نفوذ بی سروصدا
یکی از بزرگترین تغییراتی که فضای مجازی در زندگی افراد ایجاد کرده، از بین بردن مرزهای زمان و مکان و دسترسی لحظهای به منبع فراوانی از اطلاعات است. شبکههای اجتماعی آنچنان در میان زندگی روزمره تنیدهاند که گویی زندگی بدون آنها ممکن نیست. از طرفی بسیاری از امور زندگی و کارهای روزانه با استفاده از پلتفرمهای مجازی انجام میشوند. همین امر حضور افراد در جاهای مختلف را کمرنگ کرده و شکل دیگری به روابط انسانی داده است. این دگردیسی به تدریج فرهنگ نوینی را متولد کرده که ناشی از مختصات فضای مجازی است. فرهنگی که در آن مبنای ارتباطات انسانی از کلام به نوشتار و صدا و تصویر تبدیل شده است. با گستردهتر شدن استفاده از فضای مجازی، ارتباطات مجازی از سطح فردی فراتر رفته و سازمانها و نهادها را وادار کرده تا خدمات و برنامههای خود را از شکل حضوری خارج کنند و آنها را در بستر مجازی به مخاطبان خویش عرضه کنند. مجموعه اینها فرهنگ عمومی جامعه را متأثر کرده و به شکل نامرئی مشغول تغییر سبک زندگی مردم است. البته این اتفاق و تغییرات فرهنگی در گذشته نیز با ورود راهآهن و پست و تلگراف و تلفن ایجاد شده است. در آن دوران هم ساختار روابط اجتماعی و فرهنگ جوامع مختلف بر مبنای تغییر شکل ارتباطات تحتتأثیر قرار گرفت و موجب تحولات زیادی شد.
مسئله فرهنگ و ارتباطات بیننسلی و انتقال ارزشها نیز تحتتأثیر فضای مجازی از اشکال سنتی خود دور شده و حالا به شکلهای دیگری در حال انتقال به نسل بعدی است. دسترسی کودکان و نوجوانان به فضای مجازی و در معرض اطلاعات مختلف قرار گرفتن، نحوه ارتباطات آنها با نسلهای قبلی خود را تغییر داده و در این بین انتقال ارزشها دچار تحولات بزرگی شده است.
طبق دیدگاه «جبرگرایی تکنولوژیک» هر تکنولوژی با ظهور خود، باعث تغییرات گستردهای میشود و جامعه را با تغییرات فرهنگی روبهرو میکند. در این دیدگاه، تکنولوژی به عنوان عامل مستقلی در نظر گرفته میشود که میتواند یک جامعه و الگوهای رفتاری حاکم بر آن را تحتتأثیر قرار داده و شکل نوینی از روابط انسانی را بر اساس ابزارهای نوین ارتباطی شکل میدهد.( سمیرا وکیلها، مقاله تأثیر فضای مجازی بر عرصه هویت فرهنگی)
فرصتها و تهدیدها
استفاده از فضای مجازی تیغ دو لبهای است که هم فرصتها و امکانات زیادی را فراهم کرده و در جهت آسایش و راحتی بیشتر عمل میکند، هم آسیبها و اختلالات بسیاری را به همراه داشته است. این آسیبها اکنون مورد توجه کارشناسان و مسئولان قرار گرفته و به هر نحوی سعی دارند تا مانع آن شوند. در بحث آموزش و پرورش اکنون دیگر فقط خانواده و مدرسه نیستند که کودکان را برای جامعهپذیری آماده میکنند. فضای مجازی به عنوان ضلع سومی ناگهان سر برآورده و مستقیماً موجب مداخله در سیستم آموزشی شده است. در مواقع بسیاری خانوادهها و مربیان مدرسه نمیدانند در مقابل کودکانی که سرشان مدام در گوشی است و برای هر حرفی پاسخی آماده دارند، چه باید بکنند. به همین خاطر نقش نهادهای تصمیمگیر آموزشی در این زمینه اهمیتی دوچندان دارد.
ارتباط برقرار کردن با نسل معروف به نسل Z دیگر همانند ارتباط با نسلهای پیشین از بالا به پایین و دیکتهای نیست. آنها علاقهمند به حفظ ساختارهای سنتی نیستند و سنگ بنای روابط اجتماعی خویش را نیز در فضای مجازی گذاشتهاند. خیلی از افراد این نسل حاضر نیستند به روابط سنتی و خانوادگی تن بدهند و موجب تغییر در سبک زندگی خانواده خود نیز شدهاند. مسئلهای که فضای مجازی را جزءلاینفک زندگی نوجوانان کرده این است که در آنجا روابط قدرت حاکم نیست. همه افراد با یک نام کاربری میتوانند به اندازه هم قدرت داشته باشند و نظرات خود را اعمال کنند. نوجوانان به این فضا که در آن بدون اجبار و به دلخواه خود به دیگران پاسخ میدهند، آنها را مورد پرسش قرار میدهند و هر لحظه بخواهند میتوانند آنجا نباشند علاقه زیادی دارند. این موارد امکان عملکرد باز و گسترده را برایشان فراهم میکند و دیگر به حضور در کنار خانواده و پاسخدادن به سؤالات مختلف آنها تمایلی ندارند. به نظر میرسد با وضعیتی که نسل جدید در برابر فضای مجازی دارد باید هدف اصلی جلوگیری از آسیبهای اجتماعی را روی آنها قرار داد. از طرفی باید گفت تأثیر بر آموزش راحت و ارزان و درآمدزایی و کارآفرینی از نکات مثبت وجود فضای مجازی است که باید استفاده از آنها را مورد تشویق قرار داد.
یکی از آسیبهایی که از دل فضای مجازی بیرون آمده، بحران هویت و گسست اجتماعی است. هویت اجتماعی از خلل ارتباطات انسانی ساخته میشود؛ جایی که فرد خود را به عنوان یک عضو مستقل جامعه در بین خانواده، مدرسه، گروه همسالان، دانشگاه و محل کار پیدا میکند. از همان ابتدا روابط متقابل در پدیدار شدن هویت نقش تعیینکننده دارند. این هویت از ابتدا تا انتهای زندگی فرد را تحتتأثیر خود قرار میدهد و شاید جزو مهمترین فاکتورهای زندگی اجتماعی است. هویتهای چندپاره و بدون دوام از شکلگیری یکپارچگی اجتماعی جلوگیری میکنند. همین امر آشفتگیهای ذهنی و اجتماعی را در پی دارد. در جایی که شبکههای اجتماعی توان جریانسازی دارند و میتوانند به راحتی نوجوانان را به سمت دلخواه خود سوق دهند، وظیفه خانواده و جامعه بسیار سخت و طاقتفرساست.
سازگار شدن با هویت جدید افراد که برآمده از حضورشان در شبکههای اجتماعی است در بسیاری موارد تعارضهایی را با فرهنگ خانواده و جامعه ایجاد میکند. درصد بالایی از افراد در فضای مجازی آنگونه که دوست دارند زندگی میکنند نه آنطور که هستند. این موضوع به حدی اهمیت دارد که اندیشمندی آمریکایی به نام فیلیپ روزدال، مفهوم «خانه دوم» را برای آن ابداع کرد. به گفته روزدال زندگی دوم، یک بازی رایانهای نیست بلکه جایی است که مردم آنگونه که میپسندند زندگی میکنند، سرگرمی دارند و حتی به شکلی که دوست دارند، درآمد کسب میکنند. درواقع، زندگی دوم، بهترین محل برای کسانی است که از محیط اطرافشان خسته شدهاند یا در شرایط بد آب و هوایی یا کاری زندگی میکنند. زندگی دوم، دنیایی است که مطابق با میل افراد طراحی میشود. با این وصف برای هدایتکردن فضای مجازی در مسیر درست و ایجاد تضادهای کمتر با فرهنگ عمومی جامعه باید بیش از پیش آن را شناخت و سیاستگذاریهای درستی در این زمینه انجام داد. کنترلکردن ساعتهای حضور در اینترنت و به دنبال هر نوع محتوایی نرفتن از جمله آموزشهایی است که میتوان به وسیله آنها به نوجوانان کمک کرد تا به بهترین نحو از فضای مجازی بهرهمند شوند.
نظر شما