به گزارش آتیهآنلاین به نقل از خبرگزاری ایرنا، چند روز قبل (۹ شهریور) روز ملی یوزپلنگ آسیایی بود، روزی که شاید برای همه ایرانیان شناخته شده نیست اما برای کسانی که در عرصه حفاظت از محیطزیست کنشگری داشته و دغدغه آن را دارند، یادآور روزی است که باید از آن تجربه بسیاری گرفت.
۹ شهریوربه عنوان روز ملی حفاظت از "یوزپلنگ" نام گرفته است؛ این نامگذاری در سال ۱۳۸۶ و به پیشنهاد انجمن یوزپلنگ ایرانی انجام شد.
یوزپلنگ آسیایی که تعداد آن بسیار اندک و شاید نزدیک به 12 قلاده در محیط طبیعی باشد، در تنها زادگاه خود ایران، باقیمانده و به جای آن که مورد حمایت جدی بوده و تلاش برای جلوگیری از انقراضش دو چندان باشد، این روزها با بیمهری برخی مسوولان در مساله حفاظت و جلوگیری از انقراض روبروست.
بررسیهای آماری نشان میدهد که طی ۲۸ سال، بهطور متوسط هر یک و نیم سال ۳ قلاده یوزپلنگ در ایران کشته شده است . این آمار بدین معناست که هر سال یک و نیم قلاده در کشور تلف شدهاند و با توجه به اینکه زمان بلوغ یک یوزپلنگ که برابر با ۱۸ ماه هست، این روند نتیجهای جز انقراض کامل در پی نخواهد داشت.
بررسی وضعیت یوزپلنگ آسیایی(ایرانی) و مقایسه آن با وضعیت حفاظت از محیطزیست در برخی از کشورهای جهان که به لحاظ تنوع زیستی قابل قیاس با ایران نیستند نشان میدهد که ما نه تنها در حق یوزپلنگ حفاظتی نکردیم بلکه در انقراض هر چه سریعتر آن هم تلاش کردیم.
۹ شهریور چرا روز یوزپلنگ ایرانی است؟
ماجرا از آنجا آغاز شد که در تاریخ نهم شهریورماه ۱۳۷۳ و در یک روز گرم تابستانی، یک قلاده یوزپلنگ ماده به همراه سه تولهاش برای نوشیدن آب به سوی نخلستانهای اطراف شهر «بافق» در استان یزد میآید، اما در میان تعدادی از مردم محلی ناآگاه محاصره میشود. مادر پس از مدتی مقاومت در برابر حملات و ضربات مردم که توسط سنگ و چوب به آن وارد شده فرار میکند، اما سه توله گرفتار میشوند.
یکی از شاهدان، خود را به اداره محیطزیست بافق میرساند و ماموران محیطزیست را مطلع میکند. زمانیکه ماموران به محل میرسند با لاشه بیجان یکی از تولهها مواجه میشوند. دو توله دیگر با وجود جراحات شدید همچنان زندهاند و به یزد منتقل میشوند، اما شدت ضربات وارده بر سر و روی یکی از تولهها باعث مرگ او در میانه راه میشود.
توله سوم در یزد توسط دامپزشک مداوا شده و برای نجات از مرگ بلافاصله به تهران منتقل میشود. طبق گزارشهای محیطبانان و مردم محلی بافق، ماده یوز هر روز به نزدیکی شهر و نخلستان میآید تا تولهها را جستجو کند اما بعد از یک هفته جستجوی ناکام، دیگر در محیط دیده نشد.
«ماریتا» نام توله بازمانده این حادثه بود که بعد از مدتی بهبود یافت. اما تا دی ماه ۱۳۸۲ در پارک پردیسان تهران باقی ماند و در همانجا پس از ۹ سال مرد. ماریتا بازماندهای بود که به دلیل تنهایی و نبود جفت، هرگز نتوانست کمکی به رفع انقراض یوزپلنگها کند.
به دلیل تغییرات در سبک زندگی بشر و تغییر در نوع نیاز و مصرف کالاهای متفاوت و به روز، دستاندازی و بهرهکشی از طبیعت هم رو به فزونی گذاشت. تاجایی که در قرن ۱۹ و حتی تا اواخر قرن ۲۰ میلادی، دیگر طبیعت به عنوان یک منبع پایدار و تاثیرگذار در زندگی بشر تصور نمیشد.
در این دوران به دلیل تاثیر تفکرات افسار گسیخته سرمایهداری، طبیعت در بیشتر مواقع به عنوان یک مانع قلمداد میشد که باید از سر راه برداشته میشد. اما از همان ابتدا هم بسیاری از کارشناسان نسبت به این تفکرات هشدارهایی دادند تا اینکه در اواخر قرن ۲۰ و اوایل قرن ۲۱ این تفکرات به میزان زیادی مهار شده و بسیاری از جوامع به فکر جبران آسیبهای بودند که به طبیعت وارد کرده بودند.
بسیاری از حیواناتی که به دلیل تخریب محیطزیست و قلمروشان، منقرض یا با خطر انقراض روبرو شدند، به شدت مورد حمایت قرار گرفتند و بسیاری از فعالیتهای اقتصادی با وجود منافع خوبی که برای جامعه به همراه داشتند، متوقف شدند.
به عنوان مثال دولت چین در پی از دست دادن بخش زیادی از جمعیت خرسهای «پاندا»، تصمیم به حفاظت و احیای این گونه نادر گرفت و به همین دلیل با ایجاد محیطهای حفاظتی کامل و نظارت و پایش، موفق به احیای بخش زیادی از جمعیت از دست رفته پانداها کرد.
علاوه بر این برنامههای تولید مصنوعی هم در دستور کار قرار گرفت. این برنامهها تاکنون نقش کلیدی در افزایش جمعیت خرسهای پاندا ایفا کردهاند. حفظ و احیای این گونه کلیدی موجب شد تا با حفظ انواع گونههای گیاهی و جانوری، یک تعادل اکولوژیکی هم در این بستر ایجاد شود.
با این اقدام و به دلیل جذابیت ظاهری خرسهای پاندا، گردشگری چین هم رونق خاصی پیدا کرد و هر ساله بخش زیادی ارز به این کشور وارد میشود که نقش غیرقابل انکاری در اقتصاد این کشور دارد.
نمونه دیگر کشورسوئد است که به دلیل حضور جمعیت گوزنهای شمالی در این کشور قوانین سختگیرانهای را به تصویب رسانده است.
«انجمن توریستی سوئد»(STF) در این زمینه پیشنهادی را برای کاهش تعداد کوهنوردان در مسیرهای محبوب و خاص راه اندازی کرده است. گردشگران سالانه حدود ۵۰ هزار شب را در اقامتگاههای کوهستانی انجمن گردشگری سوئد در منطقه «جامتلند»(Jämtland) میگذراندند. اما به گفته فعالان این انجمن توریستی، حضور آنها در رشته کوههای جذاب کشور، در مواردی از جمله گلهداری گوزن شمالی سامی تاثیر خود را گذاشته است.
قوانین دولت سوئد در مورد گلهداری گوزن شمالی - حقی که فقط به جوامع بومی سامی اعطا میشود – موجب شده تا دولت به این انجمن اجازه استفاده از زمین را تنها در صورتی که برای حیوانات «مزاحمت قابل توجهی» نداشته باشد، صادر کند. اما گردشگری در این منطقه در سالهای اخیر رشد زیادی کرده و همین امر، چریدن و زایش گوزنهای شمالی را که نیاز به آرامش دارند، با مشکلات زیادی مواجه کرده است. به گفته فعالان محیطزیست، بخشهای بزرگی از منطقه توسط پارک ملی یا حفاظتگاه طبیعی، محافظت نمیشود و به همین دلیل کنترل حرکات بازدیدکنندگان دشوار است.
STF بیش از ۱۳۰ سال پیش اولین کابین کوهستانی را در این کوهها ساخت. با این حال دبیر کل انجمن توریستی سوئد در بیانیهای گفته: اکنون ما با عقبنشینی از روند چند سال گذشته برای ایجاد زندگی پایدار در فضای باز، حداقل تا ۱۳۰ سال دیگر، باید برنامههای سختگیرانهای داشته باشیم.
اگرچه نمیتوان منکر اقدامات حفاظتی از محیطزیست و طبیعت ایران شد، اما اگر بخواهیم قدری دقیقتر به موضوع نگاه کنیم، وضعیت محیطزیست ایران در بسیاری جاها از حال و روز خوبی برخوردار نیست و از همه مهمتر اظهارات برخی مسوولانی است که با وجود مسولیت در حوزه محیطزیست، هربار موجب تنشی اساسی در این حوزه میشوند. به عنوان مثال اظهارات «عیسی کلانتری» در رابطه با احداث پتروشیمی میانکاله یکی از این موارد است که تعجب همه را برانگیخت. به گفته وی «پتروشیمی که سالانه درآمد یکمیلیارد دلاری دارد مهمتر است یا اینکه در ۹۰ هکتار زمین دو تن علوفه در هکتار تولید شود و ۱۵ تن گوشت دام بدهد که ۶۰ هزار دلار ارزش دارد؟ منطق اقتصادی و توسعه چه میگوید؟»
هرچند این اظهارات هم ممکن است در نفس خود اشکالی نداشته باشد و شاید هدف در نظر داشتن مسایل محیطزیستی در بحث توسعه است، اما باید توجه کرد که این گونه اظهارات میتواند دست سواستفاده کنندگان از محیطزیست را باز بگذارد.
چنین موضوعاتی در رابطه با حفاظت از سایر گونههای جانوری و گیاهی در ایران هم وجود دارد. مثلا شکی نیست که فعالیت معادن سنگ تزیینی، موجب تخریب محیطزیست شده و مضرات زیادی از جمله خشکسالی، فرونشست و ... را در پی دارد، اما همه این معدنداران مدعی داشتن مجوز از سوی محیطزیست هستند.
باید در نظر داشت که صرف داشتن یک مجوز، دلیلی بر تخریب نکردن محیطزیست نیست و باید برای جلوگیری از این اقدامات نظارتی و قانونی را افزایش داد، درغیر اینصورت بسیاری از مناطق مسکونی ایران طی یک دهه دیگر در عمل غیر قابل سکونت خواهد بود که مسایل و تبعات اجتماعی(مهاجرت)، سیاسی(مناقشات قومی و قبیلهای)، فرهنگی(تغییر در بافت فرهنگی مناطق) و حتی اقتصادی(از دست رفتن نیروی کار و ...) زیادی به همراه دارد.
متاسفانه در رابطه با موضوع یوزپلنگ ایرانی هم چنین مواردی صادق است. به عنوان مثال یکی از مهمترین زیستگاههای این گربهسان زیبا در منطقه حفاظت شده عباسآباد ، با یکی از جادههای بزرگ ایران تلاقی دارد و تاکنون تعداد زیادی از یوزپلنگها در این ناحیه بر اثر تصادف کشته شده و از بین رفتهاند. اما متاسفانه اقدامات حفاظتی لازم مانند روشنایی جاده، فنسکشی، علامتگذاری دقیق جاده، دوربینهای کنترل سرعت و ... به درستی تعبیه نشده است.
بررسیها حاکی از آن است که امکانات لازم در کشور برای حفاظت و تولید مثل در شرایط کنترل شده هم وجود ندارد که این موضوع مساله را بغرنجتر هم میکند. به طور کلی، آن چه که در دوران کنونی بیش از هر چیز دیگر نگرانیها را برای حفظ این گونه ارزشمند زیاد کرده، نوع مدیریت و رویکرد دولتی است که تعداد زیادی از دوستداران محیطزیست را به شدت نگران کرده است. به طور مثال در مورد، سه توله به دنیا آمده در شرایط نیمه اسارت، هر سه قلاده از بین رفتند.
به استناد تحقیقات به عمل آمده شانس بقای این حیوان در آفریقا تا سن ۱۸ ماهگی از هر ۲۰ توله تنها ۱مورد است که با توجه به شرایط بسیار حساس ایران، این تعداد احتمالا بسیار کمتر خواهد بود و از اینرو اهمال در شرایط اسارت احتمالا تلف شدن یوز در شرایط ناگوار را به دنبال خواهد داشت.
باید در نظر داشت، گونههای جانوری در ایران بنابراقتضای طبیعت خود تلاش زیادی برای بقا دارند، اما این تلاش ذاتی برای زنده ماندن، رویکرد آگاهانه و همت بلند مردم و مسوولان را نیز برای فراهم کردن شرایط مناسب زیستمحیطی آنها میطلبد.
نظر شما