گفتهاید نمایشگاه «پلکان»، رویدادی درباره کودکی و هنر کودک، آموزش، بازی و موزه است که با بررسی چالشهای زندگی کودکان از طریق نقاشی، تلاش میکند تا شرایط بهتری را برای رشد و پیشرفت کودکان در آینده فراهم کند.چطور این هدف را دنبال میکنید؟
زندگی مسیری طی نشده، پیشبینیناپذیر و درحال دگرگونی مداوم است. انسان در پیمودن این مسیر همواره در حال آموختن است. اگر این فرض مورد پذیرش باشد، مسئله آموزش کودک، نه چیزی بیرون از زندگی و تثبیتشده، که در متن زندگی و در فرایندی طبیعی و منطبق با خواست و نیاز او شکل میگیرد.
در مورد اولین اثر مشترک خودتان و دخترتان توضیح بدید که چطور تصمیم به خلق آن گرفتید؟ آگاهانه بود یا اتفاقی؟
سالها با این پرسش روبرو بودم که وقتی صحبت از آموزش کودک میشود، یادگیری چه مهارتهایی موجب زندگی بهتر، کاهش درد و رنج ناشی از خطا برای او میشود و موجب تسهیل روابطش در موقعیتهای اجتماعی مختلف میشود. این دغدغه به سبب تجارب شخصی و قرار گرفتن در جایگاه مادری و بعد به عنوان یک مربی برایم اهمیت بسیاری یافت. شروع این مجموعه هم، زمانی بود که بود که دخترم، شروع به کشیدن اولین نقاشیهاش کرد و برای من این ایده شکل گرفت که به شکل یک بازی در کنار هم کار کنیم. به مرور، مسائلی مثل نگاه کردن به مسیر رشد کودک، شناخت جهانش، نگاه به گذشته و پیدا کردن جنبههای ناخودآگاهی که باعث بهوجود آمدن این ایده شده بود برایم مطرح شد. به دنبال پرسشهایی که در این فرآیند در ذهنم شکل گرفت، شروع به مطالعه در زمینه آموزش هنر کودک کردم و تا امروز این دغدغه وجود دارد.
هدف از بخش مشارکت محور که در گالری پاییز وجود دارد چیست؟
فکر میکنم در شرایط اجتماعی که ما در آن زیست میکنیم، بسیار نیاز به تعامل، هماندیشی و پویایی داریم. دست کم برای من و در موقعیت کنونی، کار به صورت انفرادی توجیهی ندارد. مفاهیمی وجود دارد که ما باید عمیقتر به آن فکر کنیم و اگر هنر بتواند چنین موقعیتی را فراهم کند باید از آن استقبال کرد که با مشارکت میتوان آن را افزایش داد.
آیا فقط آثار کودکان به مجموعه اضافه میشود یا آثار بزرگسالان هم که در بخش مشارکت خلق میشوند به مجموعه اضافه خواهد شد؟
در بخش مشارکتی، تلاش داشتم تا فضایی ساخته شود که کودک و بزرگسال در کنار هم تجربه درگیر شدن با فعالیت هنری را داشته باشند و امیدوارم این درگیرشدن هم از منظر نظری و هم در فعالیت و مشارکت هنری اتفاق بیافتد. فرایند مشارکت ثبت شده و در ارائه هم تفکیکی صورت نخواهد گرفت.
تا کی قصد ادامه این روند را دارید، تا کی به آثار مجموعه اضافه میشود؟
هیچ پیشبینی نمیتوانم داشته باشم. باید کمی از کار فاصله بگیرم و زمان این را مشخص خواهد کرد.
به نظر میرسد در بخش مشارکتی این مجموعه سعی دارید با بازی به فرآیند شکلگیری هنر برسید.
گره خوردن ایده بازی از صورتهایی که مولانا از بازی تصویر کرده، شکل گرفته است، این مفهوم در ادبیات ایران به وفور دیده میشود و من آن را در فلسفه متفکرانی چون نیچه، ویتگنشتاین و گادامر نیز دنبال کردم. در واقع باید بگویم ایده بازی، رویکردی معاصر است که به واسطه این متفکران در عرصه هنر معاصر بروز پیدا کرده و آثار دادانیستها و سوررئالیستها آغازی بر ظهور و رواج بازی در آثار هنری بوده است. ما در تلاشیم که در این رویداد به کودک از منظر بازی و هنر نگاه کنیم و مخاطب را دعوت به مشارکت در این فرایند کنیم.
در مورد تصویر مولانا از بازی گفتید در این مورد بیشتر توضیح میدهید؟
بازی از دورۀ ساسانی تا زمانهای اخیر در متون فارسی مطرح بوده است. ادبای بسیاری برای روشن کردن مفاهیمی که بیان آنها دشوار بوده از اصطلاحات بازیهای گوناگونی که رواج داشته استفاده میکردند. برای مثال برای بیان مسئله جبر و اختیار بسیار از اصلاحات شطرنج، نرد و یا چوگان استفاده شده. تا حد امکان در بخش موزه کودکی به تاریخ بازی در ایران پرداخته شده است.
شما چطور متوجه شدید متفکران از بازی و اصطلاحات مربوط به آن برای بیان اندیشههای خود استفاده کردهاند؟
برای من شروع این مواجهه از شعر معروف: «خنک آن قمار بازی که بباخت هر چه بودش» بود، و بعدتر به شکل بسیار گستردهای، استفاده از مفاهیم مرتبط با بازی را در اشعار دیگر او پیدا کردم. نکتهای که بسیار مورد توجهم قرار گرفت این بود که گویا این مفهوم تا زمان حاضر بستر مناسبی برای خلق معنی است و متفکران معاصر همچنان از مفهوم بازی برای بیان مسائل اندیشیدنی استفاده می کنند.
"سمیه دادرس موقعیت مادرانه خود را با نقاشیهایش تلفیق کرده بدین ترتیب که دختر ۶ ساله او کار نقاشی را آغاز می کند و سمیه بهوسیله استحاله و چیدمان ذهنیت خود، اثر را به ورطهای نما و دلهره آور سوق میدهد." این توصیف بخش از مطلبی است که در مورد شما نوشته شده، لطفا بگوید دخترتان چطور شروع کرد و شما چه کردید؟
من قراری بر چگونگی شروع و پایان کارها نداشتم. گاهی من شروع کننده بودم و گاهی دخترم و برعکس در مورد پایان کار هم همین طور.کار کردن روی مجموعه ۷ سال طول کشید و طبیعتا شکل تعامل ما در این سالها تغییر میکرد. مهم بود که او از کاری که انجام میدهد رضایت داشته باشد، البته با توجه به شرایط سنی این کار همواره یک چالش اخلاقی بود. گرچه او رضایت داشت و خوشحال بود، اما این امکان وجود دارد که در برخی مواقع این طور نبوده باشد. بنابراین یکی از مفاهیمی که مطرح میشود پرسش از اخلاق قدرت است. احتمالا اگر نمایش این آثار ما را با این مسئله مواجه کند و ما را به فکر کردن در مورد این مسئله وارد کند در رسیدن به هدف برگزاری آن موفق بودهام و میتوان گفت توفیقی داشته است.
در این سالها چه چیزی را متوجه شدید و آیا تغییری در شیوه شما ایجاد شده است؟
فهمی که از مراقبت و آموزش کودک پیدا کردم گستردهتر شد. فکر میکنم قالبهایی که ما بزرگسالان در آنها رشد کردیم و یادگرفتیم قالبهای بسیار فرسودهای بودند و کار کرد خودش رو از دست دادهاند. مفاهیمی مثل استاد و معلم که دانای کل است و پاسخ همه پرسشها را از پیش میداند، دچار تردید است و ما به عنوان بزرگسال در کنار کودکان همواره در حال یادگیری هستیم. چه در جایگاه مادر و چه مربی، سعی میکنم تجربه کننده باشم، ارتباط بر پایه گفتگو داشته باشم و از سلطه میل خودم در رابطه پرهیز داشته باشم. وقتی انسان یاد میگیرد انتخاب کننده باشد، مسئولیت بیشتری هم بر دوش میگیرد. بنابراین اگر ما تا جایی که امکان داشته باشد کودکان را در معرض تجربههای آزاد و داشتن حق انتخاب قرار بدهیم، زمینهای را فراهم میکنیم تا نسبت به اجتماع و رفتار خودشان مسئولیت بیشتری را پذیرا باشند. یکی از مسیرهایی که تجربه آزادی را تسهیل و فراهم میکند، تجربههای هنری است. به همین دلیل سعی میکنم در هر فرصتی از زندگی روزمره در ارتباط با کودکان جای این تجربهورزی را باز کنم. همین طور در مسیر حرفهای بر اهمیت این تجربهورزی اصرار و تاکید کنم.
نظر شما