تجربیاتی تاریخی از اصلاحات بر اساس الگو

علم است که معارف را به تصریفات ایام سالفه و انقلابات قرون ماضیه آگاهی می‌دهد و ایشان را به احتراز از مواد اختلال مملکت وا می‌دارد. علم است که معارف را برحبّ وطن و آسایش و ایمنی متوطنین از شر دشمن که متضمن نیکنامی دنیا و مثوبات عقبی، است دعوت می‌کند و به این وسیله غیرتی در عموم اهالی مملکت پدید می‌آید علم است که معایب تجدید سلطنت و محاسن بقای آن را در سلسله واحد به معارف تعلیم می‌کند و برای حفظ امنیت در این باب به کلمة واحده و هیأت مجتمعه بذل جهد موفور به تقدیم می‌رسانند. علم است که منافع و مضار مملکت از حیث تجارت و غیره و طریق جلب و دفع آن را تشخیص می‌دهد و به آن واسطه رونق ولایت و ثروت اهل مملکت روزبه‌روز افزایش می‌پذیرد.

قباد منصور بخت/ عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی

گزارش بعدی، سفرنامه حسین‌خان آجودان‌باشی است که در سال ۱۲۵۴ قمری به اروپا رفت و از ایتالیا اطریش آلمان، فرانسه و انگلستان دیدار کرد. این اثر توسط میرزا عبدالفتاح گرمرودی منشی هیأت به رشته تحریر درآمده است این سفرنامه اگر چه ده سال پس از سفرنامه خسرومیرزا نگاشته شده است اما از حیث اهمیت و مرتبه ادراکه با آن قابل قیاس نیست.

صرف‌نظر از گزارش‌های مربوط به اقدامات هیأت دو نکته در این سفرنامه از اهمیت برخوردار است.

اول، توجه به صنایع نظامی و معیشتی علوم و فنون مراکز علمی و آموزشی که آگاهی‌های آن همانند مطالب اسلافش بیان شده است «... بالجمله در ممالک فرنگستان همه علی قدر مراتبهم اساس تربیت را از حیثیت تعلیم و تعلم چه در علوم شریعت و فنون حکمت و چه قانون اهل حرفت درباره عساکر دولت و رجال ملت به وضعی ترتیب داده بساط ترغیب و تشویق را چیده‌اند که ما فوق ندارد.» وی نیز به‌رغم مشاهدات مذکور، قادر به استنتاج عقلی و دریافت تفاوت‌های اساسی میان تمدن قدیم و جدید نبود و مسئله را ناشی از تفاوت میان افراد میدانست نه ناشی از تفاوت میان تمدن‌ها و فرهنگ‌ها به‌عنوان مثال پس از مشاهده پل عظیم احداث شده بر رود تایمز و پرسیدن درباره علت احداث چنین پل پرهزینه‌ای با اینکه به کاربردهای نظامی و اقتصادی و تجاری آن توجه می‌کرد مهمترین علت را در میل انگلیسی‌ها به اختراعات عجیب و غریب می‌داند چون دولت و ملت انگریز همیشه طالب این معنی هستند که به قدر امکان چیز غریب و عجیبی اختراع کرده احداث نمایند تا در کل عالم مشهور شده باعث نیکنامی ‌شوند، لهذا، متحمل این همه اخراجات شده همان پل را که در عالم نظیر ندارد ساخته‌اند.» در جای دیگر این دلیل را اینگونه بیان می‌کند: «انصافاً اکثری از اهل ممالک فرنگستان مردمان زرنگی هستند و اغلب اوقات برای جلب نفع دنیوی بعضی اساس‌ها چیده در ضمن آن منفعت کلی میبرند که هرگز در قوه اهالی سایر ممالک نیست.» بنابراین، با توجه به دریافت عبدالفتاح گرمرودی از مشاهدات مذکور، به طبع آنچه که به ذهن وی خطور نمی‌کرد، پرسش از نسبت بین وضعیت مذکور با اوضاع سایر ممالک جهان از جمله ایران بود.

دوم، توجه به قدرت انگلستان در کشورگشایی و تصرف دیگر ممالک است. وی درباره هند می‌نویسد: «... جماعت انگلیس چنان‌که مشهور است به هزار گونه تدبیر و لطائف‌الحیل مداخله به ملک آنها به هم رسانیدند.» اما، عبدالفتاح گرمرودی با توجه به اشکارترین لایه سیاست یعنی مکر و حیله در معامله با دول دیگر قادر به درک مبانی مادی و تکنولوژیک قدرت انگلستان و دول اروپایی نبود اگر چه یکی از اهداف اصلی سفر آجودان باشی، استفاده از استعداد علمی و نظامی و فنی از فرانسه بوده است.

گرمرودی و آجودان باشی به‌عنوان نمایندگان حکومت ایران با توجه به الزام و ضرورت شرایط جدید نوسازی سپاه و اسلحه را در می‌یافتند، اما قادر به تبیین مبانی مادی قدرت دول بزرگ استعمارگر نبودند از این رو با وارونه دیدن مسئله و جابه‌جایی علت و معلول مسئله را به صرف حیله گری و مکاری تقلیل داده‌اند.

بنابراین دریافت‌های حسی صرف نه به پرسش‌های عقلی تبدیل می‌شد و نه راهی به تولید مفاهیم جدید در جهت توصیف و تصویرسازی مناسب از مشاهدات مییافت تا این زمان مفهوم تولید شده در جریان جنگ‌های دوره اول ایران و، روسیه، یعنی«نظام و نظام جدید» همچنان کانون محوری و چارچوب اساسی فهم ایرانیان از تمدن جدید را تشکیل می‌داد.

نظام، پنجره‌ای بود که افق دید ایرانیان نسبت به تمدن جدید را معین می‌کرد. ساخت مفهوم نظام جدید در دوره مأموریت ژنرال گاردان در سپاه ایران منظور و مقصودی جز بیان تفاوت ارتش ایران و روسیه و انجام نوسازی در قشون نداشت. از این پس، اطلاعاتی که توسط مأموران اعزامی به اروپا به‌صورت شفاهی و کتبی به دربار ایران منتقل شد، دامنه این مفهوم را از حوزۀ نظامی به حوزۀ اجتماعی و مدنی بسط داد و این دریافت را از جوامع اروپایی به‌وجود آورد که اساس جامعه و دولت، آنان نیز بر نظام استوار است و همه چیز در آنجا مولود نظام است.

به طبع، چنین دریافتی از نظام با منافع و خواسته‌های دربار همخوانی داشت زیرا راهکار مناسبی را با کمترین هزینه در اداره کشور پیش‌روی دربار قاجار قرار می‌داد. اشاره‌های مکرر عباس‌میرزا به این مفهوم و توجه به جنبه اجتماعی و مدنی آن در نامه به امپراتور روسیه و امید به اینکه «بعد از فضل خدا به توجه آن عمّ اکرم، تاجدار همه بی‌نظامی‌های این مملکت با نظام شود» دلیل واضحی بر تأیید مدعای مذکور است.

وقوع جنگ‌های دوره دوم ایران و روسیه و حضور مجدد مأموران دولت ایران در و روسیه و ملاحظه تغییرات گسترده و پیشرفت روزافزون آن کشور در کمتر از دو دهه نیم فصل جدیدی را در آگاهی ایرانیان از اوضاع اروپا و رقیب و دشمن ایران به‌وجود آورد.

سفرنامه خسرومیرزا حاصل سفر هیأت ایرانی به سرپرستی خسرومیرزا - پسر عباس‌میرزا برای عذرخواهی از قتل گریبایدوف به روسیه است که توسط میرزا مصطفی افشار «محرّر» میرزا مسعود انصاری نگاشته شده است. این سفرنامه صرفاً بازتاب مشاهدات منفعلانه نیست بلکه حاوی تفسیرها و استنتاجاتی جدی از اوضاع روسیه و نسبت و رابطه‌ای است که از این پس جامعۀ ایران با شرایط مذکور پیدا خواهد کرد این تفسیرها و استنتاجات اگرچه به قلم میرزا مصطفی افشار نگاشته شده است ولی براساس اشاره‌های آشکار نویسنده و مندرجات کتاب چیزی جز ثبت و ضبط حاصل مباحثه‌ها و گفت‌وگوهای اعضای هیأت در مواجهه با نهادهای مختلف جامعه روسیه نیست که از آن میان است، این اشاره: «میرزاصالح که هفت سال پیشتر ایام مأموریت به سفارت انگلیس در این‌جا سه روز توقف کرده بود، بیشتر از حمامی و چندخانه محقر چیزی ندیده بود اکنون آبادی به حدی رسیده که او در شناختن عاجز و متحیر بوده است.»

دامنه فعالیت روس‌ها در آباد کردن و یا نوسازی، کشور با استفاده از صنعتگران و متخصصان انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، اطریشی و، ایتالیایی آن چنان شدت یافته بود که شگفتی میرزا صالح را به نسبت دیدار هفت سال پیش او از، انگلیس برانگیخت و دیگر همراهان نیز به تبع او شگفت‌زده شدند.

تحول در فهم و دریافت ایرانیان از آنچه می‌دیدند به‌تدریج آشکار می‌شد. آنان به تدریج در می‌یافتند که آبادسازی و نوسازی صرفاً به امور مادی و معیشتی محدود نمی‌شود، بلکه کارکرد و نتیجه سیاسی دارد و با تغییر رابطه رعیت و دولت، انتظام و نظام اجتماعی را به سمت مطلوب سوق می‌دهد مشاهدة ارشیو دولتی و احترام به فرامین و احکام حکومتی و مقایسه آن با ایران نویسنده را با پرسشی جدی مواجه ساخت چرا میان طوایف مختلفه ایران که در عقل و ادراک بسیار تفوق دارند اینگونه کار معمول و متداول نباشد دولت رعیت خود را تربیت ننماید. رعیت بر ارادت دولت نیفزاید.» این نمود تدریجی در تحول درک و دید از اوضاع چیزی جز حاصل نگاه مقایسه‌ای نیست که با فاصله گرفتن از ذهنیت انفعالی مطلق و رویکرد به ذهنیت نسبتاً فعال مجال بروز پیدا می‌کند می‌توان این دریافت را «خودآگاهی ناخوداگاه» نامید که برای فاعلان آن بسیار دردناک و جانگداز بود زیرا با فهم شکاف موجود میان ایران و سایر ممالک، به‌خصوص همسایه و دشمن، شمالی از بنیان‌های قدرت آنان پرده برداشته می‌شد و ناتوانی ایرانیان در شرایط جدید بیش از پیش آشکار می‌گشت. فاصله به‌گونه‌ای بود که وضعیت آنان برای مخاطب ایرانی بدون سابقه ذهنی، قابل توصیف نبود از همین رو پس از مشاهده کارخانه معظم اسلحه‌سازی شهر تول می‌نویسد: «تحریر تفصیل این کارخانه‌ها کسی را ممکن تواند بود که خود از اهل قلم باشد و اقلاً هفته‌[ای] در آنجا به سر برده ]باشد] کاشکی دولت علیّه ایران چند نفر از جوانان کاردیده را برای تعلیم به این کارخانه‌ها می‌فرستاد که به خرج کم در زمان اندک تحصیل انواع صنایع می‌کرد]ند].»

چنین درک و دریافتی از شرایط پیش آمده و درک چرایی غلبه روس‌ها بر ایرانیان در طی دو جنگ بدین معناست که هیأت خسرومیرزا کم‌کم به این نکته بسیار مهم توجه پیدا می‌کرد که در شرایط جدید تماشاگری ممکن نیست و لاجرم باید بازیگر بود و به همین دلیل نیز لزوم «تحصیل انواع صنایع» را خاطرنشان می‌ساختند صنایعی که در آنها «دستگاه‌ها به چرخ» وصل می‌شدند و با قدرتی غیرقابل تصور به تولید کالا می‌پرداختند. به‌عبارت دیگر ایرانیان با درک صرفاً نظامی و سپاه‌مدارانه از دول غربی فاصله می‌گرفتند و به سایر جنبه‌های قدرت آنان، از جمله تکنولوژی ماشینی به‌عنوان اساس قدرت مادی آنان توجه می‌کردند. البته، منظور از «تحصیل انواع صنایع» صرفاً آموختن صنعتی تازه و جمع کردن آن با صنایع قدیم نبود؛ منظور اعضای هیأت جایگزینی صنایع جدید به جای صنایع قدیم بود هیأت مذکور درکی از صنعت جدید پیدا کرده بود که به خوبی از عهده بیان تفاوت آن با صنعت قدیم برمی‌آمد به بیان دیگر تحصیل انواع صنایع چیزی جز، یادگیری، ترویج و تعمیم فنون جدید، تولید یا همان ماشین بخار به جای صنعت دستی، و پر کردن شکاف موجود در حوزه‌های اقتصادی و صنعتی نبود.

به این ترتیب به‌صورت مبهم و ناروشن نخستین تصاویر از جامعه صنعتی مدرن توسط گروهی از ایرانیان در حال شکل‌گیری بود صنعتی که از یکسو با تولید اسلحه مدرن و آتشین، لوازم و اقتضاآت قشون با «نظام مزید اقتدار دولت و رعیت» را فراهم ساخته و از سوی دیگر، با بسط و تحکیم قدرت دولت مرکزی و از بین بردن زمینه تعارض مدعیان مقام سلطنت دوام سلطنت را در سلسله واحد تضمین کرده بود:

ای دریغ که در ملک ایران با وصف کمال قابلیت، مملکت در پی دوام سلطنت در سلسله واحد نباشند و به این سبب پادشاه به رعیت و رعیت به پادشاه دلگرم نشود و از ثمره این دلگرمی منظور پادشاه و رعیت بر مزید شوکت و دولت مقصور نگردد و از این منظور کلی امورات جزئیه دیگر که همگی مقتضی و فور استحکام دولت باشد، به تقدیم نرسد.

این اشاره کوتاه اما پرمعنا که بر در کی عمیق از تاریخ ایران استوار است ناگفته‌های فراوانی را در بطن خود پنهان ساخته است. آنچه که میرزامصطفی، افشار، محرر این سفرنامه منظور کلی و آبستن امور جزئی دیگر مینامد چیزی جز دوام سلطنت در سلسله واحد نیست. اما این دوام چرا در روسیه ممکن شد نه در ایران؟ افشار مکرراً به نقش سلاطین روس در ایجاد قشون براساس نظام، فرنگی ایجاد مدارس ترویج صنایع جدید ترویج کشاورزی، تأمین امنیت احداث شهرهای جدید و مهمتر از همه تربیت رعیت در علم اخلاق و فن اشاره می‌کند و دوام سلطنت را نتیجه این امور می‌داند، بنابراین دریخ خوردن از جاری نبودن این وضع در «ملک ایران با وصف کمال قابلیت» به معنای درکی مقدماتی از مقدمات لازم برای ارائه راهکار نجات دولت و رعیت ایران در شرایط جدید جهانی در قالبی از تلویح و تصریح در بیان است.

دریافت نقش علم در عرصه‌های مختلف زندگی اجتماعی و تربیت مردم یک سرزمین از صدر تا ذیل و پدید آمدن«نظامی» از رفتار و کردار بر پایه پیروی از سنن و قوانین واقعیتی قابل مشاهده بود که در روسیه تحقق یافته بود به تبع این دریافت افشار بسیار هوشمندانه و زیرکانه به استنتاج تاریخی از مضار و معایب فقدان علم در زندگی اجتماعی و تبعات ویرانگر آن در آشوب‌های سیاسی و اجتماعی و دست به دست شدن قدرت و نابودی ثروت جامعه می‌پردازد:

علم است که معارف را به تصریفات ایام سالفه و انقلابات قرون ماضیه آگاهی می‌دهد و ایشان را به احتراز از مواد اختلال مملکت وا می‌دارد. علم است که معارف را برحبّ وطن و آسایش و ایمنی متوطنین از شر دشمن که متضمن نیکنامی دنیا و مثوبات عقبی، است دعوت می‌کند و به این وسیله غیرتی در عموم اهالی مملکت پدید می‌آید علم است که معایب تجدید سلطنت و محاسن بقای آن را در سلسله واحد به معارف تعلیم می‌کند و برای حفظ امنیت در این باب به کلمة واحده و هیأت مجتمعه بذل جهد موفور به تقدیم می‌رسانند. علم است که منافع و مضار مملکت از حیث تجارت و غیره و طریق جلب و دفع آن را تشخیص می‌دهد و به آن واسطه رونق ولایت و ثروت اهل مملکت روزبه‌روز افزایش می‌پذیرد.

محور سخنان میرزا مصطفی افشار بر علم و نقش آن در تأمین و تهیه لوازم و ضروریات تشکیل دوام و اعتلای جامعه سیاسی یا کشور است آنچه که نویسنده از آن تحت عنوان علم بر اوضاع عالم یاد می‌کند چیزی جز نگاه تطبیقی به تفاوت شرایط و اوضاع اجتماعی شرق و غرب یا تمدن قدیم و جدید نیست. اساس این تفاوت در برخورداری تمدن جدید از علی خودنمایی می‌کند ظهور این نحوه درک و سیر از پراکنده بینی و کثرت به وحدت، از فروع به اصول و از معلول به علت امکان گذر از نگاه سطحی و ظاهربینی را به ملاحظه ارکان و پایه‌های تمدن جدید و قدرت دول اروپایی به‌صورت خاص و از مجرا و مسیر لوازم و اقتضاات آن به‌صورت عام فراهم می‌آورد. به‌عبارت دیگر، درک تمدن جدید به‌مثابه یک کلیت متشکل از، فنون، صنایع قشون نظام‌دار دیوان عریض و طویل اما قانونمند نظام سیاسی بلامعارض و مورد حمایت، مردم به‌عنوان محصولات و نتایج غیرقابل تردید، علم چونان انقلابی در ذهن و فکر اعضای هیأت زمینه مناسبی برای درک مسأله اصلی جامعه ایران یعنی بحران شکاف عمیق تمدنی و نه صرفاً ضعف و ناتوانی نظامی را مهیا می‌ساخت.

اما، راه‌حل این مسئله عظیم و بنیان افکن چه بود؟ این انقلاب ذهنی و فکری آگاهی دردناک ناشی از آن جز با عمل و اقدام مناسب در راستای تأسیس نهادهای پیش گفته و ایجاد تحول بنیادین در نهادهای جاری ممکن نبود اما از نظر تا عمل فرسنگها راه بود زیرا کمترین نسبتی بین نهادهای تمدن قدیم جاری در ایران و نهادهای مشاهده شده توسط اعضای هیأت در روسیه وجود نداشت و در نتیجه زمینه ذهنی و عینی لازم برای نوسازی مفقود بود اما پطرکبیر در روسیه این راه را آغاز و به موفقیت نائل آمده بود.

به این ترتیب، نتیجه گیری و تبیین تاریخ معاصر روسیه از منظر مصطفی افشار و سایر اعضای هیأت به کمال می‌رسد و از تحولات پرشتاب، روسیه رمزگشایی می‌شود با توسل به علم، روسیه از مرتبه توحش و انحطاط ناشی از آن، خارج و به تأسیس تمدن صنعتی نائل می‌شود. اما این مسئله فقط به روسیه و اوضاع داخلی آن مربوط بود یا ایران، نیز در این قضیه مدخلیت داشت؟

نه‌تنها در آن، زمان، بلکه کسانی تا انقراض قاجاریه و حتی دوره پس از آن، نیز، می‌پنداشتند که ایران نیازی به پیشرفت‌های دیگران ندارد و همچنان می‌تواند در مدار تمدن قدیم به حیات خویش ادامه دهد پادشاهان قاجار در رأس این عده بودند. اینان نه‌تنها قادر به فهم سخنان میرزا مصطفی افشار نبودند بلکه مانعی اساسی در راه فهم سخنان وی و امثال او به‌شمار می‌آمدند، اما افشار پاسخی اساسی و محکم و البته تاریخی و ماندگار، برای آنان داشت:

حیف باشد که ما ترقی و نظام همسایه خود را که در این مدت اندک تحصیل کرده است به رأی‌العین ببینیم و هیچ به فکر این نباشیم که از برای ما هم چنین نعمتی دست دهد تا همیشه مغلوب همسایه نباشیم و در ولایت‌های غربت سرافکنده نگردیم اسرای خود را که به اهل خیوه و بخارا فروخته شده، در ولایت روس بنده تجار آن دو شهر .نبینیم روزنامه نویس را ربطی ندارد که به این مقوله امور، پردازد اما این بنده ناچیز را هم به قدر قوۀ خود تعصب دین و حب وطن است. به امید اینکه شاید به مزید قوت دین و دولت سودی بخشد جسارتی می‌ورزد.

پاسخ میرزا مصطفی افشار بر دو کانون اصلی بنا شده است: «مغلوب همسایه بودن» یا مغلوبیت و«تعصب دین و حبّ وطن» که دو روی یک سکه به‌شمار می‌روند رابطه متقابل این دو کانون رابطه‌ای متناقض .است زیرا مادامی که در بر همین پاشنه می‌چرخد و همسایه شمالی «أنا فانا» در ترقی و تزاید است مغلوب آنان خواهیم بود و مقلوب بودن به زوال دین و اضمحلال وطن منجر خواهد شد، بنابراین ایران در بزنگاهی تاریخی و حساس قرار دارد. زیرا«مغلوبیت در برابر همسایه» [ای] که در حال حاضر بخش‌هایی از ایران را ضمیمه سرزمین خود ساخته است، از آینده‌ای دردناک خبر می‌دهد؛ آینده‌ای که به بلعیده شدن ایران توسط همسایه غالب شمالی منجر خواهد شد.

به این ترتیب نگاه ناظرانۀ صرف به تمدن جدید و فرآیند نوسازی در غرب و درک یکسان انگارانه و پراکنده بینانه و انفعالی از اجزاء و عناصر سازنده آن به درک کل نگرانه و متفاوت انگارانه تبدیل و به تصویری کمابیش یک پارچه و جامع‌الاطراف از تمدن جدید منتهی و در نهایت الگویی از توسازی عملی را پیش‌رو قرار می‌دهد که می‌تواند راهنمای عملی مجریان فرآیند توسازی باشد. اگرچه به تبع اوضاع درک، صنعتی، فنی، علمی و اداری وجه غالب ادراک مزبور را تشکیل می‌دهد، اما اهمیت زایدالوصف آن در درک نسبتی است که میان ایران و دیگران به‌خصوص همسایه شمالی پیش آمده است.

در اینجا تکرار این مطلب و تأکید مجدد بر این نکته لازم است که مطالب مندرج در سفرنامه خسرومیرزا آراء شخصی نویسنده یا خسرومیرزا یا میرزا مسعود انصاری نیست. آراء مذکور، حاصل دریافت جمعی اعضای هیأتی است که یکی از اعضای آن میرزا تقی‌خان فراهانی - امیرنظام و امیرکبیر بعدی بود مورخان اصلی دوره قاجاریه با تعابیر مختلفی نظیر «بنیانی جدید» «ترقی دولت ترقی دولت و ملت»، «اصلاح بدن ملک و ترمیم روح»، «قلب ماهیت اخلاقی»، «مردکار» به اقدامات امیرکبیر و یا صفات او اشاره کرده و بر این نکته تأکید ورزیده‌اند که امیر در پی افکندن طرحی نو بود به تعبیر این مکتوب وی در پی:تأسیس نظام و تمدن جدید بود نظامی که در پی برهم زدن روابط مناسبات و نهادهای کهن و البته حاصل درکی بود که امیرکبیر به‌عنوان یکی از اعضای هیأت خسرومیرزا پس از مشاهده اوضاع و شرایط روسیه و اقدامات پطرکبیر در تأسیس تمدن جدید به دست آورد. امیرکبیر الگوی نوسازی خود را از جامعه روسیه به دست آورده بود که با ترجیح منافع جمعی بر منافع شخصی در مدتی اندک مدار و مسیر تاریخ روسیه را تغییر داده .بودند. او نیز می‌خواست برپایه این الگو در میسر تأسیس تمدن جدید گام بردارد. افشار در سفرنامه خسرومیرزا، این تعبیر را چنین به کار برده است:

عزت و افتخار نه آن است که کسی برای نفس خود تحصیل کمال کند، بلکه، افتخار آن است که کمالات حاصله یک شخص فراخور اندازه و قدر خود، موجب منفعت دایمی و ابنای جنس خود .گردد آن وقت اسم آن کمال را باقیات صالحات توان گذاشت و در دنیا و آخرت ثمره‌ای از آن می‌توان برداشت و به آن فخر توان نمود و بنای این مدارس در ممالک ایران به غایت سهل و آسان است. می‌توان از ارباب علوم فرنگ چند نفر را به ایران آورد و یکی از مدارس را برای اولاد نجبای آن ملک تعیین نمود و آنها را در آنجا جمع کرد و چند نفر از مردمان صاحب اخلاق را به سرپرستی آنها تعیین نمود که هم علوم ایران را از مدرسین ایران یاد بگیرند و هم علوم فرنگ را از معلمین فرنگ.

بنابراین، نخستین قدم اساسی برای نجات کشور تجهیز افراد جامعه به علم جدید است. زیرا شرط مقابله با تواناییها و علوم رقبا و دشمنان اکتساب علم و توانایی لازم برای هماوردی است. افشار در این باره معتقد است: «در این صورت برای دولت چه از سپاهی و چه از اهل قلم خدمتکارهای کامل و قابل به هم می‌رسد که به اوضاع عالم برسبیل تفصیل عالم و و آگاه باشند. سپاهی را مانند سپاه سایر دولت‌ها نظم و ترتیب دهند، امور ملکیه را چون سایر ممالک منتظم دارند از حسن تدبیر ایشان روزبه‌روز بر رونق و آبادی مملکت می‌افزاید.»

راهکاری که میرزا مصطفی افشار برای خروج از بن‌بست و بحران ناشی از مواجهه و مقابله با تمدن جدید اروپایی ارائه کرده است چیزی جز انعکاس راه طی شده توسط روسیه به‌عنوان کشوری که در ظهور تمدن جدید و تولید آن نقشی نداشته، نیست. اما پس از مواجهه و مقابله با آن و درک تاریخی از شرایط پیش آمده در تأسیس آن، به موفقیت قابل قبول رسیده است. در این شرایط به طبع الگوبرداری از روسیه موفق در اصول و قواعد توسازی و تأسیس تمدن جدید قابل اعتمادترین راهکاری بود که در فراروی دولتمردان دوره قاجار قرار داشت. اما هشدارها و اعلام خطرهای مکرر امثال میرزا مصطفی افشار مورد اعتنای دربار قاجاریه قرار نگرفت دربار قاجار همچنان با توهم امکان فرار از عرصه تمدن جدید، چونان تماشاگری منفعل به تماشای دگرگونی‌های پرشتاب و خیره‌کننده جهانی پرداخت.

مرگ محمدشاه و وجود رقبای مختلف در برابر ناصرالدین میرزا ولیعهد و ناتوانی وی در رسیدن به تاج و تخت فرصتی استثنایی برای میرزا تقی‌خان فراهانی فراهم ساخت تا با تکیه بر مقام صدارت و جلب حمایت ناصرالدین شاه جوان علاوه بر اصلاحات از جنس قدیم به اصلاحات جدید یا نوسازی نیز همت گمارد. نوسازی‌ای که نه برپایه دفع شر و انفعال صرف بلکه با توجه به کلیت تمدن جدید و تأسیس آن برپایه الگوبرداری از روسیه و پطرکبیر صورت گرفت.

تاریخ‌نگاری رسمی دوره قاجار در این موضوع یعنی آگاهی ایرانیان از تغییرات و تحولات جهانی دارای کاستی‌های اساسی است و از ارائه اطلاعات لازم در این باره خودداری و در نتیجه به ارائه اطلاعات ناقص و در برخی موارد تحریف شده اقدام کرده است. اما در همین اطلاعات ناقص به کرات و به تصریح و تلویج از توجه نخبگان به نقش پطر در تبدیل روسیه به قدرت بزرگ و جامعه‌ای صنعتی یاد شده است. اما ایران با روسیه یک تفاوت اساسی داشت پطر به‌عنوان پادشاه، روسیه به قول میرزا مصطفی افشار با «علمی که از اوضاع عالم به هم رسانید .» به خطراتی که از ناحیه تمدن جدید اروپایی متوجه روسیه بود، پی برد و با تبدیل آگاهی شخصی به آگاهی شخصی به آگاهی عمومی و سرزمینی موانع داخلی نوسازی را یکسره از میان برداشت و تداوم و نهادینگی اصلاحات را تضمین کرد در ایران عصر، امیرکبیر، نیز اگرچه اصلاحات از بالا صورت می‌گرفت اما حاصل دریافت نهاد سلطنت و وابستگان آن از شرایط درونی و جهانی نبود. از این رو، نوسازی الزام و ضرورتی ناگزیر برای خروج از بحران و بن‌بست تاریخی عصر جدید به‌شمار نمی‌آمد این امر همان‌گونه که توضیح داده شد حاصل دریافت تعداد معدود و انگشت‌شماری از دیوانیان بود که باید آنان را در شمار آخرین بازماندگان دارای عقل تاریخی دیوانی دانست. کوشش‌های نظری و عملی این گروه در تفهیم شرایط جدید و الزامات و ضروریات آن به دربار و نهاد سلطنت مفید فایده نیفتاد. چنان‌که افشار بیان می‌کند: «امید که همت والا نهمت ملوکانه بر نیک‌بختی دایمی اهالی ایران قرار گرفته نوعی مقرر فرمایند که الی الابد در زیرسایه بلند پایه ایشان و اولاد امجاد ایشان به فراغت روزگار گذرانند.»

با این همه، همت والای ملوکانه بر نیک بختی دائمی اهالی ایران قرار نگرفت. اما به جای شاه، وزیر در صدد تکرار تجربه و راه طی شده روسیه برآمد و با ورود به عرصه «عزت و افتخار» در پی ایجاد «منفعت دایمی » برای«اینای جنس» به ایجاد «مدرسه» و تأسیس «صنایع» و تربیت «خدمتکارهای قابل» از «سپاهی» و «اهل قلم» و «عالم و آگاه»، «به اوضاع عالم برسبیل تفصیل» پرداخت تا «امور ملکیه را چون سایر ممالک منتظم دارند و از حسن تدبیر ایشان روزبه‌روز بر رونق و آبادی مملکت [بیفزاید.]»

اما در دوره‌ای که حیات و ممات اعضای جامعه در دست یک تن بود، همه کسانی که در توهم امکان تداوم و بقای تمدن قدیم و امکان انتخاب در برابر تمدن جدید و نفی آن سیر می‌کردند امید آخرین نمایندگان عقل تاریخی دیوانی را ناامید کردند و با عزل و قتل امیرکبیر، بهترین فرصت و شرایط تاریخی برای نوسازی را به نابودی کشاندند. زیرا آنچه که امیر و معدودی از افراد از آن برخوردار بودند و شاه و دربار از آن بی‌بهره، همان است که مخبرالسلطنه هدایت تحت عنوان بینائی میرزا تقی‌خان در هر رشته به درستی از ان می‌مستوفی از آن تحت عنوان «مردکار» یاد می‌کنند؛ این همان است که در روسیه از پطر به ظهور رسیده بود، و به همین دلیل نیز نصرالله الطباطبائی ناصر السلطنه یکی از عمله خلوت مظفرالدین شاه در سال ۱۳۱۵ قمری یعنی حدود نیم قرن پس از قتل امیرکبیر نوشت:

اگر آن شخص جلیل که [روحش] قرین رحمت، باد چند سالی با ترتیبی که پیش گرفته بود کار مملکت را اداره کند ما حالا به این روز نیفتاده بودیم، ما هم جزو ملل متمدنه بودیم و از این خرابی و استبداد رأی و اغتشاش مملکت و ویرانی خلاص بودیم سری توی سرها داخل کرده بودیم نظامی، داشتیم مالیه مان به این فلاکت نبود معارف پیش می‌رفت و حالا صفر نمی‌شد.

البته این قضیه از نظر خود امیرکبیر پوشیده نبود؛ او میدانست راهی را در پیش گرفته است که با پیمودن آن اساس مناسبات اجتماعی تغییر خواهد کرد و برای این کار باید یک تنه در برابر خیل عظیم دشمنان و مخالفان به ایستد. امیرکبیر پس از عزل، به شاه اینگونه نوشت:

اینکه اصرار در شرفیابی حضور شما داشتم و باز دارم و استدعای چند کلمه عرض دارم برای آن است که هرزگی و تمامی و شیطنت اهل این ملک را می‌شناسم. از این رشته که به دست آنها افتاده دست نمی‌کشند و طوری خواهند کرد که این کار منظم را که کل دنیا از شدت حسد به مقام پریشانی برآمدند بالمره خراب و ضایع، و همچنین که این غلام را خراب کردند هم این غلام را بالمره خراب، و هم جمیع کارهای پخته را خام نمایند.

بنابراین نظمی که خود امیرکبیر از آن با تعبیر عامیانه نظم میرزا تقی‌خانی» یاد می‌کرد، نظمی بود که با تأسیس تمدن جدید ممکن می‌شد از این رو می‌خواست زنده بماند تا آن نظم را در جامعه جاری سازد و الا مرگ را بر زنده ماندن در برابر بازگشت شرایط پیشین برخود گواراتر میدانست شرایطی که البته براساس منطق تحولات تاریخی بازگشت آن ممتنع بود این درد غلام را می‌کشد که مردم بگویند که آن نظم میرزا تقی‌خانی گذشت. مردن را بر خود گواراتر از این حرف می‌داند» و نمرد، کشته شد تا با دفن نظم میرزا تقی‌خانی از تکرار دوباره الگو و طرح نوسازی تجربه شده و موفق در روسیه اما مبتنی بر دریافت عقل ایرانی اندکی پس از تولد در ایران جلوگیری شود.

نتیجه‌گیری

ظاهر روابط و مناسبات میان جوامع بشری، همواره صورت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی داشته و خواهد داشت. اما، نتیجه این روابط چیزی جز انتقال فرهنگی و تمدنی نبوده و نیست. در دوران، قدیم انتقال و انتشار فرهنگ و تمدن از یک جامعه به جوامع دیگر به‌صورت طبیعی انجام می‌شد احساس نیاز به دستاوردهای دیگران و سازگاری اعتقادی و اخلاقی آنها با فرهنگ و تمدن خودی، شرط اصلی انتقال به‌شمار می‌آمد. اما، تمدن جدید این قاعده و اصل تاریخی را از بن تغییر داد، زیرا به علت قدرت برتر و براندازانه با غلبه بر تمدن‌های، قدیم به اجبار آنها را در معرض نوسازی قرار داد. اما توسازی اجباری نه‌تنها به تأسیس تمدن جدید راه نبرد بر عکس با نوسازی ناقص به دوگانگی تعارض ساختاری و التقاط در تمدن جاری منجر شد زیرا نوسازی اجباری ماهیتی مهار شده داشت و میزان تحقق آن تابع خواست قدرت‌های استعماری بود. بنابراین، ایران نیز مانند دیگر کشورهای شرقی با مسائل و بحران‌های پیایی جدیدی روبه‌رو شد که حل آنها جز با توسازی همه‌جانبه در جهت تأسیس تمدن جدید ممکن نبود. اما، نوسازی همه‌جانبه و تأسیس تمدن، جدید، جز با آگاهی از وجوه مختلف و کلیت تمدن جدید و لوازم و اقتضاآت نظری و عملی آن و نیز فهم نسبت تمدن جدید با تمدن‌های قدیم ممکن نبود. این آگاهی و درک توسط ایرانیانی که به اروپا سفر، کردند به تدریج شکل گرفت. اما، معدود کسانی که از این امکان بهره‌مند شدند در مرحله ادراک حسی و مشاهده صرف متوقف ماندند و نتوانستند درک و دریافتی عقلانی از کلیت تمدن جدید و نسبت آن با تمدن‌های قدیم و بالعکس حاصل کنند تنها هیأت خسرومیرزا بود که در سفر به روسیه از چنین درکی برخوردار شد.

امیرکبیر - میرزاتقی‌خان فراهانی- به‌عنوان یکی از اعضای آن هیأت با آگاهی از توفیق روسیه و رهبری پطرکبیر در انتقال از جامعه و تمدن کشاورزی به جامعه و تمدن صنعتی با الگوگیری از اروپای غربی خود به الگوگیری از روسیه و پطرکبیر پرداخت. گستره اقدامات خیره‌کننده وی تنها در طی سی و هشت ماه، صدارت چیزی جز تحقق عملی الگوی مذکور نیست الگوگیری از نهادهای، سیاسی، اقتصادی اجتماعی و فرهنگی جدیدالتأسیس روسیه، «همان‌گونه که در سفرنامه هیأت به کرات بیان شده است.» نشان از داشتن الگوی معین و روشن است از این رو توقف و نافرجامی فرآیند نوسازی امیرکبیر، ریشه در تصویر ذهنی و الگوی عملی نوسازی نداشت زیرا تا زمان عزل و قتل وی با قدرت و سرعت تحقق می‌یافت و پیش می‌رفت توقف اقدامات و شکست فرایند نوسازی که او آغاز کرده بود، حاصل قدرت برتر و غلبه مدافعان نظم غارتگرانه موجود و مخالفان تغییر شرایط و اصلاح امور تحت هر صورت و عنوانی بود زیرا این عده همچنان در توهم امکان تداوم شرایط کهن در دوران جدید به سر می‌بردند، بنابراین، علت و دلیل اصلی توفیق الگوی امیرکبیر یعنی روسیه را باید در اقدام بالاستقلال بطر و علت و دلیل شکست امیرکبیر را در اقدام بالاتکای وی دانست وقتی نقطه اتکا از میان رفت، شکست و فروپاشی نوسازی آغاز شد.

کد خبر: 77313

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 6 + 0 =