به گزارش آتیهآنلاین به نقل از ایسنا، حاشیهنشینی؛ یک پدیده اجتماعی است که پیامدهایی مانند فقر، جرم و جنایت، استثمار کودکان کار، خشونت خانگی و... را به دنبال دارد. این پدیده اجتماعی، علاوه بر مشکلات اجتماعی و اقتصادی که در کلانشهرها به وجود آورده است، سبب ایجاد خشونتهای خانگی علیه زنان و کودکان نیز شده است.
سازمان جهانی بهداشت (WHO) خشونت را استفاده از نیروی ذهنی یا فیزیکی برای زور، تهدید یا آسیب رساندن به فرد، گروه یا جامعه دیگر تعریف میکند که باعث آسیب جسمی یا روانی، محرومیت یا مرگ میشود. همچنین خشونت خانگی علیه زنان شامل هرگونه آزار جسمی، جنسی یا عاطفی است که در روابط خانوادگی بر زنان تحمیل میشود.
با وجود اینکه سازمانهای ملی و بینالمللی برای کاهش خشونت علیه زنان فعالیت میکنند، ولی این نوع خشونت در سراسر جهان رو به افزایش است. با وجود اینکه میزان قابل توجهی از خشونت خانگی، علیه زنان حاشیه شهرها اعمال میشود، هیچ تحقیقی در مورد عوامل اجتماعی که باعث خشونت خانگی در زنان حاشیه شهرها میشود، صورت نگرفته است. بر همین اساس پژوهشگران با انجام یک مطالعه مروری عوامل اجتماعی خشونت خانگی در زنان حاشیه شهر کشورهای در حال توسعه را مورد بررسی قرار دادند و راهکارهایی برای حذف این عوامل پیشنهاد کردند.
برای انجام این مطالعه مروری، کلمات کلیدی متناسب با این تحقیق در پایگاههای داده جستجو شد و مقالات مرتبط با این موضوع در سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۹ مورد بررسی قرار گرفت. مقالات استخراجشده، بررسی شدند و در نهایت ۳۰ مقاله که کیفیت مورد نظر را داشتند، مورد ارزیابی قرار گرفتند.
در بین این مقالات، ۱۷ مقاله از هند، چهار مقاله از بنگلادش، دو مقاله از نیجریه، دو مقاله از نپال و یک مقاله نیز از هر یک از کشورهای اوگاندا، ایران، آفریقای جنوبی، پاکستان و کنیا وجود داشت.
بر اساس یافتههای این مقالات، خشونت خانگی علیه زنان توسط افراد مختلفی از جمله شوهر، خانواده همسر (به ویژه مادرشوهر)، سایر اعضای خانواده زن و بستگان صورت میگرفت. شایعترین افرادی که مرتکب این خشونت میشدند، شوهران زنان بودند.
از ۳۰ مطالعه، ۲۳ مورد گزارش کردند که شیوع خشونت خانگی عمومی در بین زنان در سنین مختلف از ۲.۳ تا ۷۳.۷۸ درصد در مناطق حومهای کشورهای مختلف متغیر است. کمترین و بیشترین شیوع به ترتیب در کشورهای هند و بنگلادش بود.
در این مطالعات انواع مختلف خشونت فیزیکی اعمالشده علیه زنان شامل سیلی زدن، هل دادن، ضرب و شتم، ضربه زدن، لگد زدن، شلیک، کشیدن، چرخاندن دست و پرتاب بود.
در چهارده مطالعه نیز شیوع خشونت عاطفی و روانی را بین ۷.۸ تا ۸۴.۳ درصد گزارش کردند و انواع مختلف خشونت عاطفی که در این مطالعات به آن پرداخته شده، شامل ترس از همسر، مشاجرات لفظی، استفاده از لفاظی تحقیرآمیز، ارعاب، عدم برآورده شدن نیازهای اولیه و توهین بود.
در سیزده مطالعه نیز شیوع خشونت جنسی تقریباً ۰.۸ تا ۵۸.۸ درصد گزارش شده بود. همچنین در سه مطالعه نیز خشونت اقتصادی، با شیوع ۱۳.۷ تا ۴۳.۷ درصد گزارش شده بود. به علاوه مواردی وجود داشت که نیازهای مالی زن توسط شوهر برآورده نمیشد.
بررسیها نشان داد که چهار مطالعه نیز به طور انحصاری بر خشونت کلامی متمرکز بودند و مشخص شد که خشونت کلامی بین ۳۳.۲۱ تا ۸۶.۱ درصد شیوع داشت. خشونت کلامی نیز شامل تحقیر فرد به تنهایی یا در مقابل دیگران، تهدید به طلاق، شک و تردید، استفاده از لفاظی توهینآمیز برای خطاب کردن زن، توهین به شخصیت زن و ... بود.
در مقالات بررسی شده در این مطالعه مروری، عوامل زیر به عنوان عوامل ساختاری مؤثر در خشونت علیه زنان عنوان شده بودند:
سن پایین ازدواج (در ۸ مطالعه)، کم سواد یا بیسوادی زنان (در ۷ مطالعه)، عدم انجام صحیح کارهای خانه (در ۵ مطالعه)، مسائل مالی و وضعیت اقتصادی-اجتماعی پایین (در ۵ مطالعه)، نابرابریهای جنسیتی و مردسالاری (در ۵ مطالعه)، درست نپختن و یا نپختن غذا طبق میل شوهر (در ۴ مطالعه)، مسائل مربوط به جهیزیه مانند مطالبه جهیزیه یا کم بودن جهیزیه (در ۴ مطالعه)، عدم توانایی به دنیا آوردن فرزند پسر (در ۴ مطالعه)، سطح پایین سواد همسر (در ۳ مطالعه)، فقر (در ۳ مطالعه)، اشتغال زنان و کسب درآمد (در ۳ مطالعه)، ترک خانه به هر بهانه بدون اجازه قبلی از شوهر (در ۳ مطالعه)، مدت ازدواج ۵ سال و بیشتر (در ۳ مطالعه)، زنان متعلق به خانوادههای با درآمد سرانه پایین (در ۲ مطالعه)، روابط خارج از ازدواج توسط زن (در ۲ مطالعه)، زنان بیکار (در ۲ مطالعه)، تعداد فرزندان و بیتوجهی به فرزندان از نظر همسر (در ۲ مطالعه)، بی توجهی به فرزندان (در ۲ مطالعه)، توجیه همسر برای کتک زدن همسر (در ۲ مطالعه)، تحریک توسط مادرشوهر (۲ مطالعه)، امور مربوط به خانواده شوهر و انجام کارهای ناپسند از طرف خانواده شوهر (۲ مطالعه)، تعداد اعضای خانواده، بیکاری شوهر، صحبت با همسایگان، ترس از دست دادن روابط، توانمندنشدن زنان در تصمیمگیری، صحبت با مردان غیرمرتبط و نوع خانواده.
همچنین عواملی مانند اعتیاد شوهر به الکل و مواد مخدر (۱۱ مطالعه)، اختلافات کلامی و درگیری با شوهر (۴ مطالعه)، امتناع از رابطه جنسی (۳ مطالعه)، افسردگی (۲ مطالعه)، نافرمانی ادراک شده، ناباروری، داشتن چند شریک جنسی، رفتارهای ناسازگار در دختران نوجوان، آسیبهای جسمی، ناتوانی و بهداشت نامناسب خانواده از عوامل میانجی و حدواسط مؤثر در خشونت خانگی بودند.
بر اساس یافتههای این تحقیق، بیشترین فراوانی در مورد عوامل مؤثر بر اعمال خشونت علیه زنان سن پایین در هنگام ازدواج و اعتیاد شوهر به الکل و داروهای روانگردان بود.
به گفته پژوهشگران این مطالعه انواع مختلف خشونت خانگی در نقاط مختلف جهان شایع است و عوامل مؤثر بر خشونت خانگی مانند سن، سن ازدواج، کمسوادی، اعتیاد شوهر به الکل و مواد مخدر از جمله مواردی است که با برنامهریزیهای بهداشتی ویژه برای بهبود سلامت زنان قابل پیشگیری است و میتواند از خشونت علیه زنان حومه شهر جلوگیری کند.
در انجام این مطالعه فاطمه عبدی و زهره محمودی از پژوهشگران مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی سلامت دانشگاه علوم پزشکی البرز، فاطمه افصحی از گروه روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم پزشکی تهران، به همراه نگین شاطریان و فاطمه السادات راهنمائی از کمیته تحقیقات دانشجویی دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی با یکدیگر مشارکت داشتند.
یافتههای این مطالعه به صورت مقاله علمی با عنوان «عوامل اجتماعی تعیینکننده خشونت خانگی علیه زنان حومه شهر در کشورهای در حال توسعه: یک بررسی سیستماتیک» در ژورنال علوم زنان و زایمان (Obstetrics & Gynecology Science) منتشر شده است.
نظر شما