به گزارش آتیه آنلاین؛ بحران کنونی هزینههای زندگی، نرخهای بهره بالا و انقباض اقتصادی متعاقب آن بهطور نامتناسبی به خانوارهای کمدرآمد ضربه زده است و برای بسیاری از کارگران کمدرآمد، آینده نامشخصی را نشان میدهد.
علاوه بر این، ظهور هوش مصنوعی ممکن است منجر به تعدیل نیرو و جابجایی قابل توجهی در نیروی کار شود؛ دادههای اخیر اشتغال در جهان با افزایش تعداد بیکاران همراه بوده است و به همین دلیل بسیاری از کشورهای صنعتی یا نیمه صنعتی «درآمد پایه همگانی» (Universal basic income) را به عنوان یکی از سیاستهای خود در مرحله آزمایشی یا قطعی به اجرا گذاشتهاند.
آینده نامشخص کار بهطور کلی باعث شده است که بسیاری به عنوان راهحل، نوعی از درآمد پایه همگانی را پیشنهاد کنند. ایده اصلی UBI ساده است: «نوعی از تأمین اجتماعی است که در آن همه شهروندان یا مقیمان یک کشور مبلغی پول را بهطور منظم و بیقیدوشرط از طرف دولت، یا دیگر نهادهای عمومی، مستقل از هر درآمد دیگری دریافت میکنند؛ چیزی مانند بازنشستگی، اما برای همه.»
اما آیا «درآمد پایه همگانی» واقعاً کار میکند؟ و چقدر میتواند زندگی خانوارهای کم درآمد را تغییر دهد؟ یک مطالعه جدید از ایالات متحده، که توسط «سام آلتمن»، بنیانگذار OpenAI تامین مالی شده است، بینشهایی را در مورد آنچه که در صورت واقعی شدن «درآمد پایه همگانی» میتوان انتظار داشت، ارائه میدهد.
«آلتمن» «درآمد پایه همگانی» را به عنوان یک راهحل ممکن در برابر جابجاییهای شغلی در مقیاس بزرگ میداند که با اتوماسیون مبتنی بر هوش مصنوعی مورد انتظار است. با این حال، نتایج مطالعه لزوماً آن چیزی نبود که حامیان این طرح به آن امیدوار بودند.
«درآمد پایه همگانی» در عمل
همانطور که گفته شد «درآمد پایه همگانی» برای همه است و قید و شرطی برای پرداخت ندارد. بنابراین، «درآمد پایه همگانی» بسته به مبلغ پرداختی میتواند یک برنامه پرهزینه برای یک دولت باشد. در مطالعهای که در سال ۲۰۱۹ در نیوزیلند انجام شد، محاسبه شده است که یک «درآمد پایه همگانی» تنها در سطح حمایت از افراد جویای کار، ۲۱۵ دلار در هفته، یعنی ۴۱.۳ میلیارد دلار در سال هزینه خواهد داشت.
با این حال، دولتها همچنین میتوانند با کاهش بوروکراسی و جایگزینی سیستم رفاهی با «درآمد پایه همگانی» پسانداز ایجاد کنند؛ تعدادی از کشورها در حال بررسی این هستند که «درآمد پایه همگانی» چه معنایی برای آنها دارد. فنلاند یک طرح آزمایشی دو ساله «درآمد پایه همگانی» را در سالهای ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ اجرا کرد. هدف این طرح درک این موضوع بود که آیا انتقال پول نقد بدون قید و شرط به عنوان مشوقی برای جذب کار کمدرآمد یا موقت در بین بیکاران میشود یا خیر.
طرح مشابهی هم در نیوزیلند اجرا شد؛ دو هزار نفر از افراد بیکار بهطور تصادفی انتخاب شدند و ماهیانه ۵۶۰ یورو دریافت کردند. این طرح اثرات مثبتی بر رفاه خانوارها را نشان داد؛ دریافتکنندگان «درآمد پایه» از زندگی خود رضایت بیشتری داشتند و فشار روانی کمتری را تجربه کردند؛ همچنین تأثیر بر اشتغال هم مثبت اما اندک بود.
در آزمایش دیگری در سال ۲۰۲۳، انگلستان یک طرح دو ساله «درآمد پایه» را آغاز کرد. این طرح به ۳۰ نفر ماهانه ۱۶۰۰ پوند پرداخت میکند. تمرکز بر این است که چگونه انتقال این مبلغ بر سلامت روحی و جسمی دریافتکنندگان تأثیر میگذارد. اولین مجموعه از نتایج در اینباره سال آینده منتشر خواهد شد.
«درآمد پایه همگانی» و استخدام
مطالعه «سام آلتمن» در ایالات متحده بررسی کرد که چگونه حداقل درآمد تضمین شده بر شغل و چشمانداز درآمد خانوارهای کمدرآمد تأثیر میگذارد. در این مطالعه که از سال ۲۰۱۹ آغاز شد، شرکتکنندگانی بین ۲۱ تا ۴۰ سال از خانوادههای کم درآمد، در ایالتهای تگزاس و ایلینوی انتخاب شدند.
گروه تحقیق شامل ۱۰۰۰ فرد بزرگسال کمدرآمد بود که بهطور تصادفی انتخاب شده بودند و بدون قید و شرط به مدت سه سال ۱۰۰۰ دلار آمریکا در ماه دریافت میکردند. برای در نظر گرفتن تاثیر این مبلغ، باید گفت که پرداخت این مبلغ به خانوارها بهطور متوسط برابر با ۴۰ درصد افزایش درآمد آن خانوار بوده است؛ در این معنا و در مقایسه با سایر طرحهای مشابه، هم مقدار و هم مدت پرداخت این مبلغ بیسابقه است. دو هزار شرکتکننده هم گروه کنترل را تشکیل دادند که هر کدام ماهانه ۵۰ دلار آمریکا دریافت میکردند.
اما نتایج تجزیه و تحلیلها کاهش ۲ درصدی مشارکت در بازار کار توسط افرادی که حواله نقدی دریافت میکردند و کاهش تعداد ساعات کار هفتگی بین ۱.۳ تا ۱.۴ ساعت را نشان میدهد؛ کاهش مشارکت در بازار کار، درآمد افراد را به میزان ۱۵۰۰ دلار در سال نسبت به گروه کنترل کاهش داد.
اما دریافتکنندگان با این زمان اضافه خود چه میکردند؟ در تئوری، امنیت مالی اضافی برای خانوارهای کمدرآمد باید افراد را قادر سازد تا زمان بیشتری را بهصورت مولد سپری کنند؛ زمان مولد در اینجا مثلا میتواند جستجوی طولانیتر برای شغلی با کیفیت بالاتر یا مناسبتر، شروع آموزش یا تحصیل، ایجاد استارتآپها یا بهرهوری در فعالیتهای غیرکاری مانند مراقبت از اعضای خانواده باشد.
با این حال، این مطالعه افزایش زمان صرف شده برای فعالیتهای اوقات فراغت در میان دریافتکنندگان «درآمد پایه همگانی» را نشان داد، و هیچ بهبود قابلتوجهی در کیفیت اشتغال یا تأثیر قابلتوجهی بر آموزش یا مهارتهای افراد مشاهده نشد.
البته یافتهها نشان میدهند که پیامدهای منفی ناشی از «درآمد پایه همگانی» بر بازار کار، ممکن است به مدت زمان و سخاوت این برنامه بستگی داشته باشد. یک روزنامه آلمانی این یافتهها را برای حامیان «درآمد پایه همگانی» با صفت «دلسرد کننده» خلاصه کرده است. به همین دلیل بعید است که برخی از دولتها بویژه در کانادا، نیوزیلند، آمریکا و آلمان از اجرای گسترده چنین برنامهای دفاع کنند.
اما چه بخواهیم یا نخواهیم در نهایت هوش مصنوعی اساساً ماهیت کار را تغییر میدهد و ممکن است بهزودی زمانی فرا برسد که برای جلوگیری از فقر و جذب نیروی کار به بازار کار، پرداخت «درآمد پایه همگانی» ضروری شود.
در حالی که ادبیات کلی در مورد اثرات نقل و انتقالات نقدی بدون قید و شرط (همان درآمد پایه همگانی) شواهد متفاوتی را ارائه میدهد، مطالعه جدید در ایالات متحده بینشهای مهمی را برای سیاستگذاران ارائه میدهد تا در هنگام ارزیابی سود خالص اقتصادی از یک چنین طرحی جوانب مختلف آن را در نظر بگیرند.
نظر شما