نقش نیروی انسانی ماهر در بهرهوری و رشد تولید غیرقابل انکار است. تعاریف متفاوتی برای عوامل موثر در بهرهوری وجود دارد اما اگر چهار عامل اصلی بهرهوری را نیروی انسانی، ماشین آلات و تکنولوژی، سرمایه و مدیریت بدانیم، بدون تردید، «نیروی انسانی ماهر و متخصص» در بالاترین جایگاه اهمیت قرار میگیرد.
در جهان امروز که تولید خلاقانه و رقابتی جای سریسازی و تولید کارخانهای انبوه دهههای گذشته را گرفته، نقش نیروی انسانی یا کارگر دچار تحول ساختاری شده است، دیگر از نمودارهای خطی بهرهوری خبری نیست و «کارگر ماهر» را نمیتوان یک مهره قابل تعویض و کم اهمیت در کالبد کارخانه دانست و دقیقاً به همین دلیل است که اصغر آهنیها (نماینده کارفرمایان در شورایعالی کار و عضو هیات مدیره کانون عالی کارفرمایان کشور) تاکید میکند «امروز در واحدهای تولیدی و خدماتی، محوریترین سرمایه نیروی انسانی است».
نقش نیروی کار ماهر
این فعال صنفی کارفرمایی در گفتگو با آتیه آنلاین به نقش اساسی و تاثیرگذار نیروی کار ماهر و آموزش دیده در ارتقای بهرهوری اشاره میکند و میگوید: اگر نیروی انسانی برای کار که منظور یک جایگاه شغلی مشخص و تعریف شده است، آموزش ندیده باشد، راندمان کافی نخواهد داشت و نظام تولید یا خدمات، به اهداف تعیین شده حتی در کوتاهمدت نمیرسد. بنابراین باید برای ورود نیروی انسانی به بخشهای مختلف بازار کار، آموزشهای لازم فراهم باشد؛ درواقع از طریق آموزشهای تخصصی و کاربردی نیروی کار آماده میشود و اصطلاحاً به درد کار میخورد.
آهنیها عبارت «نیروی کار متناسب» را به کار میبرد و اضافه میکند: امروز ما «نیروی کار خوب یا بد» نداریم، بلکه آنچه اهمیت دارد نیروی کار متناسب است. در تعریف نیروی کار متناسب، قابلیتهای حرفهای و شخصی واجد اهمیت است. یک شخص با توانمندیهای خاص فکری و جسمی تنها زمانی میتواند برای یک جایگاه شغلی خاص، مناسب باشد که قابلیتهای حرفهای مورد نیاز را داشته باشد. تنها نیروی کار متناسب است که میتواند اثربخشی لازم را داشته و راندمان کار را بالا ببرد. ضمن اینکه در یک نظام طبقهبندی شغلی، نیروی انسانی کارآمد زمانی که از امتیازات مادی و معنوی بیشتری نسبت به سایرین بهرهمند میشود، انگیزه بالاتری برای رشد تولید خواهد داشت.
آموزش از مدرسه تا دانشگاه
اما چگونه توانمندیهای حرفهای در نیروی کار شکل گرفته یا تقویت میشود، به عبارتی مسیر مهارتآموزی باید چگونه باشد. عضو کارفرمایی شورای عالی کار در یک نگاه کلان، نظام آموزشی کشور را اولین نردبان ارتقای مهارت میداند و میگوید: در نظام آموزشی ما از ابتدایی تا دبیرستان و حتی در بسیاری از رشتههای دانشگاهی، معمولاً حرفه آموزی خاصی نداریم. در واقع مهارتآموزی برای ورود به بازار کار، حلقه مفقوده نظام آموزشی ما است و این یکی از بزرگترین معایب سیستم آموزشی ایران است. سیستم آموزشی ما براساس علمآموزی و مباحث تئوریک طراحی شده است و در این چیدمان، کار عملی مبتنی بر پیادهسازی و اجرا، عموماً جایی ندارد.
او دلیل اصلی این فقدان را «عدم ارتباط یا ارتباط کم با صنعت» میداند و میگوید: اگر آموزشهای عملی و مهارتی از دبستان تا دانشگاه براساس دستهبندی توانمندیها و علایق دانشآموزان در دستور کار قرار بگیرد، آموزشهای شغلی کانالیزه شده و فرد فارغالتحصیل به سمت جایگاه شغلی مشخص در بازار کار هدایت میشود و آن زمان است که میتوان در بستری که از قبل فراهم شده به سراغ آموزشهای تخصصی و پیشرفته رفت.
آهنیها اضافه میکند: مهارتآموزی باید از سالهای ابتدایی تحصیل کلید بخورد و فقط در صورتی که فرد احساس نیاز به تخصصهای حرفهایتر داشت، به آموزش تکمیلی در دانشگاه روی بیاورد اما متاسفانه نظام آموزش متوسطه و تکمیلی ما فاقد این مشخصات است و حتی دانشگاهها نیز در رشتههای بسیاری ارتباط موثر با بازار کار و صنعت ندارند. نتیجه این میشود که نیروی انسانی بعد از ۱۶ سال درس خواندن یا بیشتر، زمانی که وارد بازار کار میشود، هیچ تجربه عملی ندارد و این مساله مهمترین عامل فقدان نیروی کار ماهر در کشور است.
تاثیر آموزشهای فنی و حرفهای در بازار کار را نمیتوان نادیده گرفت
این فعال کارفرمایی در ادامه به تاثیر آموزشهای فنی و حرفهای در مهارت نیروی کار میپردازد و میگوید: آموزشهای فنی و حرفهای برای افراد خاص در یک سری مشاغل و حرفههای خاص در نظر گرفته شده و جامعیت ندارد. نمیتوانیم تاثیر آموزشهای فنی و حرفهای در بازار کار را نادیده بگیریم اما در این بخش هم ایراداتی داریم. اول، ارتباط ناکافی با صنعت و تولید و دوم، ضعف در ساختارها و تکنیکهای آموزش.
او در ادامه توضیح میدهد: ما وقتی به نسل جدید کار میرسیم با دنیای جدیدی از قبیل استارت آپها، دانشبنیانها و مشاغل مجازی مواجه میشویم، بنابراین باید سطح آموزشها و تکنیکهای آموزش، بالاتر برود و با نسل جدید کار متناسب شود. هرچه جلوتر میرویم بایستی سطح آموزشهای حرفهای متناسب با نیازمندیهای بازار کار و نسل جدید کار تغییر کند و بهروز شود. آموزشهای ده سال پیش با نسل جدید کار همخوانی ندارد. سطح آموزش باید همپای زمان و تکنولوژی به پیش برود و در واقع این نظام آموزشی و سازمان فنی و حرفهای است که باید با نبض بازار کار حرکت کند و نه برعکس. کشف نیازمندیهای بازار کار یک ضرورت اساسی در تدوین ساختارِ حرفه آموزی است.
آموزش ضمن کار نه آموزش برای کار
«آموزش ضمن کار» بخش دیگری از آموزش نیروی کار است که به گفته آهنیها، در رده بعدی اهمیت قرار دارد. یعنی اگر نظام آموزش معمول و آموزش فنی و حرفهای متناسب با صنعت و بازار کار طراحی شود، دیگر نیروی کاری که پا به یک کارخانه یا کارگاه میگذارد، از نظر مهارت و تخصص «صفر کیلومتر» نیست و آموزش ضمن کار فقط در موارد خاص مثلاً ورود یک دستگاه جدید به کارخانه یا به روزرسانی خطوط تولید نیاز میشود.
او اضافه میکند: متاسفانه چون نیروی کار هنگام ورود به کارگاه، تجربه و مهارت ندارد، بخش قابل توجهی از زمان برای یادگیری صرف میشود و این به معنای آموزش ضمن کار نیست بلکه آموزش از صفر برای کار است، لذا با اصلاح ساختار آموزشی میتوان آنچه را ما «سربار آموزشی» مینامیم به حداقل کاهش داد و از هدررفت زمان و انرژی در واحدهای تولیدی و خدماتی جلوگیری کرد. نیروی انسانی بعد از سالها درس خواندن نباید صفر کیلومتر باشد و وقتی روز اول سر کار میآید، هیچ مهارتی نداشته باشد.
عضو کانون عالی کارفرمایان کشور در پایان تاکید میکند: بدون هیچ تردیدی، امروزه نیروی کار بزرگترین سرمایه و مهمترین عامل در بهرهوری تولید است. اگر قرار است به رونق واقعی تولید برسیم و موانع را پشت سر بگذاریم، باید قبل از هرچیز برای آموزش موثر نیروی انسانی فکری بکنیم. باید بگویم نیروی انسانی ما تحصیلکرده است اما الفبای بازار کار را نمیشناسد، این شرایط نیازمند تغییر اساسی است.
نظر شما