انسان معاصر تصور میکند که تصمیمگیرنده است، اما با یک بررسی اجمالی متوجه میشود که رسانهها اعم از تلویزیون، اینترنت و شبکههای اجتماعی عنان اختیار او را در دست گرفته و به هرجا که خاطرخواه آنهاست میکشانند. در چنین شرایطی هوشمندی مدرن ایجاب میکند تا با دانش و آگاهی و استفاده از راهکارهای مفید سررشته را به دست گیریم و در تصاویر جعلی رسانهها غرق نشویم. این دانش همان سواد رسانهای است. مفهومی قابلتأمل که با به کار گرفتن آن میتوان از سیطره دائمی و همهجانبه رسانه گریخت.
رسانه را میتوان عنصر برجسته دنیای کنونی نامید. عنصری که تمام ابعاد زندگی انسان را دربرگرفته و حضوری مداوم در روزگار انسان مدرن دارد. امروز دیگر کسی نمیتواند بگوید من رسانه را نمیخواهم و یا از آن استفاده نمیکنم. چنگالهای این غول پرقدرت آنچنان به زندگی بشر تنیده که جداکردنش امری غیرممکن است. حالا در دورافتادهترین مکانها نیز ابزارهای مختلف ارتباطی وجود دارند و امکان برقراری ارتباط را با همه دنیا فراهم میکنند. اما رسانه هم مانند هر پدیده دیگری علاوه بر نکات مثبت و ارزندهاش، یک رخ نازیبا دارد. وابستگی و تحت تأثیر رسانه قرار گرفتن آفتی است که خیلی از مردم به دنبال برطرف کردن آن هستند. برای مدیریت درست استفاده از رسانه باید به دانش به نام سواد رسانهای دست پیدا کرد.
ماهیت سواد رسانهای
در سادهترین حالت سواد رسانهای یعنی توانایی تشخیص رسانه معتبر از نامعتبر. سازمان جهانی یونسکو سواد رسانهای را اینچنین تعریف میکند: «سواد رسانهای یک موضوع چندوجهی است که قدرت درک مخاطبان از نحوه کارکرد رسانهها و شیوههای معنیسازی در آنها را مورد توجه قرار میدهد و میکوشد این واکاوای را برای مخاطبان به یک عادت و وظیفه تبدیل کند.» تاریخچه پیدایش سواد رسانهای، به دهه ۶۰ میلادی بازمیگردد. زمانی که مارشال مکلوهان، اندیشمند کانادایی اولین بار در کتاب خود نوشت: «زمانی که دهکدۀ جهانی تحقق یابد، لازم است انسانها به سواد جدیدی به نام سواد رسانهای دست پیدا کنند.»
سواد رسانهای در دستهبندی مهارتها قرار میگیرد و اکتسابی است. در روند آموزش سواد رسانهای فرد دانش تجزیه و تحلیل پیامهای مختلفی را که از رسانههای مختلف به سمت او مخابره میشود فرامیگیرد.
ضرورت یادگیری
در دنیایی که هر ساعت با بمباران خبری مواجه هستیم و از همه طرف اخبار گوناگون مغز ما را هدف قرار میدهند، سواد رسانهای امری ضروری است. دیگر خواندن و نوشتن و دانستن یک زبان دیگر، معیار باسواد بودن نیست. باسوادی جنبههای گستردهای پیدا کرده که آگاهی از آنها جزو ملزومات است. بدون مجهز بودن به این دانش افراد یک جامعه مدام همچون آونگی بین رسانههای مختلف در حرکتاند. تشخیص شایعه از واقعیت اکنون امری سخت و پیچیده است. نتیجه مسلم این عدم تشخیص، تحت تأثیر هرگونه محتوایی قرار گرفتن و عمل به خواستههای صاحبان رسانه است.
سواد رسانهای در پی این است که به مخاطب بیاموزد چگونه نظامهای معنایی مورد استفاده یک رسانه را بشناسد و از این راه به تخمین اهداف آن رسانه بپردازد. رسانهها تلاش میکنند آنچه میخواهند را از طریق پیامهای خود به جامعه هدف مخاطبان خود تزریق کنند. با وجود اطلاعات بیش از حد است و معنای بسیار کم، مخاطب منفعل به سرعت خوراک شبکههای اجتماعی و رسانهها میشود. سواد رسانهای ابزار محکی است که به این مخاطب کمک میکند تا عاملیت پیدا کند و مهمترین عنصر فاعل بودن، یعنی سؤال پرسیدن را بیاموزد. آیا همه اطلاعاتی که در طول روز از طرف رسانههای مختلف دریافت میکنم مورد علاقه و نیاز من است؟ چرا باید همه آنها را دنبال کنم؟ کدام دادهها راست هستند و کدامیک چندپهلو و غیرواقعی مینمایند؟ پیدا کردن پاسخ این سؤالها فرد را در مسیر یادگیری سواد رسانهای قرار میدهد.
ورود اطلاعات زیاد به ذهن مخاطب او را دچار عارضه کوتاه شدن زمان میکند. در چنین وضعیتی فرد نمیتواند به همه دادههایی که دریافت کرده به طور عمیق بپردازد، بنابراین آنها را در سطح رها میکند و به سراغ اطلاعات دیگر میرود. سطحینگری و متکی به رسانه بودن از نتایج چنین رویکردی است.
نخستین گامها
کانادا نخستین کشوری بود که به طور رسمی سواد رسانهای را مورد توجه قرار داد و آن را به کار گرفت. متخصصان سواد رسانهای از تورنتو بهعنوان «مکان مقدس» یاد میکنند. این امر توسط انجمنی متشکل از آموزگاران مدارس و استادان دانشگاهها در سال ۱۹۷۸ پایهریزی شد و تا امروز که سواد رسانهای در مواد درسی دانشآموزان این کشور گنجانده شده، ادامه دارد. سواد رسانهای در کانادا بر مبنای استانداردهایی یکسان، معین و یکپارچه انجام نمیشود، بلکه متناسب با مقتضیات زمانی و مکانی هر ایالت و همچنین شرایط خاص دانشآموزان صورت میگیرد. حفظ فرهنگ کانادایی از طریق انتقاد از فرهنگ آمریکایی جزو اصول مهم سواد رسانهای در کاناداست.
ژاپن دومین کشوری بود که با توجه به اهمیت سواد رسانهای، پیگیر این مسأله شد. در ژاپن آموزش سواد رسانهای اولینبار از سوی وزارت پست و مخابرات این کشور مطرح شده و همین وزارت متولی این آموزش است. به همین دلیل ژاپنیها بر سواد اطلاعاتی تأکید زیادی دارند. در ژاپن، سواد اطلاعاتی به عنوان یک واحد درسی اختیاری در مدارس سراسر این کشور، با رویکرد آموزش مهارت استفاده از کامپیوتر و استفاده مؤثر از اطلاعات تدریس میشود. ثمره این آموزش در دو کشور کانادا و ژاپن منجر به این شده که دانشآموزان این دو کشور، نسبت به دیگر کشورها، تسلط و درک بیشتری نسبت به خروجی رسانهها پیدا کردهاند. آنها به خوبی میدانند از رسانهها چه میخواهند و لذا بهطور فعالانه به تحلیل و ارزیابی نقادانه محتوای رسانهای میپردازند تا معنای پیامهایی را که با آنها مواجه میشوند درک کنند. بعد از آن به تدریج در کشورهای دیگر نیز سواد رسانهای مورد توجه قرار گرفت و وارد نظامهای آموزشی شد. از جملـه در بریتانیا، اسـترالیا، آفریقــای جنوبــی، کانــادا، آمریــکا و ژاپــن سواد رسانهای به عنوان یک واحد درسی تدریــس میشــود و همزمــان در کشــورهای نیوزیلنــد، ایتالیــا، یونــان، اتریــش، ســوئد، دانمــارک و ســوئیس در حــال توســعه اســت.
در ایران از اواسط دهه ۸۰ تفکر رسانهای جایی در میان واحدهای دانشگاهی پیدا کرد. از سال ۹۵ نیز یک واحد درسی به نام تفکر و سواد رسانهای در سال دوم متوسطه گنجانده شده است. به طور کلی نسبت به فراگیر بودن آموزش سواد رسانهای در جهان، در کشور ما هنوز به این موضوع در سطح پایهای و فرهنگی توجه نمیشود. لازمه این امر رویکرد صحیح سیاستگذاران و برنامهریزان است تا نسبت به آموزش آن اقدامات لازم و تأثیرگذاری صورت گیرد. تصمیمگیرندگان حوزه آموزش و پرورش با در نظر گرفتن اینکه روشهای سنتی تدریس نمیتواند پاسخگوی نیاز نسلی باشد که اینترنت در همه فعالیتهای آن نقش دارد، میتوانند برنامههای دقیقتری برای گسترش فرهنگ سواد رسانهای داشته باشند. کودکان و نوجوانان با یادگیری سواد رسانهای خود را در مقابل رسانهها و اعمال سلیقههای آنها مصون میکنند. آنها باید بیاموزند که در برابر یک شبکه اجتماعی و رسانهای که از آن اطلاعات دریافت میکنند، تنها مصرفکننده نباشند و نظر خود را نیز اعلام کنند. رسیدن به بینشی همراه با تعبیر و تفسیر و نحوه به کار بردن آن مسألهای است که با آموزش در مدارس و از دوران کودکی امکانپذیر است. ایجاد روحیه انتقادی و سالم عبور کردن از مجراهای مختلف خبری، از نتایج مهم آموزش سواد رسانهای است.
موانع و راهکارها
نهادهای مختلف اجتماعی در شکلگیری آموزش سواد رسانهای نقش دارند. برای اینکه به سطح قابل قبولی از سواد رسانهای در کشور برسیم باید موانع موجود از میان برداشته شود. این موانع شامل نبود زیرساختهای لازم برای وارد کردن ماده درسی مورد نظر، همراه نبودن خانواده و مدرسه، نداشتن دانش لازم و کافی در میان والدین، نبود انعطاف حقوقی در وضع قوانین رقابتی در حوزه رسانه، عدم تخصیص ردیف بودجه به آموزش سواد رسانهای، نبودن نیروی متخصص در این زمینه و عقبتر بودن معلمان نسبت به دانشآموزان در حوزه فناوری است.
برای عبور از این موانع باید تمهیداتی اندیشیده شود و بیتوجهی به آن از دستور کار تصمیمگیرندگان خارج شود. راهکارهای زیادی وجود دارد که بهواسطه آنها میتوان آموزش سواد رسانهای را در کشور پایهریزی و تثبیت کرد. از جمله این راهکارها میتوان به انتخاب یک الگوی درست مبتنی بر فرهنگ، وارد کردن ماده درسی سواد رسانهای در همه پایهها، تهیه و تنظیم کتب درسی مناسب، ایجاد انگیزه در دانشآموزان برای جدی گرفتن این درس، تخصیص بودجه کافی برای اشاعه سواد رسانهای، استفاده از نظر متخصصان و اساتید این حوزه، نظارت والدین بر محتوایی که کودکان و نوجوانان به آن دسترسی دارند، تشکیل کارگروههای دولتی و غیردولتی و پایش مداوم آثار و نتایج آن اشاره کرد.
نظر شما