کوچ تهرانی‌ها به حاشیه

مهاجرت بین شهری یکی از پدیده‌هایی است که در طی چندین دهه، چهره کلانشهرهای ایران ازجمله تهران را مخدوش کرده است. نبود فرصت‌های شغلی مناسب و امکانات رفاهی لازم در شهرهای کوچک، بیشترین انگیزه مهاجران برای ورود به تهران و البته دیگر کلانشهرهاست. این سیل عظیم مهاجرت اما مسائل زیادی را برای پایتخت و ساکنان آن ایجاده کرده که پیامدهای زیادی همچون کوچیدن به حاشیه شهر از سوی بومیان را به دنبال داشته است. پیرنگ سطور پیشِ‌رو وضعیت بومیان تهران و تغییرات زندگی آن‌ها بعد از ورود مهاجران است.

مهاجرت داخلی در همه کشورهای در حال توسعه پدیده‌ای آشناست. در این کشورها به‌دلیل تجمع امکانات در چند شهر و مرکزیت مکان‌های خاص، احتمال مهاجرت بالا می‌رود. تغییرات جمعیتی مؤلفه‌هایی چند را دربر می‌گیرد که بعد از باروری و مرگ‌ومیر، مهاجرت مهم‌ترین عامل ایجاد این تغییرات است. در تهران نیز این تحرکات و تغییرات جمعیتی به‌شکل چشمگیری مشاهده می‌شود. ورود اقوام گوناگون از نقاط مختلف ایران به تهران و برخورد فرهنگ‌های متنوع قومی، همان‌قدر که به رشد دیدگاه‌های افراد و تکثرگرایی کمک کرده، موجب تعارضات مختلف نیز شده است. عزیمت به تهران مربوط به امروز و دیروز نیست. بررسی‌ها نشان می‌دهد از سال 1246شمسی این موج مهاجرتی شروع و در دهه‌های بعدی دچار افت‌وخیزهای فراوانی شده است. وقتی به آمارها مراجعه کنیم متوجه می‌شویم که تهران بزرگ‌ترین مقصد مهاجران از شهرهای دیگر است. موج مهاجرت به تهران در طول چند دهه به‌طوری بوده که به‌صورت میانگین هر سال جمعیت تهران به اندازه یک شهر زیاد شده است. این مسئله اختلالات زیادی را به همراه داشته؛ چراکه توزیع ناهمگون جمعیت، آلودگی هوا، فقر، تعارض‌های بین‌فردی، آلودگی‌های زیست‌محیطی و عدم آمادگی‌های لازم در برابر بحران‌های احتمالی را طی سال‌های متمادی در زمره مشکلات این کلانشهر بی سروته قرار داده است. مهاجرت به تهران از دهه‌های میانی سده کنونی، دغدغه سیاست‌گذاران، برنامه‌ریزان و کارشناسان حوزه‌های مربوطه بوده، اما تاکنون موفقیتی حاصل نکرده و موج مهاجرت به تهران همچنان ادامه دارد.

ارنست راونشتاین، اقتصاددان انگلیسی معتقد است هر اندازه عوامل جاذبه در یک منطقه بیشتر باشد، تراکم و تمرکز ناشی از مهاجرت جمعیت در آن منطقه بیشتر است و برعکس؛ چنانچه عوامل دافعه بیش‌تر از عوامل جاذبه باشد جذب جمعیت و مهاجرت به آن منطقه کمتر خواهد بود. این نظریه‌پرداز معتقد بود که عوامل جاذبه مهم‌تر از عوامل دافعه است. او همچنین ویژگی‌های مکانی و فضایی محل سکونت را از عوامل مهم در مهاجرت می‌دانست.

طبق نظریه راونشتاین، تهران جزو شهرهایی بوده که جاذبه‌های فراوانش مهاجران را از همه‌سو به آنجا کشیده است. بعد از ورود مهاجران مشاغل کاذب، حاشیه‌نشینی و برخوردهای قومی کم‌کم در تهران هویدا شد. تاجایی که امروز کسانی که سابقه بیش از 50 سال زندگی در تهران دارند را به این فکر انداخته تا به شهرهای کوچک اطراف تهران بگریزند و آرامش از دست رفته خود را بازیابند.

تعارض‌های بین‌فردی بین ساکنان تهران و مهاجران به‌دلیل تنوعات فرهنگی و قومی و آشنا نبودن به خصلت‌های یکدیگر اتفاق می‌افتد. در این زمینه فرهنگ‌سازی لازم انجام نشده و مهاجران در شرایط آزمون و خطا به زندگی و روابط جدید خود در کلانشهر تهران خو می‌کنند. ایجاد زمینه‌های یکپارچگی جمعیتی و همسویی بومیان و مهاجران از وظایف مغفول‌مانده این حوزه است.

برای افرادی که در شهرهای کوچک و خانه‌های بزرگ زیسته‌اند، سکونت در یک آپارتمان کوچک با همسایه‌های زیاد سخت و طاقت‌فرساست. بخش زیادی از زندگی در شهرهای بزرگ اشتراکی است و مالکیت همه خانه در اختیار یک نفر نیست. اما بسیاری از ساکنان فکر می‌کنند با خرید یک واحد در یک ساختمان مالک همه آن هستند. این طرز تفکر هنگام مشارکت‌های مالی در ساختمان، استفاده از فضاهای مشاع، رعایت سکوت و رفت‌وآمدها مشکلاتی را ایجاد می‌کند. نگاهی به پرونده‌های دعاوی همسایگی نشان می‌دهد که اوضاع در این قسمت خیلی خوب نیست و مردم در لایه‌های زیرین جامعه دچار تعارضات فرهنگی هستند.

فرار بومیان

در مورد تعریف بومیان تهران اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد. از آن زمان که آقامحمدخان قاجار تهران را با 20 هزار نفر جمعیت پایتخت ایران دانست و رحل اقامت در این دیار افکند، تا امروز امواج سهمگینی از مهاجرت و سکونت در اشکال مختلف، تهران را درنوردیده است. اما برای اینکه بتوان تمایزی میان بومی و غیربومی قائل شد باید شاخص‌هایی را در نظر گرفت. اگر طبق تعریف‌های موجود فرد بومی را کسی بدانیم که در یک شهر متولد شده و یا سابقه بیشتر از ده سال زیستن در آن شهر را دارد، تعداد بومیان تهران همه ساکنان آن را شامل نمی‌شود. به‌طور کلی و فارغ از تعاریف خطی، بومی فردی است که نسبت به محل تولد خود حساسیت‌هایی دارد و آن مکان را موطن خویش و محل هویت‌یابی خود می‌داند. با این تفسیر بسیاری از مهاجران به تهران حتی با سابقه سال‌ها زندگی در این شهر بومی محسوب نمی‌شوند؛ چراکه خود را متعلق به تهران نمی‌دانند و به ناچار مجبور به مهاجرت به این شهر شده‌اند. آن‌ها مدام در پی فرصتی هستند تا به شهر محل تولد خویش بازگردند و ریشه‌های هویتی خود را در آنجا آبیاری کنند. البته این موضوع تنها از نظر ذهنی مهاجران را درگیر می‌کند؛ چراکه در شرایط کنونی با وجود اینکه بسیاری از شهرستان‌ها نیز امکانات رفاهی خوبی پیدا کرده‌اند، اما آن‌ها رغبتی برای بازگشت از خود نشان نمی‌دهند. علت اصلی این مسئله به شرایط اقتصادی ختم می‌شود. برای این دسته از افراد، تهران محلی برای کسب درآمد، زندگی موقتی(حتی بعد از چنددهه زندگی) و دست یافتن به امکانات و شرایط بهتر است. همین مسئله و رویکرد افراد نسبت به تهران، از یکپارچگی و انسجام جمعیتی ممانعت به عمل می‌آورد. افرادی که خود را متعلق به تهران می‌دانند و در آن متولد شده و رشد کرده‌اند، حالا با پدیده‌ای مواجه‌اند که آن‌ها را دچار تعارض کرده؛ از طرفی مهاجرانی را می‌بینند که درکنار آن‌ها زندگی می‌کنند، از طرف دیگر با افرادی روبه‌رو هستند که تمایلی به همسویی با جامعه مقصد ندارند.

بعد از گذشتن چنددهه و رفع نشدن معضلات جمعیتی ناشی از مهاجرت، بومیان تهران به این فکر افتاده‌اند که عطای این شهر را به لقایش ببخشند و به حاشیه‌ها که امروز در حال رشد است کوچ کنند. مناطقی مانند شهر جدید اندیشه، پردیس، گرمدره و پرند اکنون گزینه‌های روی میز برای تهرانی‌هاست. آن‌ها که شرایط زندگی را برای خود نامساعد می‌یابند، با افزایش بی‌رویه هزینه‌های زندگی مواجه‌اند، به‌دلیل مشکلات فرهنگی امکان یکی‌شدن با هویت مهاجران را ندارند، فرصت‌های شغلی زیادی را از دست می‌دهند و مجبور به تحمل آلودگی هوا و آلودگی‌های صوتی و محیطی هستند، کم‌کم شهرها و شهرک‌های اطراف تهران را به‌عنوان گزینه‌ای برای زندگی انتخاب می‌کنند. در چنین شرایطی بومیان بیشتر به فکر حفظ هویت خود و نیز آرامش و امنیت خاطر هستند.

خطرات و راهکارها

کوچ بومیان به حاشیه‌ها در واقع نوعی رانده شدن غیراختیاری است. اگر روزی مهاجران به دلیل نبود امکانات کافی و فرصت‌های زندگی، مجبور به هجرت شده‌اند، امروز بومیان تهران به دلایلی از همان جنس یا دلایل دیگر ناچار به رفتن هستند. هردوی این موارد خطراتی را برای بافت جمعیتی یک منطقه در پی دارد. خالی شدن شهر از هویت اصلی خود، پیداشدن مشکلات امنیتی و جرم و بزهکاری، جلوگیری هرچه بیشتر از توسعه متوازن در منطقه، از بین رفتن آداب و رسوم، مشکلات حمل‌ونقل و بسیاری موارد دیگر از عواقب کوچ بومیان به حاشیه شهر تهران است. افزایش قیمت مسکن و اجاره‌بها نیز از معضلاتی است که هم خود تهران و هم حواشی آن را درگیر کرده است. بنابراین معضل مهاجرت از شهرهای دیگر به تهران و از تهران به حاشیه، باید با برنامه‌ریزی دقیق و اصولی مدیریت شود. امکان گفت‌وگوی بین مهاجران و بومیان، حل مشکلات مسکن و حمل‌ونقل، ایجاد فرصت‌های برابر در همه شهرهای ایران، تدوین برنامه‌های درست در زمینه مهاجرت و تقویت هویت بومی ازجمله راهکارهایی است که باید در سیاست‌گذاری‌ها مدنظر قرار گیرد. در غیر این صورت با شکاف‌های عمیق جمعیتی و جامعه‌ای چندپاره مواجه می‌شویم که لطمه‌های جبران‌ناپذیری برای ساکنان امروزی و نسل‌های آینده به دنبال دارد.

کد خبر: 68880

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 7 + 0 =