علم است که معارف را به تصریفات ایام سالفه و انقلابات قرون ماضیه آگاهی میدهد و ایشان را به احتراز از مواد اختلال مملکت وا میدارد. علم است که معارف را برحبّ وطن و آسایش و ایمنی متوطنین از شر دشمن که متضمن نیکنامی دنیا و مثوبات عقبی، است دعوت میکند و به این وسیله غیرتی در عموم اهالی مملکت پدید میآید علم است که معایب تجدید سلطنت و محاسن بقای آن را در سلسله واحد به معارف تعلیم میکند و برای حفظ امنیت در این باب به کلمة واحده و هیأت مجتمعه بذل جهد موفور به تقدیم میرسانند. علم است که منافع و مضار مملکت از حیث تجارت و غیره و طریق جلب و دفع آن را تشخیص میدهد و به آن واسطه رونق ولایت و ثروت اهل مملکت روزبهروز افزایش میپذیرد.
این مقاله جستاری است در پاسخ به این پرسش که آیا نوسازی امیرکبیر، صرفاً، از موضع واکنشی و دفع تهدید و هجوم قدرتهای استعمارگر آغاز شد و یا دارای درک روشن و الگوی مشخصی از جوامع نوسازی شده و تمدن جدید بود؟ در صورت درستی شقّ اخیر وی این آگاهی را از کجا حاصل کرده بود؟ دیگر اینکه آیا ناکامی نوسازی امیرکبیر نتیجه منطقی شیوه نوسازی وی بود و یا عوامل دیگری مانع از موفقیت وی شدند؟