یک شبه نمی‌توان ره صدساله رفت

آیا دوره صبوری و شکیبایی به سر آمده است؟ آیا دیگر نمی‌توان برای رسیدن به امری دلخواه زمانی را سپری کرد و تمام لحظه‌های آن دوره را به انتظار و اشتیاق گذراند تا روز موعود برسد؟ نگاهی به سبک زندگی انسان مدرن که با ولعی سیری‌ناپذیر در پی بلعیدن همه‌چیز در کمترین زمان است، نشان می‌دهد که صبوری در این روزگار در حال رنگ باختن است.

تیرهای سندرم نتیجه فوری با بمباران از سوی رسانه‌ها مدام به سمت آدمی پرتاب می‌شوند. لاغری در یک هفته، آموزش انگلیسی در خواب، پولدار شدن با نیم‌ساعت کار در روز، ترک اعتیاد در دو روز و هزاران گزاره دیگر چیزهایی است که در این روزها از دست آن‌ها رهایی نداریم. مؤسسات تجاری در حوزه‌های مختلف تلاش می‌کنند تا از طریق این ترفندهای به‌ظاهر جذاب برای خود مشتری پیدا کنند. افراد بسیاری هم در این تله گرفتار می‌شوند و با خیال دست یافتن به آب، پنجه بر خالیِ سراب می‌زنند. نگاهی به منابع فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جوامع نشان می‌دهد که یک شبه ره صدساله رفتن ممکن نیست؛ اگر هم باشد استثنایی غریب است نه قاعده‌ای فراگیر. ادبیات سرزمینی ما نقشی هزارگلی از معنای صبر دارد. صبوری فضیلتی است که در سایه آن می‌توان به اهداف تعیین‌شده خود رسید. البته باید این نکته را در نظر داشت که پیشرفت تکنولوژی باعث شده فرایند شکیبایی با امکانات و رفاه و مسیر پاخورده‌تری همراه شود. این موضوع ظریفی است که با نتیجه فوری گرفتن متفاوت است. با استفاده از ابزارهای نوین می‌توانیم دیدگاه‌های خلاقانه‌تری داشته باشیم و خروجی بهتری از تلاش و تکاپوی خود بگیریم.

پیامدهای نتیجه زودهنگام

میل انسان به کمتر فعالیت کردن در دوره زندگی ماشینی و تمایل برای به دست آوردن همه‌چیز، او را به سمت گرفتن نتیجه فوری رهنمون کرده است. اما این سندرم خطرناکی است و در صورت هوشیار نبودن گرفتاری‌های زیادی برای افراد به بار می‌آورد. هدر دادن هزینه و زمان کمترین آسیب‌های آن است. نگاه واقع‌بینانه به ما می‌گوید که داشتن همه‌چیز ممکن نیست. عمر کوتاه است و انسان هم توان محدودی دارد. اصلاً برای همین او قدرت انتخاب دارد تا بتواند بهترین چیزهای برآمده از تصورات خود را برگزیند. هرکدام از اهدافی انتخابی هم مسیر خاص خود را برای رسیدن به نتیجه مطلوب دارد. همچنین واقع‌نگری این‌گونه است که بدون گذراندن مراحل لازم و کافی، نمی‌توان به چیزی دست پیدا کرد. بنابراین برای انجام هرکاری اول باید سنجه واقعیت را در دست بگیریم و ابرهای تخیل را کنار بزنیم تا انتخاب هدف واقعی باشد.

از طرفی سندرم نتیجه فوری اثراث نامطلوبی بر روان انسان دارد که شاید در کوتاه‌مدت متوجه آن نباشیم. آثار سوء نتیجه زودهنگام را می‌توان چنین برشمرد؛ چون تصور ما طبق گفته تبلیغات بر این بوده که کاری در یک ماه قابل انجام است، اگر ببینیم بیشتر طول می‌کشد به سمت انجام آن نمی‌رویم و فکر می‌کنیم ارزش آن مقدار صرف زمان را ندارد. در حالی که اگر مثلاً یاد گرفتن مهارت کار با یک نرم‌افزار یک سال زمان می‌برد، زمان‌بندی بر این اساس در نظر گرفته شده که فرد بعد از این مدت بتواند به‌صورت حرفه‌ای از نرم‌افزار بهره بگیرد و قابل بهره‌برداری باشد. حال بر مبنای چیزی که تبلیغات دروغین به ما گفته‌اند باعث می‌شود نتیجه را در یک ماه بخواهیم. اما در یک ماه فقط مرحله آشنایی با نرم‌افزار موردنظر را طی کرده‌ایم. وقتی در یک ماه هنوز چیزی نیاموخته‌ایم، دچار سرخوردگی، نالایق بودن و هزاران حس بد دیگر می‌شویم.

اثر منفی بعدی این پدیده، رها کردن کار در نیمه راه است. وقتی ببینیم در مدتی که وعده داده بودند، به نتیجه نرسیدیم، آن را رها می‌کنیم و به‌راحتی می‌گوییم من خواستم و نشد. اینچنین است که مناسبات سودجویانه، قالب ذهن و تفکر انسان را تغییر می‌دهند. واقعیت امر این است که تعریف خواستن چیز دیگری است. به این مفهوم که خواستن تنها یک برگ از درخت هدف ماست. بقیه اجزای آن نیز باید فراهم شود تا بتوانیم ثمره آن را ببینیم.

با توجه به موارد یاد شده، در یک نگاه کلی درمی‌یابیم که چقدر کار نیمه‌تمام داریم که منشأ آن‌ها چنین تفکری بوده است. پس ضرورت دارد که با یک بازبینی دوباره و شناخت درست درباره منابع آگاهی‌مان، اهداف درست را به همراه صبر و تاب‌آوری کافی انتخاب کنیم.

کد خبر: 69172

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 7 + 4 =