پس از بحث و گفتوگوهای فراوان بر سر جابهجاییها و حذف شغلی ناشی از ورود هوش مصنوعی به بازار کار، ظاهراً موضوع در حال حلوفصل شدن است. در طول تاریخ، ما هرگز بیکاری ناشی از ورود فناوریهای جدید را در سطح کلان تجربه نکردهایم، بنابراین بعید است که هوش مصنوعی در درازمدت باعث بیکاری افراد شود بهویژه که اکثر کشورهای پیشرفته اکنون شاهد کاهش سن جمعیت مشغول به کار خود هستند. با این حال، از آنجایی که شرکتها با سرعت بالایی در حال استفاده از (ChatGPT) و هوش مصنوعی مولد هستند، ممکن است در کوتاهمدت شاهد جایگزینی و حذف شغلی قابلتوجهی باشند.
یک اختراع جدید دیگر
هوش مصنوعی را میتوان با ظهور برق در اواخر قرن بیستم مقایسه کرد؛ چندین دهه طول کشید تا کارخانهها میلههای به حرکت درآمده با نیروی بخار را با موتورهای الکتریکی جایگزین کنند. آنها مجبور بودند برای استفاده از فناوری جدید برق، طرحهای خود را دوباره سازماندهی کنند. این روند بهقدری آهسته شکل گرفت که مشکلات اقتصادی بزرگی در پی نداشت. در ابتدا تنها کارخانههای جدید از این موتورها استفاده میکردند. برق، مشاغل جدید ایجاد کرد و کارگران اخراج شده از کارخانههای بخار به کارخانههای جدید رفتند تا شغل جدید و درآمد بالاتر داشته باشند. در نتیجه پول بیشتر منجر به انتظارات بالاتر و همچنین ایجاد صنایع کاملاً جدید برای حضور کارگران شد.
با گسترش رشتههای مرتبط با علوم کامپیوتری در اواسط قرن بیستم نیز اتفاق مشابهی رخ داد؛ سرعت همهگیری این یکی بیشتر از برق بود، اما در عین حال به قدر کافی کند بود که از بیکاری گسترده جلوگیری کند. هوش مصنوعی اما متفاوت است. زیرا شرکتها آنقدر سریع آن را در عملیاتهای خود ادغام میکنند که احتمالاً پیش از سوددهی، ممکن است فعالیت و تجارتشان متوقف شده و ورشکسته شوند. کارمندان یقه سفید (یا میانردهها) ممکن است در کوتاهمدت آسیبپذیر باشند و با ورود هوش مصنوعی شغل خود را از دست بدهند. کارشناسان از همهگیری این پدیده با عنوان «تب هوش مصنوعی» استفاده میکنند. اصطلاحی که یادآور تب طلا در دو قرن پیش است.
حذف یکچهارم وظایف کاری
شرکت خدمات مالی و بانکداری گلدمن ساکس اخیراً پیشبینی کرد که شرکتها از «هوش مصنوعی» برای حذف یکچهارم تمام وظایف کاری فعلی در ایالات متحده و اروپا استفاده خواهند کرد. این احتمالاً به معنای بیکاری دهها میلیون نفر است؛ بهویژه افرادی که فکر میکردند دانش تخصصیشان به آنها امنیت شغلی خواهد داد.
دو احتمال برای کاهش خطر وجود دارد؛ اولین مورد این است که دولتها یا برای کاهش سرعت پذیرش تجاری هوش مصنوعی (بسیار بعید است)، یا ارائه برنامههای رفاهی ویژه برای حمایت و آموزش مجدد افراد تازه بیکارشده وارد عمل شوند. یک احتمال دیگر نیز وجود دارد که اغلب نادیده گرفته میشود، اما میتواند به کاهش خطر بهکارگیری هوش مصنوعی در مشاغل کمک کند. در حال حاضر برخی شرکتها به سرعت هوش مصنوعی مولد را در سیستمهای خود (نهفقط برای خودکارسازی وظایف، بلکه برای توانمندسازی کارکنان) ادغام میکنند. آنها با اینکار باعث کارآمدتر کردن کارکنان خود میشوند. بنابراین طراحی مجدد و اساسی فرایندهای شرکتی میتواند جرقه انواع ارزشهای جدید را ایجاد کند. اگر بسیاری از شرکتها این کار را انجام دهند، آنقدر در جامعه شغل جدید ایجاد میشود که حذف برخی شغلها را جبران خواهد کرد.
آیا شرکتها از این روش استفاده خواهند کرد؟ حتی آرامترین شرکتها نیز در کاهش هزینهها بسیار خوب عمل میکنند. اما نوآوری موضوع دیگری است که در گذشته نگران آن نبودیم، زیرا زمان کافی داشتیم تا برخی شرکتهای تندرو به آرامی صنایع را تغییر دهند. آنها در طول زمان برای جبران مشاغل حذف شده، دست به نوآوری زدند. این نوآوری مشاغل جدیدی ایجاد کرد و بیکاری را در سطح پایینی نگه داشت، اما از نظر اقتصاد کلان، ما در مورد انتقال هوش مصنوعی زمان زیادی نداریم. بنابراین بهجای اتکا به اقدامات دولت، شرکتها باید به اندازه کافی و سریع نوآوری کنند تا با همان سرعتی حذف مشاغل قبلی، مشاغل جدید ایجاد شود.
هوش مصنوعی مولد به سرعت در تجارت و جامعه در حال گسترش است، اما این سرعت به معنای فرصتی برای افزایش سرعت نوآوری شرکتهاست و با این اتفاق دیگر نگران بیکاری ناشی از هوش مصنوعی نخواهیم بود. شرکتها برای حل مشکلات اقتصاد کلان به هوش مصنوعی متوسل نمیشوند (و نباید هم بشوند) اما خوشبختانه دلایل تجاری خوبی برای این کار دارند. شرکتهایی که از هوش مصنوعی فرصت ایجاد میکنند، در بلندمدت روبه جلوتر و شاهد پیشرفت کاری خواهند بود.
مخالفت با هوش مصنوعی
در کنار موارد بالا، میتوانیم به شرکتهایی اشاره کنیم که به دنبال نوآوری در زمینه هوش مصنوعی هستند. مثلاً ایلان ماسک که در زمینه خودروهای برقی پیشگام بود، اکنون وعده داده که توییتر را به اندازه مایکروسافت و گوگل در هوش مصنوعی پیشرو کند. عدهای هم به عملکرد هوش مصنوعی مشکوکاند. مثلاً اینکه یک شرکت خلافکار با هوش مصنوعی تجهیز و از آن در جهت پیشبرد اهداف خودش استفاده کند به چه معناست؟ برای پاسخ به این سؤال، باید ببینیم چه چیزی شرکتها را در ایجاد تغییرات مدرنی که اکنون شاهد آن هستیم، مجهز میکند؟
ما تیمی از محققان را برای مطالعه ۲۶ شرکت بزرگ با دادههای خوب از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۲۲ گرد هم آوردیم. این تیم شرکتها را در طول زمان به گروههای با چابکی فکری و نوآوری بالا، متوسط و کم تقسیم کرد که دادهها و مطالعات موردی هرکدام قابل مقایسه بود. چه چیزی شرکتهای چابک و نوآور را از شرکتهایی که بیطرف یا تدافعی هستند متمایز میکرد؟
این تیم تمایزات و ویژگیها را در هشت محرک نوآوری چابک خلاصه کرد: هدف وجودی، وسواس نسبت به آنچه مشتریان میخواهند، اثر مستقیم بر همکاران، طرز فکر استارتآپی، علاقه به ماجراجویی، آمادهسازی زیرساختی برای همکاری، آمادگی برای کنترل سرعت و عملکرد دووجهی.
اکثر مدیران این ویژگیها را تحسین میکنند، اما حفظ هر یک از این ویژگیها در طول زمان برای سازمانهای بزرگ بسیار سخت است. محققان این پروژه سپس بررسی کردند که چگونه مایکروسافت با تغییر سلسله مراتب خود و دنبالکردن شراکتهایی مانند (Open AI) به یک کمپانی پیشرو تبدیل شد.
بیایید روی دو مورد از مهمترین محرکها در اینجا تمرکز کنیم؛ گرایش به ماجراجویی و طرز تفکر استارتآپی. بهکارگیری این محرکها میتواند یک شرکت را به سمت نوآوری چابک ببرد، زیرا این نیروها در سراسر سازمان تغییر میکنند.
داشتن جسارت
هر شرکتی که در آینده نزدیک روی هوش مصنوعی سرمایهگذاری کند، به احتمال زیاد از آن درآمد کسب خواهد کرد. با این حال، سرمایهگذاری صرف فقط سودهای افزایشی را به همراه دارد. اعداد و ارقام ممکن است بهویژه در کاهش هزینهها خوب به نظر برسند، اما این شرکتها با ایجاد ارزشهای مالی قابلتوجه یا موقعیت قابل دفاع آینده، فرصت کسب دستاوردهای بزرگ را از دست خواهند داد. سرمایهگذاری محتاطانه در درازمدت مانع رقابت نمیشود و مطمئناً در مقابله با چالش کلان اقتصادی که با آن روبهرو هستیم کمکی نخواهد کرد.
با هر فناوری جدیدی این مشکلات وجود دارد، اما میتوان همچنان با احتیاط به مسیرت ادامه داد و خوب عمل کرد. شرکتهای بزرگ از ریسک متنفرند، به همین دلیل است که محصولات قابل اعتماد را با هزینه مقرونبهصرفه تولید میکنند. همچنین بسیاری از آنها با خرید استارتآپها، نوآوری خود را برونسپاری میکنند و حتی این رویکرد اغلب منجر به پیشرفتهای کوچک و کماهمیت میشود.
در واقع همه سازمانهای موفق، بهویژه سازمانهای بزرگ ترجیح میدهند ریسک و ماجراجویی و جسارت را به حداقل برسانند. اما شما میتوانید شجاعت را انتخاب کنید، و یا در مقابل میتوانید راحتی را انتخاب کنید، اما نمیتوانید در یک زمان هر دو را در اختیار داشته باشید.
جسارت به یک کلیشه شرکتی تبدیل شده و مدیران به شدت به آن اعتراض میکنند. در مورد هوش مصنوعی به شرکتهایی نیاز داریم که بهجای اینکه از ریسک شانه خالی کنند یا آن را به حداقل برسانند و یا واقعاً با آن آشنا باشند. مثلاً (Adobe ) را در نظر بگیرید که برنامه فتوشاپ آن مدتهاست بیشترین سهم از بازار طراحی عکاسی را در اختیار دارد. ادوبی میتواند با ظهور هوش مصنوعی عمومی، آن را در حوزههای کوچکتر پیادهسازی کند و منتظر بماند تا ببیند این فناوری چگونه کار میکند.
این همان کاری است که کداک با عکاسی دیجیتال و موتورولا با تلفن دیجیتال انجام داد. در عوض (Adobe) هوش مصنوعی مولد را عمیقاً وارد فتوشاپ کرده، تا جایی که اکنون کاربران عادی میتوانند انواع ویدئوهایی را که قبلاً نمیتوانستند، به سادگی ایجاد کنند. (Adobe) میتوانست هوش مصنوعی را بهعنوان یک تهدید ببیند و به اصلاح و ارتقای فتوشاپ بدون هوش مصنوعی ادامه دهد، اما مدیران آن شجاعت سرمایهگذاری جدی روی هوش مصنوعی را داشتند تا پتانسیل کاربران را افزایش دهند.
انویدیا، سازنده تراشه نیز در زمینه این فناوری، به دلیل ارائه بهترین تراشههای نیمهرسانا برای هوش مصنوعی، خبرساز شده است. از نظر خیلیها این شرکت ممکن است خوششانس به نظر برسد که فناوری مناسب را در زمان مناسب دارد اما موفقیت فعلی انویدیا تصادفی نیست. در طول یک دهه گذشته، این شرکت بهشدت در زمینه هوش مصنوعی تخصص پیدا کرده که از آن جمله میتوان به ساخت تراشهها و نرمافزارهای سفارشی اشاره کرد.
ذهنیت استارتآپی
داشتن ذهنیت یک شرکت استارتآپی، صرفنظر از سن و اندازه شرکت به اندازه هوش مصنوعی موفق، مهم است. استارتآپها در نگاه گسترده به بازارها و پاسخ سریع به آنچه مشتریان میخواهند، سرآمد هستند. شرکتهای بزرگ، منابع لازم برای اجرای این فرصتها را دارند، اما معمولاً به دلیل وجود موانع بسیار (و عدم جسارت) آنقدر کند حرکت میکنند که استارتآپها سریعتر وارد بازار میشوند. هوش مصنوعی باز (Open AI)، که گوگل را با (ChatGPT) شکست داد، دو شانس بزرگ داشت؛ داشتن ذهنیت استارتآپی عاری از تردیدهایی که گوگل را دچار مشکل کرد و منابع فراوانی که توسط مایکروسافت و سایر سرمایهگذاران تأمین میشد.
استارتآپها بهجای تولید محصولات عالی در مقیاس بزرگ - هرچند این یک هدف کاملاً ارزشمند است - میخواهند چیزی خارقالعاده بسازند. بنابراین ترجیح میدهند به اطراف خود نگاه کنند و انعطافپذیری را با دیگران به اشتراک بگذارند. آنها از ساختارها و تعصبات موجود صرفنظر از اینکه چقدر قدیمی و قابل احترام هستند صرفنظر میکنند تا کاری که باید را انجام دهند.
آمازون، غول تجارت الکترونیک، ذهنیت استارتآپی را در تلفیق با هوش مصنوعی نشان داد. همانطور که این فناوری بیش از یک دهه پیش توسعه یافت، این شرکت از هوش مصنوعی برای ایجاد یک «بلندگوی هوشمند» بهعنوان یک رابط جدید برای وب استفاده کرد. آمازون هیچ مهارتی در زمینه هوش مصنوعی نداشت، اما آنچه نیاز داشت را از طریق استخدام، جذب و توسعه داخلی انتخاب کرد. نتیجه، بلندگوی اکو و دستیار دیجیتال الکسا بود که کاری فراتر از کمک به مردم برای سفارش اقلام هنگام خرید انجام میداد. آمازون به سرمایهگذاری تهاجمی فراتر از الکسا روی هوش مصنوعی ادامه داده و «اندی جاسی» مدیرعامل این شرکت میگوید که این فناوری قول میدهد تجربیات مشتریان را تغییر داده و بهبود ببخشد.
آینده نزدیک
اگرچه شرکتها نمیتوانند این محرکها را یکشبه بپذیرند، اما میتوانند به سمت تعهد جدی برای ایجاد امکانات جدید حرکت کنند. کارمندان نیز مانند شرکتها، میتوانند با کسب مهارتها و تجربههای مورد نیاز، به شدت روی هوش مصنوعی سرمایهگذاری کنند. در نتیجه نهتنها از حرفه خود محافظت میکنند، بلکه ارزش افزودهای در سطح بالاتر به آن اضافه میکنند. بخش عمدهای از زندگی شرکتها مربوط به تولید محصولات قابل اعتماد با هزینه کم بوده است. آنچه اکنون برای جلوگیری از بیکاری گسترده به آن نیاز داریم، این است که بسیاری از شرکتها از این نظم خارج شوند و آینده هوش مصنوعی را سرعت بخشند. خطر بزرگ این است که اکثر شرکتها با خیال راحت از هوش مصنوعی استفاده میکنند، سرمایهگذاری آسانی انجام میدهند و در کوتاهمدت خوب عمل میکنند.
در واقع وقتی بشریت از نوآوری میترسد شکوفایی هرگز رخ نمیدهد. تصور کنید انسانهای اولیه از آتش میترسیدند. بله، آنها گاهی میسوختند، اما بدون استفاده از قدرت آن، ممکن بود تاکنون منقرض شده باشیم. همین امر در مورد هوش مصنوعی نیز صدق میکند، اما بهجای ترس از آن، باید از قدرت آن استفاده کنیم.
منبع: hbr.org
نظر شما