ایرج ایسوند در گفتوگو با آتیهآنلاین با اشاره به اینکه مبحث «هوش عاطفی» (هیجانی یا آیکیو) از مباحثی است که در سالهای اخیر با اقبال توجه روانشناسان مواجه شده است، افزود: همچنین این علم در مدیریت رفتار سازمانی نیز استفاده و کاربرد فراوانی پیدا کرده است. براین اساس، پژوهشهای علمی گوناگونی در باره هوش عاطفی انجام شده و ماهیت و تاثیر آن در ابعاد مختلف زندگی مورد توجه قرار گرفته است.
وی اعلام کرد: امروزه مدیران سازمانها با بسیاری از مسائل حوزه نیروی انسانی و بهرهوری مواجه هستند که همه آنها را نمیتوان با سازوکارهای فنی و توسعه تکنولوژی حلوفصل کرد؛ بلکه انجام آن نیازمند توجه بیشتر به احساسات و عواطف نیروی انسانی دارد.
مسئول ممیزی مدیریت درمان تأمیناجتماعی استان خوزستان، ادامه داد: صاحبنظران و پژوهشگرانی که به بررسی و مطالعه علمی هوش عاطفی میپردازند، معتقدند که هوش عاطفی میتواند کاربرد و تاثیرات مهمی بر فعالیتهای گوناگون، مانند رهبری و هدایت دیگران، توسعه مسیر شغلی، زندگی خانوادگی، تعلیم و تربیت، سلامت و بهداشت روانی و توسعه گروههای کاری داشته باشد. مردم عادی نیز به علت جذاب بودن موضوع هوش عاطفی آن را با اهمیت تلقی میکنند.
هوش عاطفی چیست؟
ایسوند برای تبیین معنای هوش عاطفی، ابتدا به تعریف واژه هوش پرداخت و افزود: هوش به صورتهای گوناگونی تعریف شده است. از جمله اینکه هوش، توانایی یادگیری و کاربرد مهارتهای لازم برای سازگاری با محیط است. در تعریف دیگر، بیان شده که هوش مجموعهای از تواناییهای شناختی است که به ما اجازه میدهد تا نسبت به جهان اطرافمان آگاهی پیدا کنیم؛ یاد بگیریم و مسائل را حل کنیم.
او با اشاره به تعریف معنای هوش عاطفی، گفت: هوش عاطفی از دو واژه هوش و عاطفه تشکیل شده است. واژه انگلیسی عاطفه emotion است. براساس این علم، در هر هیجانی گرایش به عمل کردن وجود دارد. برای مثال هنگام خشم، خون به سمت دستها جریان مییابد و افزایش ترشح هورمونهایی چون آدرنالین، موجی از انرژی تولید میکند که توان لازم را برای دست زدن به اعمال شدید فراهم میکند. همچنین هنگام ترس، خون به سمت عضلات اسکلتی بزرگ مانند عضلات پا، جریان مییابد.
پژوهشگر برگزیده استان خوزستان، ادامه داد: به هر روی، مدارهای موجود در مراکز هیجانی مغز جریانی از هورمونهایی را آزاد میسازد که بدن را در حالت آمادهباش قرار میدهد و آن را آماده انجام دادن یک عمل میکند. هنگام شادمانی نیز فعالیت در یکی از مراکز مغز افزایش مییابد که از بروز احساسات منفی جلوگیری میکند. بنابراین، عاطفه نوعی حالت احساسی و هیجانی است که خودآگاه و ارادی بوده و طی آن حالتهای شادی، غم، غصه، تنفر و مانند آن تجربه میشود.
ایسوند تاکید کرد: در هوش عاطفی، مغز و قلب یا هوش و عاطفه با یکدیگر ترکیب میشوند. بنابراین، هوش عاطفی عبارت است از استفاده از عواطف برای حل مسائل و داشتن یک زندگی مفید، خلاقانه و سازنده. در اینجا مغز و قلب هر دو به کمک هم میشتابند. به این معنا که از طریق هوش عاطفی، هر کس به ارزیابی صحیح عواطف خود و دیگران و تنظیم سازگارانه عواطف میپردازد به نحوی که به بهبود جریان زندگی منجر شود.
روند شکلگیری مبحث هوش عاطفی
وی در بیان مراحل شکلگیری مبحث هوش عاطفی در طول زمان، افزود: در جوامع گذشته، تفکر حاکم بر این بود که هیجانها مانع انجام دادن کار و تصمیمگیری صحیح میشوند و تمرکز حواس را مختل میکنند. اما «پیتر سالووی»، روانشناس اجتماعی و رئیس دانشگاه ییل، معتقد است، هوش هیجانی حامی اندیشه و شناخت است.
این دکترای «رفتار سازمانی» گفت: مطالعه مبحث هوش مصنوعی در حوزه فعالیتهای روانشناسی به چهار دوره تقسیم میشود. دوره نخست از سال ۱۹۰۰ تا ۱۹۶۹ را دربر میگیرد که مطالعات روانشناختی مربوط به هوش و عاطفه، جدا و مستقل از یکدیگر انجام میشد.
ایسوند ادامه داد: دومین دوره از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۹ را شامل میشود که طی آن پیشرفتهایی در زمینه هوش عاطفی ایجاد شد. در این دوره تاثیر عاطفه بر تفکر افراد مورد بررسی و آزمایش قرار گرفت.
او اعلام کرد: در دوره سوم یعنی سالهای ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۷ اعلام شد که هوش عاطفی یک هوش اساسی است که تاکنون نادیده گرفته شده بود. این تفکر، نویدبخش انجام دادن مطالعات اساسی و جدیتر در این حوزه بود. متعاقب آن آزمونهای فراوانی تحت عنوان مقیاسهای هوش عاطفی تهیه شد و برخی در امر تعلیم و تربیت و مشاوره از آن استفاده کردند.
این مترجم و پژوهشگر مدیریت دولتی، گفت: دوره چهارم مطالعات هوش عاطفی از سال ۱۹۹۸ آغاز شده است. طی این دوره اصلاحات متعددی در ابعاد نظری و پژوهشی حوزه هوش عاطفی انجام شده است.
جایگاه هوش عاطفی در موفقیت
ایسوند در شرح جایگاه هوش عاطفی در عملکرد انسانها، بیان کرد: طی سالیان متمادی بهرههوشی (آیکیو- IQ) به عنوان مهمترین عامل پیشبینی کننده موفقیت انسانها در زندگی مطرح بود و تصور میشد، افرادی که دارای ضریب هوشی بالاتری هستند، نسبت به دیگران موفقتر خواهند بود. اما تحقیقات اخیر نشان داد که آیکیو بهتنهایی نمیتواند بیان کننده علل موفقیت افراد در محیط کار یا زندگی باشد. زیرا میتوان افرادی را یافت که دارای ضریب هوشی بالا هستند، اما در تحصیل یا در زندگی موفق نبودهاند.
وی افزود: تحقیقات مایرا سالی هانتر (استاد روانشناسی سلامت بالینی در مؤسسه روانپزشکی، روانشناسی و علوم اعصاب، کینگز کالج لندن) نشان داده آیکیو باعث ۲۵ درصد تغییرات است. رابرت استرنبرگ (دانشمند روانششناسی شناختی دانشگاه کرنل آمریکا) نیز معتقد است آیکیو میتواند حداکثر موجب ۱۰ درصد موفقیتهای افراد شود. محققان زیادی نیز معتقدند هوش عاطفی یک جزء لازم برای رهبری ثمربخش است. یک شخص بدون هوش عاطفی حتی با بهترین آموزشها و توان ذهنی تحلیلی و دقیق نمیتواند یک رهبر بزرگ باشد.
این دکترای «رفتار سازمانی»، گفت: اغلب دانشمندان عقیده دارند که به منظور تعادل در رفتار، برخورداری از عملکرد بهتر در جامعه، یک سازمان و درون خانواده باید انسانها دارای بهره هوشی (آیکیو) و بهره عاطفی (ایکیو) باشند و استفاده مناسبی از هر دو اینها ببرند.
ایسوند تاکید کرد: هوش عاطفی شامل آگاهی نسبت به عواطف است و چگونگی تعامل این عواطف برعهده آیکیو است. یعنی فردی که میخواهد در زندگی موفق باشد باید از عواطف و احساسات خود و دیگران آگاه بوده از آن استفاده منطقی ببرد.
نقش هوش عاطفی در موفقیت شغلی
او با اشاره نقش هوش عاطفی در محیط کار و زندگی افزود: طبق نظر صاحبنظران، افرادی که از هوش عاطفی بالا برخوردارند، بهتر میتوانند حوادث ناخوشایند و دارای بار فشار عصبی را مدیریت کنند. برعکس افرادی که از این نظر نمره پایینی دارند، در برابر حوادث مذکور دچار ناامیدی میشوند که ممکن است پیامدهای ناگوار و منفی زیادی را بهدنبال داشته باشد.
این پژوهشگر ادامه داد: همچنین افرادی که هوش عاطفی بالایی دارند، بیشتر در جهت خودشکوفایی تلاش میکنند. در نتیجه تاثیر هوش عاطفی در خودشکوفایی بیش از بهره هوشی (آی کیو) است. علاوه بر آن ویژگیهایی مانند انطباق احساسات و افکار با شرایط جدید، توانایی حل مسائل شخصی و بین فردی و توانایی آگاهی یافتن از عواطف دیگران و درک آنها از عواملی است که از طریق هوش عاطفی بهدست میآید.
ایسوند گفت: افراد دارای هوش عاطفی بالا از توانایی برقراری ارتباط خوب و مطلوب با دیگران برخوردارند، مثبتاندیش بوده و احساس رضایت از خود، دیگران و زندگی دارند، متکی به خود و وابسته به دیگران نیستند و در شمار افراد مسئولیتپذیر قرار میگیرند. توانایی و تلاش برای رسیدن به اهداف از دیگر ویژگیهای هوش عاطفی بهشمار میرود.
وی تاکید کرد: یافتهها نشان میدهد که عملکرد مطلوب تحصیلی که از طریق بهره هوشی (آیکیو) بهدست میآید، نمیتواند پیشبینی کننده خوبی برای میزان موفقیت در زندگی پس از فارغالتحصیلی باشد.
این دکترای «رفتار سازمانی» با بیان اینکه مدیریت عواطف در محیط کار میتواند تاثیر زیادی بر عملکرد و رضایت شغلی افراد داشته باشد، افزود: مهارتهای عاطفی و اجتماعی تاثیر مهمی بر احراز شغلی و پیشرفت شغلی دارد.
زندگی مشترک و هوش عاطفی
ایسوند گفت: در حوزه زندگی مشترک، تحقیقات نشان میدهد برخورداری از هوش عاطفی و توانایی تشخیص عواطف خود و دیگران برای داشتن یک زندگی مشترک موفق ضروری است. زوجهای خرسند، احساس همدلی بیشتری نسبت به هم نشان میدهند. اما سوءتعبیرهای عاطفی یا عواطف منفی بهطور مستقیم در ایجاد تعارض تاثیر دارد و به اختلاف منجر میشود. حال اینکه خویشتنداری و تنظیم عواطف در موفقیت و خوشبختی زندگی مشترک تاثیر زیادی دارد.
وی با اشاره به تحقیقات انجام شده در زمینه نقش هوش عاطفی در حوزه تعلیموتربیت، اعلام کرد: کودکان و دانشآموزانی که در یک محیط گرم و مطلوب واقع شدهاند، از روحیه مشارکتجویانه بیشتری برخوردار بوده و در انجام پروژههای کلاسی و آموزشی و توانایی کنترل خود، موفق عمل میکنند.
قابلیت یادگیری هوش عاطفی
این پژوهشگر با بیان اینکه هوش عاطفی بهطور ذاتی در درون هر فرد وجود دارد، افزود: مهمترین نکته درباره هوش عاطفی این است که قابل یادگیری است و میتوان آن را به افراد آموزش داد تا دانش و آگاهی خود را نسبت به عواطف خود و دیگران افزایش دهند.
ایسوند درباره روشهای آموزش هوش عاطفی، بیان کرد: گفتوگوی انسانها درباره احساسات و عواطف، بهنوعی میتواند سبب یادگیری هوش عاطفی شود که نتیجه آن در تعامل با افراد و فعالیتهای گروهی نمایان خواهد شد. همچنین مهارت برقراری ارتباط با دیگران، همکاری با دیگران، گوش دادن موثر به سخنان دیگران، حلوفصل تعارضهای بین افراد و مقابله با فشار عصبی، آموختنی است.
او ادامه داد: محققان بیان میکنند که سطح هوش عاطفی بهطور ژنتیکی ثابت نیست و میتوان آن را بهبود بخشید و اگر ما آگاهی افراد را نسبت به مزایای هوش عاطفی افزایش دهیم، آنها سعی میکنند بر روی هوش عاطفی خود سرمایهگذاری کنند تا موفقیتشان در زندگی شغلی افزایش یابد. اینگونه آگاهیها بر روابط اجتماعی و کارگروهی آنها تاثیر مثبت خواهد داشت.
نظر شما