننده آیا فرزندآوری امری موجه است؟ این سؤال‌ها و مشکلات جدی و ناامیدکننده در دوران ما نشان می‌دهد که شاید بهتر باشد مجدداً به مسئله شر و تاریکی در خلقت رجوع کنیم و از دل این مباحث به دنبال کشف بهترین جایگاه برای تفسیر آنچه در این جهان در جریان است باشیم.

درست است که در اوایل عصر روشنگری چنین پیچیدگی‌ها و بحران‌هایی در جهان وجود نداشت اما در همان دوران هم وقوع زلزله‌ها و بیماری‌های واگیردار و فرازونشیب‌های زندگی و جنایات جنگی و مرگ‌ومیرها فیلسوفان را به این فکر واداشته بود به این مسئله پاسخ دهند که آیا خلقت توجیه اخلاقی دارد و می‌توان دلیلی برای بروز شر و فراوانی رنج‌ها یافت؟

شاید بتوان گفت مباحثه پیرامون این مسئله تا حدود زیادی ما را به موضوع خوش‌بینی یا بدبینی نسبت به جهان و آینده نزدیک می‌کند یعنی از دل این بحث می‌توانیم رویکردی بدبینانه یا خوش‌بینانه به آینده داشته باشیم. این اتفاق مهم آن نتیجه مطلوبی است که در دوران مدرن می‌توانیم از این موضوع الهیاتی و سنتی به دست آوریم. مفهوم خوش‌بینی در واقع بیانگر همان استدلال لایب‌نیتس در خصوص خلقت است. او به این حقیقت باور داشت که ما در بهترین جهانی که ممکن بوده خلق شود زندگی می‌کنیم؛ زیرا اگر امکان خلق بهتری از جهان فعلی وجود داشت یقیناً خداوند همان را خلق می‌کرد. این تعریف از درون خود امکانات فراوانی برای روح و ذهن انسان فراهم می‌کند تا با کمک آن تفسیری خوش‌بینانه و امیدوارانه از جهان بیابیم. پس از مدت کوتاهی فیلسوفانی مانند ولتر رویکردی دیگر به خلقت ارائه دادند و با نقد و حتی تمسخر نسبت به نظریه لایب‌نیتس خوش‌بینی او در مواجهه و توجیه شرارت‌های عالم را امری نامعقول دانستند. ولتر در رمانی که در سال ۱۷۵۹ نوشت از زبان شخصیت اصلی این‌گونه تعریف لایب‌نیتس را مسخره کرد: «اگر جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم بهترین جهان ممکن است پس تکلیف مابقی جهان‌ها روشن است.»

با وجود این ولتر در نسبت با اندیشمندانی مانند بیل و هیوم چندان هم بدبین به نظر نمی‌رسید. بیل و هیوم در نگاه منفی به جهان پا را فراتر از ولتر گذاشتند. آن‌ها مسئله را این‌گونه مطرح کردند؛ موضوع این نیست که بدی‌ و شروری در زندگی بشر وجود دارد، بلکه مسئله اساسی این است که میزان و برآیند این شرور در زندگی بشر و مجموعه مخلوقات بیشتر از جنبه‌های مثبت است. در واقع در توضیح این رویکرد باید گفت آن‌ها معتقدند درست است که زندگی متشکل از تعداد زیادی لحظات خوب و بد است و حتی نمی‌توان انتظار داشت تعداد این لحظات مساوی باشد اما مشکل اصلی اینجاست که در این سنجش، لحظات بد، توانایی تخریب بالاتری دارند یعنی شدت آن‌ها می‌تواند حتی در صورت تساوی در تعداد، موازنه را برهم بزند. بیل معتقد است یک دوران بد یا حادثه منفی در زندگی چنان قدرتی دارد که قادر است تعداد زیادی از موقعیت‌ها و حس‌های خوب و مثبت را ویران کرده و تحت‌تأثیر خود قرار دهد. درست مانند یک ظرف کوچک از آب شور دریا که می‌تواند یک بشکه آب شیرین را بدمزه کند. به همین طریق یک ساعت غم و اندوه توانایی این را دارد که خوشی‌های یک هفته را از بین ببرد.

در برابر این دیدگاه منفی و تاریک، متفکرانی مانند نیتس و روسو بر این باورند که میل انسان به خوبی‌ها و قدرت او در ساختن و کشف خوبی‌ها و امکاناتی که زندگی برای رسیدن به اهدافش در اختیارش گذاشته، می‌تواند کمک کند تا بهره زیادی از جهان و زندگی ببرد. در واقع آن‌ها معتقدند نوع نگاه و رویکرد ما به تفسیر جهان است که باعث می‌شود زندگیمان را بسازیم. اگر زاویه دیدمان مثبت باشد می‌توانیم از همه شروری که در حقیقت تعداد زیادی هم در جهان ندارند در راستای رسیدن به خوبی‌ها و موقعیت‌های مثبت بهره ببریم. لایب‌نیتس در همین خصوص می‌نویسد: «در زندگی انسان‌ها میزان خیر در مقایسه با شرور بسیار بیشتر است. اگر بخواهیم از پتانسیل خیر در عالم استفاده کنیم واقعاً می‌توانیم بر شرور غلبه کرده و دنیای بهتری داشته باشیم.» او معتقد است انسان‌ها اگر بخواهند می‌توانند خوشحال‌تر باشند و بهتر زندگی کنند.

دقیقاً همان‌طور که بدبین‌ها بر این باور بودند که خوش‌بین‌ها بیش از اندازه به امکانات و موقعیت‌های زندگی اعتماد کرده‌اند و فریب آن‌ها را خورده‌اند، خوش‌بین‌ها هم معتقد بودند بدبین‌ها به دلیل زاویه دید اشتباهشان تنها جنبه‌های منفی و شرور را در زندگی انسان‌ها رصد می‌کنند و همین امر باعث شده تا نسبت به زندگی و خلقت و آینده جهان بدبین باشند. در حقیقت دو سر این طیف یکدیگر را به نداشتن دید درست و زاویه دید صحیح متهم می‌کنند و معتقدند تفسیر ما از وقایع، تأثیر زیادی بر تصمیم‌گیری‌هایمان در خصوص زندگی و آینده دارد.

پس شاید بهتر است مسئله را این‌چنین بازتعریف کنیم که چشم‌انداز درست به خلقت و زندگی کدام است؟

نکته‌ای که در بررسی این دو دیدگاه نظر من را جلب کرد این بود که هر دو گروه خوش‌بین‌ها و بدبین‌ها به‌شکلی عمیق در پی کشف پاسخ پرسش‌های ژرف‌تری بودند. یعنی آن‌ها از دل مباحث شرور و خلقت به دنبال حل این مسئله اخلاقی و مهم بشر بودند که چگونه می‌توانیم راهی پیدا کنیم تا به نوعی از شرور صحبت کنیم و تفسیری از شر و رنج ارائه دهیم که امیدآفرین و تسلی‌بخش باشد.

در این میان هر دو گروه ایرادات اخلاقی زیادی علاوه بر مسائل نظری به یکدیگر وارد می‌کنند. یکی از ایرادات مهم این است که بدبین‌ها معتقدند یکی از آثار خوش‌بینی افراطی این است که وقتی شما اصرار می‌کنید که زندگی خوب است و هرکس بخواهد می‌تواند خوب و خوشحال زندگی کند و این دیدگاه را حتی در مواجهه با سختی‌ها و رنج‌های بزرگ زندگی ترویج می‌کنید، در واقع در حال افزودن رنجی بر رنج موجود هستید؛ زیرا به ما القا می‌کنید که مسئولیت رنجی که می‌کشی بر عهده خودت است و این رنج برآمده از ناتوانی و نارسایی تو در بهره بردن از خوبی‌های زندگی است. به همین دلیل این دسته معتقدند حتی اگر خوش‌بینی باعث امیدآفرینی در انسان‌ها شود، از جنبه تسلی‌بخشی آسیب بزرگی به انسان‌ها وارد می‌آورد. از طرف دیگر خوش‌بین‌ها هم ایرادی مهم به بدبین‌ها وارد می‌کنند؛ به این ترتیب که اگر همان‌طور که بدبین‌ها معتقدند رنج و بدی و شرور را فراگیر و گسترده و ناگزیر بدانیم و همه‌جا بر اجتناب‌ناپذیر بودن رنج پافشاری کنیم و آن را ماهرانه و عمیق و همه‌جانبه توصیف کنیم، تنها اتفاقی که می‌افتد این است که فقط رنجی بر رنج‌ها اضافه می‌کنیم. به قول لایب‌نیتس هرچقدر بیشتر به رنج‌ها و شرور توجه کنید تأثیرگذاری آن‌ها بر زندگی شما بیشتر می‌شود. به همین دلیل باید از زیاد فکر کردن به شرور دوری کنید. در حقیقت خوش‌بین‌ها می‌گویند بدبینی گرچه می‌تواند امیدوارکننده باشد اما به خودی خود تسلی‌بخش رنج‌های بشر نیست.

بنابراین سؤالی که در مواجهه با این فیلسوفان وجود دارد، فقط یک پرسش نظری در مورد خوب یا بد بودن زندگی نیست، بلکه چیزی ملموس‌تر است؛ اینکه در مواجهه با کسی که رنج می‌کشد، فلسفه چه پیشنهادی روی میز قرار می‌دهد؟ یا بهتر است بپرسیم آیا فلسفه در راه امیدوار ساختن و تسلی دادن بشر می‌تواند چیزی عرضه کند؟ و اگر آری، آن چیست؟

همان‌طور که قبل از این مشاهده کردید در واقع هر دو طیف اندیمشندان خوش‌بین و بدبین در حقیقت امر به‌دنبال رسیدن به هدفی یکسان هستند اما برای رسیدن به آن دو مسیر متفاوت را انتخاب کرده‌اند. بدبینان تسلی‌بخشی را با تأکید بر اصالت شر و رنج در خلقت به مخاطب عرضه می‌کنند یعنی می‌گویند شما هرچقدر هم تلاش کنید به دلیل ماهیت رنج‌آلود زندگی و غلبه شر بر جهان بازهم ممکن است دچار ناملایمات و رنج‌های زیادی شوید که هیچ تقصیری نسبت به بروزشان متوجه شما نیست. به همین دلیل انسان در مواجهه با شر و رنج می‌تواند با چنین دیدگاهی تا حدودی به آرامش برسد. از طرف دیگر خوش‌بینان با تکیه بر اینکه انسان توانایی غلبه بر ناآرامی‌ها و موقعیت‌های بد و رنج‌آفرین زندگی را دارد و با سفارش به اینکه انسان‌ها با تغییر زوایه دید و چشم‌اندازشان به زندگی، می‌توانند همیشه به هدف‌های بهتر و خوب‌تری فکر کنند و از دل شرور و رنج‌ها روزنه‌هایی برای بهتر شدن بیابند، در حقیقت امید را در دل انسان روشن نگه می‌دارند و به تقویت آن کمک می‌کنند.

جالب است که این دو طیف بدون هیچ دلیل اصولی و منطق قابل‌پذیرشی در برابر یکدیگر صف‌کشی کرده‌اند. اما هیچ محدودیتی برای ما وجود ندارد که این دو جاده را در کنار یکدیگر و به موازات با هم طی کنیم نه اینکه در مقابل هم قرارشان دهیم. این دو مسیر می‌توانند مکمل یکدیگر باشند و به‌صورت مشترک پادزهر مؤثری برای سمی که در زندگی بشر به وجود می‌آید ارائه دهند. البته این واقعیت را نمی‌توان منکر شد که خوش‌بینان و بدبینان اولیه این دو مسیر را در تعارض با یکدیگر می‌دانستند. در واقع ما نیز چنین می‌کنیم: ما هنوز تمایل داریم که به‌صورت دوتایی فکر کنیم، گویی در زندگی فقط یک انتخاب بین خوش‌بینی و بدبینی وجود دارد. یا به قول نوام چامسکی: «بین خوش‌بینی یا ناامیدی، ما دو انتخاب داریم؛ می‌توانیم بدبین باشیم، تسلیم شویم و کمک کنیم تا بدترین اتفاق بیفتد یا می‌توانیم خوش‌بین باشیم، فرصت‌هایی را که مطمئناً وجود دارند، درک کنیم و شاید کمک کنیم تا دنیا به مکانی بهتر تبدیل شود. ما انتخاب دیگری جز این دو راه نداریم.»

متأسفانه می‌بینید که تعبیرهایی که برای این دو واژه به کار می‌رود نیز دارای بارهای معنایی خاص و تند و تیز است. خوش‌بینی عموماً دارای بار مثبت و بدبینی حامل بار منفی است. ما وقتی به کسی می‌گوییم خوش‌بین، همه می‌فهمند که می‌خواهیم از او تعریف کنیم و به‌عنوان یک ویژگی مثبت او را چنین بنامیم. به همین دلیل است که سیاست‌مداران تلاش می‌کنند خود را افرادی خوش‌بین معرفی کنند و یا در سخنرانی‌ها همیشه حرف از خوش‌بینی و لزوم آن و حتی «وظیفه عمومی برای خوش‌بین بودن» می‌زنند. در مقابل این مفهوم، بدبینی قرار می‌گیرد که بیشتر برای سرزنش یا تمسخر و بیان ویژگی‌های منفی کسی از آن استفاده می‌کنیم. همان‌طور که حتی نام کتابی که اخیراً با عنوان «بدبینی مخصوص بازنده‌هاست» منتشر شده، نشان‌دهنده تفکر رایج در این خصوص است.

اما آیا انتخاب‌های ما تا این حد دوگانه است؟ اگر در جاده بدبینی سایه‌هایی وجود دارد، در جاده مقابل نیز خطراتی در کمین است. این خطرات همان‌هایی هستند که بدبینان سنتی، مدام به ما هشدار می‌دادند؛ اینکه اگر بر قدرتی که بر ذهن، زندگی و تغییر آن داریم بیش از اندازه تأکید کنیم، ظلم و ستم به دیگران برایمان به امری عادی تبدیل می‌شود.

برای اینکه یک نمونه جالب و دم‌دستی از بلایی که خوش‌بینی می‌تواند بر سرمان بیاورد را تماشا کنید لازم نیست راه دوری برویم. در سال ۲۰۰۸ در قلب لندن یکی از برج‌های مسکونی به سرمایه‌گذاران خارجی فروخته شد و آن‌ها همه ساکنان را از برج اخراج و آواره کردند. اتفاقی که افتاد این بود که هفته بعد ساکنانی که دچار مشکلات متعدد شده بودند به سرعت به دفاتر مشاوره و روانشناسی معرفی شدند تا با تکنیک‌های کاهش اضطراب بتوانند فشار آوارگی و ظلمِ واقع‌شده را تحمل کنند. در واقع ساکنان اصلی برج خودشان مسئول موقعیت پیش آمده، شناخته شده بودند. به همین دلیل بدون توجه به عامل اصلی ظلم به دنبال درمان روحی خود رفته بودند. واقعاً در چنین رویکردی که هر آنچه بر سر ما می‌آید بر اثر تصمیمات خودمان است و تنها با تمرینات و سفارش‌های روانشناسان حال روحیمان آرام می‌شود دیگر چه دلیلی وجود دارد که به دنبال عدالت اجتماعی باشیم؟ بر اساس چنین دیدگاهی، چیزی خارج از ما علیه ما اقدام نکرده که بخواهیم علیه او اقامه دعوی کنیم یا به دنبال اصلاح آن باشیم. این نتیجه همان دیدگاهی است که انسان را مسئول خوشبختی خود می‌داند و رسانه‌های عمومی تأکید دارند تا همین نگاه را به انسان‌ها منتقل و آن را تقویت کنند که فقط خودتان مسئول خوشبختی و بدبختی زندگیتان هستید. شما حق ندارید کسی دیگر یا گروهی دیگر را مسئول بدانید؛ زیرا جهان بر مبنای خیر و نیکی و غلبه خوبی‌ها به وجود آمده و شرور و بدی از درون شما رخنه کرده است. دقیقاً در چنین مواقعی نیروی تسلی‌دهنده بدبینی، رخ می‌نماید. بدبینی به ما می‌گوید خوب نبودن و اسیر رنج شدن اشکالی ندارد؛ زیرا اصولاً و لزوماً برآمده از نارسایی‌های درونی ما نیست. ما مقصر رنج‌هایی که می‌بریم نیستیم. گاهی شکست می‌خوریم، گاهی با دیوارهای سفت و سختِ محدودیت‌های درونی و اجتماعی برخورد می‌کنیم که ربطی به توانایی‌های ذاتی ما ندارد. این رنج تقصیر ما نیست پس لزومی ندارد در مواجهه با آن به خودمان آسیب وارد کنیم و دچار رنج مضاعف شویم. همین واقعیت می‌تواند برای انسان دلگرم‌کننده باشد. می‌توانیم برای رنجی که تحمل می‌کنیم غصه بخوریم و ناراحت باشیم نه اینکه با مقصر دانستن خود عذاب وجدان بگیریم.

متأسفانه ما در بیشتر مواقع بدبینی را با انفعال، جبری‌گرایی و ناامیدی یکی می‌دانیم و به همین دلیل با آن مخالفت می‌کنیم. البته با این فرض، طبیعی است اگر نسبت به بدبینی موضعی منفی داشته باشیم؛ چراکه اساساً کسی طرفدار و مشتاق نظریه و ایده‌ای که به ما بگوید تسلیم حوادث و ناگواری‌ها شوید نیست. آیا واقعاً معنای بدبینی مترادف با ناامیدی و انفعال است؟ همان‌طور که جاشوا فوآ دینستاگ در کتاب بدبینی: فلسفه، اخلاق، روح (۲۰۰۶) استدلال می‌کند: «بدبینی به دور از اینکه منجر به انفعال شود، می‌تواند ارتباط نزدیکی با سنت کنش‌گری اخلاقی و سیاسی داشته باشد، مانند آلبر کامو که شجاعت و کنش‌گری در جنگ جهانی دوم تحت‌تأثیر دیدگاه‌های بدبینانه او بود.» در واقع حتی بدبین‌ترین نظریه‌پردازان نیز هیچ‌گاه اعتقاد نداشته‌اند که زندگی در سراشیبی سقوط و به سمت دره بدی قرار دارد و هرگز میل و امیدی به اصلاح و بهتر شدن امور نیست. این تصویر منفی از بدبینی در حقیقت کاریکاتوری است که مخالفان آن ترسیم کرده‌اند و با واقعیت فاصله زیادی دارد. برای مثال حتی آرتور شوپنهاور به‌عنوان بدبین‌ترین فیلسوفی که می‌شناسیم معتقد نیست که جهان رو به بدتر شدن است و ما هیچ‌کاری نمی‌توانیم بکنیم. درست در نقطه مقابلِ این انفعال، او معتقد است به دلیل ماهیت پیش‌بینی‌ناپذیر جهان است که نباید در برابر سرنوشت تسلیم شویم؛ زیرا هیچ‌کس قادر نیست مسیر وقایع را کنترل کند. برای همین هرگز نمی‌توانیم پیش‌بینی کنیم که آینده بهتر می‌شود یا بدتر. به قول دینستاگ فرد بدبین، انتظار هیچ‌چیز را ندارد. همین ناامیدی از همه‌چیز خودش نوعی امید به گشایش روزنه‌هایی از دل تاریک‌ترین موقعیت‌هاست. مانند وقتی که در تاریکی مطلق قرار می‌گیریم. در این شرایط اگر چشمان خود را چند دقیقه ببندیم بعد از بازشدن می‌توانیم اطراف خود را بهتر ببینیم. از این‌ جهت بدبینیِ امیدوارانه یک تناقض نیست، بلکه مظهر قدرت سرکشی است و تنها زمانی مهار می‌شود که تاریک‌ترین نیروهای زندگی در فرآیندی پیچیده و عجیب تجمیع شده و امیدآفرین می‌شوند.

متأسفانه در دوران ما و با وجود بحران‌های شدید زیست‌محیطی، اجتماعی، سیاسی و وجود نابرابری‌های بزرگ همچنان خوش‌بینان از طریق رسانه‌های عمومی تحت سیطره خودشان، جوانان معترض و فریادهای عدالت‌خواهانه و اصلاح‌گرایانه آنان را به‌عنوان بدبینی مورد انتقاد قرار داده و نگاه تند و تیز و منفی آن‌ها به بحران‌ها را زاییده عدم قدرت تخیل و نشانه ضعف اخلاقی معرفی می‌کنند. در واقع با زدن برچسب بدبینی تلاش‌های معترضان وضع موجود را نقد و به اتهام ترویج ناامیدی آن را محکوم می‌کنند.

نسل ما با بحران معنای زندگی مواجه است. ما برای خود آینده‌ای متصور نیستیم؛ چون امکان دارد در آینده امکان زیست نداشته باشیم؛ واقعیتی که چالش‌های محیط‌زیستی پیش‌روی ما ترسیم کرده‌اند. این یک فروپاشی کلی است که اکنون برای ما روشن شده است. یک حس بسیار واقعی وجود دارد که در آن جوانان نه‌تنها از دست دادن مفاهیم، بلکه از دست دادن آینده را هم تجربه می‌کنند؛ زیرا تمام پاسخ‌های معمول به این سؤال که چه چیزی زندگی را ارزشمند می‌کند، به‌طور فزاینده‌ای غیرقطعی می‌شود. نسل ما در تاریکی مطلق و به دنبال نوعی امید و تسلی در این موقعیت است. مهم این است که ما چه چیزی می‌توانیم به آن‌ها ارائه دهیم؟ این نسل دیگر فریب سخنان خام خوش‌بینان با وعده‌های پوچ و توخالی درباره بهتر شدن اوضاع را نمی‌خورد. حال سؤال این است که اگر خوش‌بینی شکست بخورد، آیا بدبینی می‌تواند بهتر عمل کند؟ من معتقدم که بدبینی این قدرت را دارد که به‌عنوان یک ارزش مطرح باشد اما می‌توانیم فراتر برویم؟ آیا در واقع بدبینی می‌تواند یک فضیلت باشد؟

برای برخی، خود مفهوم فضیلت بدبینی، ممکن است پوچ به نظر برسد. به‌عنوان مثال، شاید با این تصور هیوم موافق باشیم که نشانه هر فضیلت این است که مفید و قابل‌قبول باشد، چه برای صاحب آن، چه برای دیگران. اما مطمئناً بدبینی نه مفید است و نه قابل‌قبول. این استدلال به ما می‌گوید بدبینی سودمند نیست؛ زیرا ما را منفعل می‌کند، نه‌تنها خودمان، بلکه «احساس ما از امر ممکن» را دچار خمودگی می‌کند. همان‌طور که مرلین رابینسون درباره بدبینی فرهنگی این ویژگی را بیان کرده است. بدبینی قابل‌قبول هم نیست؛ چراکه رنج ما را تشدید می‌کند و باعث می‌شود به‌جای جنبه‌های خوب، روی جنبه‌های بد زندگی تمرکز کنیم (آن‌گونه که خوش‌بین‌هایی مانند لایب‌نیتس و روسو چنین می‌گویند). بنابراین، تعجب‌آور نیست که بعضی مطالعات مربوط به فضیلت ویژگی‌های مشترک مصداق‌های آن را مثبت بودن، امیدواری و خوش‌بینی می‌دانند.

اما سؤال این است که آیا راهی وجود دارد که به‌جای باور عقاید خوش‌بینانه و توهم‌آلود، دوگانگی زنگ‌زده خوش‌بینی در مقابل بدبینی را بشکنیم؟ آیا می‌توانیم امید کاذب و شبه خوش‌بینی ناامیدکننده را رد کنیم، بدون اینکه در ناامیدی فرو برویم؟

پاسخ من به این پرسش مثبت است. در واقع چیزی که باید از آن دوری کرد، بدبینی نیست، بلکه ناامیدی، تقدیرگرایی یا تسلیم شدن است. حتی لازم نیست از ناامیدی هم به‌طور کامل اجتناب شود؛ زیرا حالت ناامیدی در درون خود به ما کمک می‌کند تا یک مسیر اشتباه را بیهوده ادامه ندهیم و آن را تغییر دهیم اما باید از نوعی ناامیدی که باعث فروپاشی می‌شود اجتناب کنیم. این‌ها همه هدایایی هستند که بدبینی به ما می‌بخشد. شخص می‌تواند عمیقاً بدبین باشد، خود را در چنگال سخت و سرد ناامیدی بیابد و در عین حال از احتمال اینکه شاید آینده بهتر از این باشد، تهی نشود. بدبین‌ها این را به من آموخته‌اند: از آنجایی که همه‌چیز نامطمئن است، آینده نیز نامشخص است. بنابراین همیشه امکان تغییر برای بهتر شدن وجود دارد، همان‌طور که برای بدتر شدن باید آمادگی‌های لازم را داشته باشیم.

گاهی اوقات ما قدرت نداریم جهان را آن‌طور که دوست داریم تغییر دهیم. تصدیق این امر می‌تواند بزرگ‌ترین تلاش و تسلی‌بخشی باشد. همین آرامش باعث می‌شود انگیزه لازم برای انجام بهترین و دقیق‌ترین کار تا بهترشدن اوضاع، درون ما از بین نرود؛ زیرا با مشاهده واقعیت اوضاع، بهتر در جهت تغییر آن تلاش خواهیم کرد. دیدن واقعیت پیش‌روی ما با چشمانی باز نیازمند شجاعت است و برای اینکه از آن روی نگردانیم، نیاز به بردباری داریم. در عین حال مهم است تصمیم نگیریم ماجرا به همین جا ختم شود، بلکه برای تغییر واقعیت اقدام کنیم. این همان امیدی است که از دل بدبینی جوانه می‌زند.

آنچه بدبینی امیدوارکننده به ما می‌گوید این است که برای تغییر، فارغ از قطعیت‌ها تلاش می‌کنیم، بدون انتظاری از تلاش‌های خود. جز اینکه بدانیم آنچه را به‌عنوان کارگزاران اخلاقی در زمان تغییر از ما خواسته شده، انجام داده‌ایم. همین واقعیت است که در برابر ناملایمات زندگی، ما را کنش‌گری فعال و آرزومند می‌سازد نه متوهمی خوش‌خیال و غرق در ناآگاهی از واقعیت‌ها و رنج های جامعه.

کد خبر: 75366

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 8 + 0 =