آتیه آنلاین/ سعید پروین
تصور کنید زندگی شما با همه جزییاتش درون یک خانه قرار دارد. این خانه یک شاه کلید دارد که در صورت دسترسی به آن هر کسی می تواند به تمام اطلاعات شخصی شما و جزییات زندگیتان دست پیدا کند. از شماره حساب های بانکی گرفته تا دفترچه خاطرات شخصی و نسخه های پزشکی، صندوق امانات،خودرو و حساب کاربریتان در شبکه های اجتماعی و ... . آیا شما حاضرید یک کلید یدک از این شاه کلید بسازید و به افراد غریبه بدهید؟ احتمالا عاقلانه ترین تصمیم این است که هرگز چنین کاری نخواهید کرد. پس چرا اطلاعات شخصی خودتان را در اختیار هر کسی می گذارید؟
حریم خصوصی مانند کلیدی است که جنبه های شخصی و خصوصی زندگی ما را در خود نگه داشته است و عمومی شدن یا در دسترس دیگران قرار گرفتن آن تاثیر زیادی بر روی ضریب آسیب پذیری شخص دارد.
آنچه در حریم خصوصی شما وجود دارد ملغمه ای از سوابق دوستی و روابط خاص شما، تخیلات و بیماری ها، ترس ها و امیدها، پیروزی ها و شکست های زندگی شخصی شماست. کارهای خوب و بدی که تا حالا کرده اید یا خواهید کرد، فکرهایی که در سر دارید، نارسایی های روانی و اخلاقی، اشتباهاتی که مرتکب شده اید، همه و همه در گنجینه حریم خصوصی وجود دارند.
وقتی شما کلید این گنجینه حیاتی را به دست کسی می دهید که دوستش دارید در واقع او را نسبت به مسائلی که شاید برای شما خوشآیند نباشد آگاه می کنید . درست است که شما ممکن است از این به اشتراک گذاشتن حریم خصوصی دچار آسیب شوید اما صمیمیتی که بین شما وجود دارد مانع سواستفاده از اطلاعات شما می شود و اعتمادی که شما به آن شخص دارید باعث می شود حس امنیت عجیبی کنید که در کنار شخصی هستید که با اینکه امکان سواستفاده از اطلاعات شما و آسیب رساندن به شما را دارد اما این کار را نمی کند بلکه با فهم رنج های درونی شما و همدردی با آن ها باعث می شود تا لذت بیشتری از همراهی با او ببرید. افرادی که شما را دوست دارند و به اطلاعات شخصی شما دسترسی دارند در اغلب موارد از آن اطلاعات برای خوشحال کردن شما استفاده می کنند . مثلا تاریخ تولد شما را می دانند و برای غافلگیر کردن شما بر اساس آن یک جشن تولد ویژه برایتان می گیرند. یا بر اساس شناختی که از سلیقه شما دارند هدیه ای که برای شما خوشآیند هست می خرند و سعی می کنند از این طریق شما را خوشحال تر کنند. اما آیا همه آن هایی که توانسته اند به حریم خصوصی شما ورود کنند مانند دوستان صمیمی شما هستند؟ آیا همه آن ها دنبال رساندن بیشترین نفع به شما هستند؟
پاسخ این سوال ها برای انسان عاقل بسیار ساده است. قطعا خیر.
کلاه برداران ممکن است از تاریخ تولد شما برای جعل هویت هنگام ارتکاب جرم استفاده کنند. شرکت های تجاری ممکن است از سلیقه شما سواستفاده کنند و شما را به سمت یک معامله خرید ظاهرا مطابق با سلیقه تان راهنمایی کنند اما در باطن شما متضرر شوید. دشمنانتان ممکن است از ترس ها و نقاط ضعفتان برای تهدید و ارعاب و یا حتی اخاذی از شما استفاده کنند. و یا ممکن است افرادی بدون اینکه نفعی به شما برسانند از داده های شما برای پیشبرد اهداف و برنامه های کاری خودشان بهره ببرند. شاید به همین دلیل است که باید بگوییم حریم خصوصی بسیار امر مهمی است زیرا فقدان آن، باعث می شود تا دیگران در برابر و علیه شما قدرت زیادی داشته باشند.
مکن است شما فکر کنید و پیش خودتان بگویید من که چیزی برای پنهان کردن ندارم پس ترسی هم از نداشتن حریم خصوصی ندارم. اما شما کاملا اشتباه می کنید. شما چیزهای زیادی برای پنهان کردن و ترسیدن دارید زیرا خودتان رمزهای شخصی و یا کلید خانه خودتان را به همسایه هایتان نمی دهید. همین قضیه نشان دهنده این است که بالاخره شما هم به حریم خصوصی باور دارید.
بسیاری از مردم فکر می کنند حریم خصوصیشان امن است و کسی به حریم آن ها کاری ندارد چون اساسا انسان ویژه ای نیستند یا مسئولیت مهمی ندارند که بخواهند نگران حریم خصوصیشان باشند. اما این نگاه، ساده دیدن واقعیت است. اگر شما مهم نبودید شرکت های بزرگ و دولت ها برای جاسوسی از شما و دسترسی به اطلاعات خصوصیتان این همه هزینه نمی کردند.
در اولین مرحله شما حضور ذهن و تمرکز دارید که همه برای تحت مدیرت درآوردن ذهن شما در حال جنگ با شما هستند. آن ها می خواهند بیشتر از شما بدانند تا بتوانند بهتر ذهن شما را مطالعه و رصد کنند و آن را تحت مدیریت خودشان در بیاورند. با این کار آن ها به راحتی می توانند شما را تحت تاثیر قرار دهند و تحریک پذیری شما را کنترل کنند. آن ها با شناخت دقیق امیال شما قادر خواهند بود تا افکار و اعمال شما را به سمت و سویی که خودشان می خواهند هدایت کنند و شما هم ناخودآگاه به همان مسیری که برایتان ترسیم کرده اند خواهید رفت. علاوه بر این شما درآمد و پول دارید و شرکت های زیادی دوست دارند تا شما را به سمت خود بکشند تا از آن ها خرید کنید و پولتان را در اختیار آن ها بگذارید. همچنین شما عکس ها و اطلاعات خصوصی زیادی دارید که هکرها به دنبال فرصتی هستند تا آن ها را به سرقت برده و به واسطه آن ها از شما اخاذی کنند. حتی برای بسیاری از کسب و کارها مهم است تا شما را بهتر بشناسند تا بدانند مثلا شما از کسانی هستید که برای احیای حقوق خود و دیگران پافشاری میکنند یا از این اخلاق ها ندارید و انسان ظلم پذیری در محیط کار هستید و در چنین مواردی مشکلی برای آنها به وجود نمی آورید. شما یک بدن دارید - موسسات دولتی و خصوصی دوست دارند بیشتر در مورد آن بدانند، شاید آن را آزمایش کنند. و در مورد بدن های دیگر مانند بدن شما بیشتر بیاموزید. شما یک هویت دارید - مجرمان می توانند از آن برای ارتکاب جنایت به نام شما استفاده . شما ارتباطات شخصی دارید. شما یک عضو گروه در یک شبکه هستید. شما فرزند کسی هستید، همسایه کسی، معلم یا وکیل یا آرایشگر کسی هستید. از طریق شما، آنها می توانند به افراد دیگری دسترسی پیدا کنند. به همین دلیل است که برنامه ها و اپلیکیشن ها از شما می خواهند به مخاطبین شما دسترسی داشته باشند. شما رای دارید – نیروهای خارجی و ملی از شما می خواهند به نامزدی رای دهید که از منافع آنها دفاع کند. همانطور که می بینید، شما یک فرد بسیار مهم هستید. شما به عنوان یک فرد، منبع قدرت هستید.
در حال حاضر، اکثر مردم می دانند که داده های آنها ارزش پولی دارد. اما داده های شما فقط به این دلیل ارزشمند نیستند که می توانند فروخته شوند. به عنوان مثال، فیس بوک از نظر فنی داده های شما را نمی فروشد. گوگل هم این کار را نمی کند. آنها قدرت تأثیرگذاری بر شما را می فروشند. آنها قدرت نمایش تبلیغات و قدرت پیش بینی رفتار شما را می فروشند. گوگل و فیس بوک واقعاً در تجارت داده نیستند - آنها در تجارت قدرت هستند. بیشتر از سود مالی، داده های شخصی مردم، به کسانی که آن ها را جمع آوری و تجزیه و تحلیل می کنند، قدرت می بخشد، و این چیزی است که خیلی ها برای به دست آوردنش حاضرند هزینه های هنگفتی بکنند.
حالا بیایید کمی دقیق تر به ماجرا نگاه کنیم. قدرت دو جنبه دارد. اولین جنبه قدرت آن چیزی است که فیلسوف آلمانی رینر فورست در سال ۲۰۱۴ به عنوان "ظرفیت A برای ایجاد انگیزه در B به منظور فکر کردن یا انجام کاری که B در غیر این صورت به آن فکر نمی کرد یا آن را انجام نمی داد" تعریف کرد.
ابزارهایی که قدرتمندان از آن ها برای تاثیر گذاری روی دیگران استفاده می کنند متعدد است. از جمله سخنرانی های انگیزشی، توصیه های پدری، توصیف و تقسیر ایدئولوژیک از جهان پیرامون، اغواگری و در نهایت تهدیدهای جدی و موثر. همه این ها ابزاری هستند که اهالی قدرت از آن ها برای پیشبرد اهدافشان استفاده می کنند. فورست استدلال میکند که زور وحشیانه یا خشونت اعمال قدرت نیست، زیرا افراد تحت سلطه هیچ کاری انجام نمیدهند. بلکه کاری با آنها انجام می شود. اما نیروی زور و خشونت بی رحمانه یک نمونه از قدرت است. تصور اینکه کسی که ما را از طریق خشونت تحت سلطه خود قرار می دهد، فردی ناتوان است ،خلاف عقل است.
جنبه دوم قدرت همان چیزی است که ماکس وبر در کتاب اقتصاد و جامعه خود به آن اشاره می کند. یعنی توانایی مردم ونهادها برای اجرای اراده خود علی رغم مقاومت طرف مقابل. پس از نظر وبر قدرت مجال یک فرد یا افراد برای اعمال اراده خود حتی در برابر مقاومت عناصر دیگر که در صحنه عمل شرکت دارند است. پس قدرت بر دو رکن عمده :۱- تحمیل اراده.۲- مقاومت شخص دیگر استوار است. وبر قدرت را معادل سلطه می داند و رابطه بین قدرت مند وقدرت پذیر را مثل رابطه فرمانبر و فرمانروا یا اطاعت و فرمان می بیند. پس از نظر وبر هر کس که در جامعه قوه و استعداد اعمال اراده خود را بر دیگران داشته باشد ،واجد قدرت است.
به طور خلاصه افراد و نهادهای قدرتمند ما را وادار می کنند به گونه ای عمل و فکر کنیم که اگر تاثیرگذاری آن ها نبود، آنگونه فکر و عمل نمی کردیم. اگر آن ها در مرحله اول نتوانند ما را به اندازه کافی تحت تاثیر قرار دهند تا آنگونه که می خواهند فکر و عمل کنیم، آنگاه افراد و نهادهای قدرتمند به میدان خواهند آمد و با اعمال زور ما را مجبور به انجام کاری کنند که خودمان در شرایط عادی آن را انجام نمی دهیم.
قدرت انواع مختلفی دارد مانند قدرت سیاسی یا اقتصادی و ...اما مهمتر از انواع آن، این است که ماهیت قدرت یک سیالیت ویژه ای دارد . قدرت مانند انرژی اشکال مختلف می تواند داشته باشد و این اشکال قابلیت تغییر زیادی دارند. برای مثال یک شرکت ثروتمند می تواند از ثروت خود برای لابی کردن و تاثیر گذاری بر روی سیاست گذاری استفاده کند و یا با هزینه هایی که برای تبلیغات می کند افکار عمومی را به همان مسیری که خودش می خواهد، جهت دهد.
قدرت ناشی از در اختیار داشتن اطلاعات حریم خصوصی دیگران، نوع اساسی قدرت در عصر دیجیتال است.
اینکه غول های فناوری دیجیتالی مانند فیسبوک و گوگل قدرتمند هستند خبر تازه و عجیبی نیست اما بررسی و کاوش ما در خصوص رابطه بین حریم خصوصی و قدرت می تواند به ما کمک کند تا درک بهتری از نحوه جمع آوری، استفاده و موسسات از این اطلاعات داشته باشیم . اگر ما نسبت به این قضیه و راه کارهای آن اشراف داشته باشیم می توانیم ابزارها و ایده هایی برای مقابله با گسترش سلطه این نهادها و شرکت ها در اختیار داشته باشیم و در صورت لزوم و در مواقعی که نقض حقوقی رخ دهد از حقوق خود دفاع کنیم.
گام اول برای درک اینکه در عصر دیجیتال نهادها چگونه به انباشت قدرت و اعمال آن می پردازند این است که توصیف و تحلیل جامعی از رابطه قدرت، دانش و حریم خصوصی داشته باشیم.
می دانیم که بین دانش و قدرت رابطه تنگاتنگی وجود دارد، در حداقلی ترین نوع رابطه، دانش ابزار قدرت است. میشل فوکو فیلسوف فرانسوی از این هم پارا فراتر گذاشته و استدلال می کند که دانش به خودی خود نوعی قدرت است. صرف دانستن امری، قدرت آفرین است و در دانستن، قدرت نهفته است.به همین دلیل با محافظت از حریم خصوصی خودمان، از قدرت گرفتن دیگران جلوگیری باید بکنیم زیرا این قدرت می تواند علیه خود ما و برای تاثیر گذاشتن روی فکر و عمل ما مورد استفاده قرار بگیرد.
این یک واقعیت است که هرچه کسی بیشتر درباره ما بداند، بیشتر می تواند هر حرکت ما را پیش بینی کند و بر ما تأثیر بگذارد. یکی از مهمترین کمکهای فوکو در درک ما از قدرت، این بینش است که قدرت تنها بر انسانها تأثیر نمیگذارد، بلکه سوژههای انسانی را میسازد (با این وجود، ما هنوز میتوانیم در برابر قدرت مقاومت کنیم و خودمان را بسازیم). قدرت، ذهنیتهای خاصی را ایجاد میکند، حساسیتها را دگرگون میکند،و راههای جدیدی برای حضور در جهان خلق می کند.
در همین خصوص استیون لوکس نظریه پرداز سیاسی بریتانیایی در کتاب قدرت (۱۹۴۷) خود استدلال می کند که قدرت می تواند سیستمی خلق کند تا درون افراد نیازهایی ایجاد کند که در نهایت خلاف منافع خودشان تصمیم گرفته و عمل کنند. در واقع در این نظریه صاحب قدرت منافعی ذهنی را برای اعمال قدرت خود در اشخاص بوجود می آورد که آنان این منافع ذهنی را منافع واقعی خود می پندارند اما در حقیقت منافع خودشان نیست.
نمونه هایی از این نوع قدرت را می توانیم در نحوه استفاده نهادها و شرکت ها از عملکرد دوپامین برای معتاد کردن شما به یک برنامه یا کالا مشاهده کنیم.
قدرتی که در نتیجه دانستن جزئیات شخصی یک نفر به وجود می آید، نوع بسیار خاصی از قدرت است. این قدرت شاید مانند قدرت اقتصادی و قدرت سیاسی باشد، اما قدرت حریم خصوصی یک نوع قدرت متمایز است، زیرا به کسانی که آن را در اختیار دارند امکان تبدیل آن به قدرت اقتصادی، سیاسی و دیگر انواع قدرت را می دهد. قدرت حریم خصوصی دیگران، نوع اساسی قدرت در عصر دیجیتال است.
برای نمونه گوگل دو سال پس از تامین مالی و راه اندازی و با وجود محبوبیت آن، اما هنوز یک مدل کسب و کار پایدار ایجاد نکرده بود. از این نظر، گوگل یک استارتاپ اینترنتی بدون سود بود. سپس، در سال ۲۰۰۰، گوگل سرویس google Ads را راهاندازی کرد و در نتیجه وارد حوزه اقتصاد داده شد. اکنون این سرویس Google Ads نامیده می شود و از داده های حاصل از تعاملات گوگل با کاربران خود برای فروش تبلیغات سوء استفاده می کند. در کمتر از چهار سال،همین مسیر باعث شد تا این شرکت به سوددهی ۳۵۹۰ درصدی برسد.
در همان سال ها کمیسیون تجارت فدرال به کنگره ایالات متحده توصیه کرد که قوانینی برای حفظ و حراست حریم خصوصی در فضای آنلاین تنظیم شود اما حملات یازده سپتامبر باعث غلبه نگاه امنیتی بر نگاه حقوقی شد و امنیت و دسترسی به اطلاعات خصوصی افراد بر حفظ حریم خصوصی ترجیح داده شد. به همین دلیل توصیه ها و برنامه های تنظیم مقررات در این زمینه کلا کنار گذاشته شد.در طول این سال ها و در غیاب قوانین نظارتی اقتصاد دیجیتال رشد خوبی کرد و عظمتی که امروز مشاهده می کنیم را به دست آورد. یکی از رانت های ویژه این اقتصاد علاقه دولت ها به دسترسی داشتن به اطلاعات مردم برای کنترل بیشتر آن ها است. در واقع این نقض عمده حریم خصوصی را می توانیم حاصل پیوند نامبارک اما استراتژیک موسسه های خصوصی با دولت ها بدانیم.
جمع آوری و تجزیه و تحلیل انبوه داده های شخصی به دولت ها و شرکت ها، قدرت عجیبی بخشیده است. اکنون دولت ها بیش از هر زمان دیگری در مورد شهروندان خود می دانند. به عنوان مثال، استاسی (سرویس امنیتی جمهوری دموکراتیک آلمان)، با همه تلاش هایی که کرد موفق شد فقط در مورد یک سوم جمعیت آلمان پرونده اطلاعاتی داشته باشد. اما سازمان های اطلاعاتی امروزه اطلاعات بسیار بیشتری در مورد تمام جمعیت کشورهایشان در اختیار دارند. فقط یک مثال مهم را در نظر بگیریم، بخش قابل توجهی از مردم داوطلب اشتراک گذاشتن اطلاعات خصوصی خود در شبکه های اجتماعی هستند. همانطور که لورا پویتراس، فیلمساز آمریکایی در سال ۲۰۱۴ در مصاحبه با واشنگتن پست گفته است : «فیس بوک هدیه ای به سازمان های اطلاعاتی است». در میان دیگر امکانات و ابزار های اطلاعاتی، این نوع از اطلاعات به دولت ها توانایی پیش بینی تظاهرات، و پیش دستی کردن در دستگیری رهبران معترضین را می دهد. داشتن اطلاعات در خصوص مقاومت سازمان یافته قبل از وقوع اعتراض ها، و توانایی سرکوب به موقع آن، رویای همیشگی دولت ها بوده است، آروزیی که اکنون به راحتی به واقعیت تبدیل شده است.
قدرت شرکتهای فناوری، از یک سو با داشتن کنترل انحصاری بر دادهها و از سوی دیگر با توانایی پیشبینی هر حرکت ما شکل میگیرد این امکان به نوبه خود به آنها فرصتهایی میدهد تا بر رفتار ما تأثیر بگذارند و این تأثیر را به دیگران بفروشند. به عنوان مثال، موتور جستجوی گوگل تا حدی خوب است زیرا الگوریتم آن اطلاعات بسیار بیشتری نسبت به سایر رقبای خود دارد. داده های ما به شرکت های فناوری اجازه می دهد تا رفتار ما را پیش بینی کرده و بر آن تأثیر بگذارند. گوگل با حجم داده ای که به آن دسترسی دارد، میتواند بداند چه چیزی شما را در شب بیدار نگه میدارد، چه چیزی را بیشتر آرزو میکنید، چه برنامهای برای آینده خود دارید. سپس این اطلاعات را به شرکت هایی که نیاز به دانستن این امور دارند بفروشد.
شرکتها همچنین ممکن است دادههای شما را با «کارگزاران داده» به اشتراک بگذارند که بر اساس همه چیزهایی که در مورد شما میدانند (یا، بهتر است بگوییم، همه چیزهایی که فکر میکنند میدانند)، فایلی را برای شما ایجاد میکنند و سپس آن را به هر کسی که مایل به خرید آن است، میفروشد. - بیمه گران، دولت ها، کارفرمایان ، حتی کلاهبرداران-.
کرکسهای داده در استفاده از هر دو جنبهی قدرت که در بالا توضیح داده شد به طرز باورنکردنی زیرک هستند: آنها ما را مجبور میکنند دادههای خود را کم و بیش داوطلبانه در اختیار آن ها بگذاریم، حتی زمانی که سعی میکنیم در برابر این کار مقاومت کنیم.
عصر دیجیتال راه های جدیدی برای حضور در جهان خلق کرده است این راه ها و امکانات همیشه در جهت بهتر شدن زندگی ما نیستند.
همانطور که بنت فلایوبرگ (Bent Flyvbjerg) دانمارکی در عقلانیت و قدرت (۱۹۹۸) اشاره میکند، قدرت دانش، روایتها و عقلانیتی را تولید میکند که برای ساختن واقعیتی که میخواهد به آن کمک میکنند. امروزه فناوری تداوم بخش روندهای جنسیتی و نژادپرستانه است و نابرابری را بدتر می کند، این فناوری با این مشخصات لزوما ، پیشرفت نیست. برخورد تجاری با داده ها و به عنوان یک کالا به آن نگاه کردن راهی برای کسب درآمد برای شرکت ها است و ربطی به ساخت محصولات خوب تر ندارد. انباشت داده ها راهی برای انباشت قدرت است. در واقع شرکت های فناوری با بهانه های مختلف لحظه به لحظه در حال جمع آوری داده ها و رصد حریم خصوصی کاربرانشان هستند. گرچه آن ها این کار را لازمه پیشرفت و ارائه خدمات بهتر می دانند اما می دانیم که این فعالیت ها بیشتر جنبه تجاری داشته و ربطی به اختراعات جدیدتر در جهت افزایش رفاه عمومی ندارد. آن ها در واقع به دنبال افزایش قدرت خود هستند تا بتوانند ثروت و نفوذ بیشتری کسب کنند.
در دنیای آنلاین موسسات و دولت ها به سادگی و راحتی استقلال و حق اختیار ما را نقض می کنند. در حقیقت مشخصه عصر دیجیتال تاکنون این بوده است که موسسات هرکاری دلشان خواسته است با داده های حریم خصوصی انجام می دهند. و هر زمان که به آن نیاز داشته باشند با دور زدن ما مستقیم به حریم خصوصی ما وارد شده و اطلاعات مورد نیاز خودشان را بر میدارند. در دنیای آفلاین این نوع رفتار «دزدی» است اما همین نکته مهم که این دزدی در جهان آنلاین با این نام شناخته نمی شود نشان دهنده قدرت فناوری بر روایت ها است.
درست است که موسسات در عصر دیجیتال قدرت را از طریق ذخیره حریم خصوصی انباشت کرده اند، اما ما میتوانیم دادههایی را که آن را حفظ میکنند، بازیابی کرده و جمعآوری دادههای جدید آنها را محدود کنیم. فوکو استدلال می کرد که حتی اگر قدرت سوژه های انسانی را بسازد، ما این امکان را داریم که در مقابل قدرت مقاومت کنیم و خودمان را بسازیم. قدرت فناوری های بزرگ بسیار قوی به نظر می رسد. اما خانه فناوری تا حدودی بر اساس دروغ و دزدی ساخته شده است. اقتصاد داده می تواند مختل شود. قدرتهای فناوری بدون دادههای ما چیزی نیستند. فعال شدن بخش کوچکی از مقررات، کمی مقاومت از سوی شهروندان، و چند کسب و کار اگر شروع به ارائه خدمات حفظ حریم خصوصی به عنوان یک مزیت رقابتی بکنند، غول های فناوری خیلی زودتر از چیزی که فکرش را بکنید به زانو در می آیند.
هیچ کس به اندازه خود شرکت های فناوری از آسیب پذیری خود آگاه نیست. به همین دلیل است که آنها سعی می کنند ما را متقاعد کنند که در نهایت به حفظ حریم خصوصی ما اهمیت می دهند (علی رغم آنچه وکلایشان در دادگاه می گویند). به همین دلیل است که میلیون ها دلار برای لابی کردن هزینه می کنند. اگر آنها در مورد کاربری محصولات خود به نفع کاربران و جامعه مطمئن بودند، نیازی به لابی کردن نداشتند. شرکت های فناوری تاکنون از قدرت خود سوء استفاده کرده اند و زمان مقاومت در برابر آنها فرا رسیده است.
در عصر دیجیتال، مقاومت الهام گرفته از سوء استفاده از قدرت، تکلش(techlash) نامیده می شود. این واژه در دیکشنری آکسفورد اینگونه تعریف شده است:واکنشی منفی، قوی و گسترده به قدرت و نفوذ شرکت های فن آوری بزرگ، به ویژه کسانی که مستقر در سیلیکون ولی هستند. به بیان ساده، دوران اعتماد کورکورانه به ۵ شرکت بزرگ فناوری - آلفابت (گوگل)، آمازون، اپل، فیس بوک و مایکروسافت - به پایان رسیده است.
سوء استفاده از قدرت به ما یادآوری می کند که قدرت باید محدود شود تا تأثیر مثبتی در جامعه داشته باشد. حتی اگر شما از علاقه مندان به فناوری هستید، حتی اگر فکر می کنید کاری که شرکت های فناوری و دولت ها با داده های ما انجام می دهند ایرادی ندارد، باز هم باید مطالبه کنید تا قدرت محدود باشد، زیرا هرگز نمی دانید چه کسی در راس هرم قدرت بعدی خواهد بود. ممکن است نخست وزیر جدید مستبدتر از نخست وزیر قبلی باشد. مدیر عامل بعدی شرکت بزرگ فناوری بعدی ممکن است به اندازه کسانی که تاکنون دیدهایم خیرخواه نباشد. شرکتهای فناوری در گذشته به رژیمهای توتالیتر کمک کردهاند شاید در آینده نیز بخواهند این کار را تکرار کنند. کسب و کارها داده ها را با دولت ها به اشتراک می گذارند و مؤسسات عمومی داده ها را به شرکت ها می فروشند. فکر نکنید از آسیب های نقض حریم خصوصی در امان هستید، شاید فکر کنید به این دلیل که جوان، مرد، سفیدپوست و سالم هستید دچار آسیب نمی شوید . ممکن است فکر کنید که داده های شما فقط به نفع شما کار می کنند و هرگز علیه شما کار نمی کنند. اما توجه داشته باشید دموکراسی که شما آن را بدیهی می دانید ممکن است به یک رژیم استبدادی تبدیل شود و در آن شرایط داده های شما ابزار اعمال قدرت نهاد استبداد علیه شما خواهد شد.
علاوه بر این، حریم خصوصی فقط مربوط به شما نیست. حریم خصوصی هم شخصی و هم جمعی است. وقتی حریم خصوصی خود را افشا می کنید، همه ما را در معرض خطر قرار می دهید. قدرت حفظ حریم خصوصی برای دموکراسی ضروری است - برای اینکه مردم بر اساس اعتقادات خود و بدون فشار بی مورد رای دهند، برای اینکه شهروندان به صورت ناشناس بدون ترس از عواقب اعتراض کنند، برای اینکه افراد آزادی در معاشرت داشته باشند، نظر خود را بیان کنند، آنچه را که کنجکاو هستند بخوانند-. اگر قرار است در یک دموکراسی زندگی کنیم، بخش عمده قدرت باید در اختیار مردم باشد. اگر بیشتر قدرت در اختیار شرکت ها باشد، ما یک پلوتوکراسی خواهیم داشت. اگر بیشتر قدرت در اختیار دولت باشد، نوعی اقتدارگرایی خواهیم داشت. ما برای حفظ قدرت خود و حفظ آزادی خود باید هر روز بجنگیم. و اگر از ساختن شرایطی که ایده آل هایمان را می سازد خسته شویم، دموکراسی دیگر وجود نخواهد داشت. حریم خصوصی مهم است زیرا به مردم در برابر نهادها و دولت ها، قدرت می دهد پس از آن محافظت کنید.
نظر شما