۱۴ آبان ۱۴۰۱ - ۱۳:۴۳
کد خبر: 59000
فرهنگ عمومی به زبان ساده

چهاردهم آبان‌ماه با نام «روز فرهنگ عمومی» شناخته می‌شود. این نامگذاری که قدمتی بیش از یک دهه دارد و از سال ۱۳۸۷ رسمیت پیدا کرد، از سوی شورایی با همین نام یعنی «شورای فرهنگ عمومی» صورت گرفت.

به گزارش آتیه‌آنلاین، نامگذاری روزهای خاص را در تقویم رسمی کشور برعهده دارد و مصوبات آن پس از طرح در شورایعالی انقلاب فرهنگی نهایی می‌شود، این روز را در چهارصدوشصت‌وششمین جلسه این شورا نامگذاری کرد.
مفهوم «فرهنگ عمومی»
در گام نخست بهتر است بدانیم اساساً «فرهنگ عمومی» چیست و چگونه تعریف می‌شود؟ واژه فرهنگ عمومی واژه‌ای جدید است و دریافت معنا و مفهوم آن به سادگی میسر نیست. این اصطلاح با معنایی که امروزه از آن استفاده می‌شود کاربرد چندانی در علوم انسانی ندارد و به تازگی در کارهای روزنامه‌ای به کار می‌رود. در کتب علوم انسانی فرهنگ عام معادل (general culture) است، اما معنای این ترکیب با فرهنگ عمومی متفاوت است. این اصطلاح بیانگر این است که عناصر فرهنگی عام‌اند و در یک حوزه فرهنگی دارای عناصر مشترک هستند. برخلاف حوزه فرهنگ رسمی که اجبار فیزیکی از آن حمایت می‌کند، حوزه فرهنگ عمومی عمدتاً بر پذیرش روح جمعی استوار است و عدم پایبندی به آن مجازات، به معنای حقوقی کلمه، در پی ندارد. در واقع فرهنگ عمومی مؤلفه‌هایی از فرهنگ است که تأثیرات آن عام و فراگیر بوده و عامه مردم در کیفیت آن نقش مستقیم دارند. فرهنگ عمومی از شیوه رفتارهای عمومی مردم یا عرف و عادات و رسوم و زبان ساخته می‌شود و اگر هم سازنده اصلی آن نباشد از آن تأثیر مشهود می‌پذیرد. فرهنگ عمومی به نوعی عموم جنبه‌ها و عرصه‌های زندگی مردم را تحت تأثیر قرار داده و عموم مردم نسبت به آنها حساسیت و شناخت دارند.
فرهنگ عمومی مانند کل نظام فرهنگی، در پنج وجه ظاهر می‌شود: درونی، روانی، نمادی، نهادی و آثار. از این رو، می‌توان رگه‌‏های فرهنگ عمومی را در همه این جلوه‌‏ها یافت. فرهنگ عمومی در کنار فرهنگ رسمی در همه حوزه‌‏های زندگی اجتماعی، خانواده، حکومت، اقتصاد و آموزش و پرورش و نظایر آن حضور دارد؛ از این رو نمی‌توان آن را به حوزه مشخصی محدود ساخت.
نقش «رسانه» در فرهنگ عمومی
ذکر این نکته مهم است که برای مطالعه در مبحث «فرهنگ عمومی» باید روش‌های تاریخی مورد استفاده قرار گیرد و سپس برای گسترش آن باید از نظریه‌های جامعه‌شناسی تاریخی بهره جست که البته در این میان نباید ارتباط فرهنگ عمومی را با رسانه‌های جمعی مثل صداوسیما، ‌روزنامه‌ها و مجلات و... که بسیار مهم است، نادیده گرفت.
فرهنگ عمومی دارای یک پوشش کلی است و جامعه به صورت منسجم تحت این پوشش کلی قرار دارد و تحت آن عمل می‌کند. نکته این است که فقدان فرهنگ عمومی جامعه را دچار بحران روانی، روحی و ساختاری می‌کند. حال باید بر این اساس و با تکیه بر اهمیت این مفهوم عنوان کرد که برای تغییر در عناصر، ترکیب‌ها و حتی حوزه‌های فرهنگی باید برنامه‌ریزی‌های دقیق فرهنگی در محدوده زمانی خاص انجام گیرد تا موجب رشد و شکوفایی فرهنگ شود و پدیده‌هایی را که ریشه در تاریخ دارد و بر فرهنگ تأثیرگذار است تبدیل به یک امر فرهنگی کند.
مهمترین عامل در برنامه‌ریزی، عنصر زمان است که تعیین می‌کند طی چه مدتی فرهنگ عمومی جامعه دگرگون خواهد شد. وسایل ارتباط‌جمعی نیز در این راستا حرکت کرده و برنامه‌های آتی خود را تدوین می‌کنند.
با توجه به نقش رسانه‌ها در ایجاد افکار عمومی اگر این وسیله مهم ارتباطی در کنترل افکار عمومی،‌ فرهنگ عمومی را نادیده بگیرد نه‌تنها افکار عمومی موجب غنا و ارتقاء فرهنگ عمومی نخواهد شد بلکه نوعی بحران اجتماعی فرهنگی به وجود خواهد آورد که زیان‌های غیرقابل جبرانی را در پی خواهد داشت. از همین رو می‌توان گفت تأثیر مثبت و عمیق رسانه‌های جهانی بر جوامع، متکی بر فرهنگ عمومی آنهاست. در واقع رسانه‌ها هر قدر بتوانند خود را با فرهنگ عمومی جوامع بیشتر تطبیق دهند نتیجه موفقیت‌آمیزتر خواهد بود. البته ناگفته نماند که میزان این تطبیق به ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع بستگی دارد و اینکه این جوامع تا چه حد خود را تطبیق دهند که خود بحث مفصلی را می‌طلبد. بنابراین افکار عمومی از طریق رسانه‌ها به سادگی قابل نفوذ و تحویل است و فرهنگ عمومی نیز می‌تواند از افکار در صورت کنترل صحیح آن، متأثر شود.
تفاوت «فرهنگ عمومی» با «افکار عمومی»
تاکنون درباره چیستی مفهوم فرهنگ عمومی و ارتباط آن با تاریخ و نقش رسانه‌ها در توضیح و تشریح آن گفتیم؛ حال می‌پردازیم به بررسی تفاوت‌های فرهنگ عمومی با افکار عمومی. در این بین نکته نخست این است که افکار عمومی به طور مقطعی در یک زمان خاص و تحت تأثیر شرایط متغیر اجتماعی به وجود می‌آید و رسانه‌ها نیز در این مرحله در کنترل افکار عمومی سهم بسزایی دارند، اما فرهنگ عمومی که ریشه در تاریخ یک ملت دارد به سادگی به‌وجود نمی‌آید و یا تغییر نمی‌پذیرد و حتی در برنامه عملکرد رسانه‌ها بشدت مقاومت می‌کند.
گاه ممکن است افکار عمومی به‌وجود بیاید اما فرهنگ عمومی آن را در خود جذب و هضم نکند و آن نیز به سرعت از بین برود. پس لازمه دوام و بقاء افکار عمومی اتصال آن با تاریخ است و عدم تضاد و تعارض با فرهنگ عمومی که در عمق جامعه و جان انسان‌ها حیات دارد، در این صورت می‌تواند عامل تأثیرگذار مردم تلقی شود. فرهنگ عمومی و افکار عمومی در بعضی موارد دارای حوزه‌های مشترک هستند، اما چشم‌اندازهای متفاوتی دارند که قابل بررسی است. نظریه‌های افکار عمومی غالباً با نظریه‌های ارتباطی همسو هستند، اما نظریه‌های فرهنگ عمومی نه‌تنها همسو نیستند، بلکه گاهی نقش مخالف آن را نیز بازی کرده و سبب محدودیت نظریه‌های افکار عمومی می‌شود که مطالعات متقاطع فرهنگی ارتباطی دال بر آن است.

کد خبر: 59000

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 5 + 0 =