به گزارش آتیه آنلاین، در سالهای ابتدایی تشکیل سازمان تأمیناجتماعی، واحد نامنویسی آن زمان که «فیشیه» نامیده میشد به نوعی کارهای آماری را نیز انجام میداد و تعداد بیمهشدگان، بازماندگان و ازکارافتادگان را ثبت میکرد. بعدها به تقلید از کشورهای بلوک شرق واحد آماری جداگانه و مستقلی در سازمان ایجاد شد. با گذشت زمان بخش آماری در زیرمجموعه قسمتهای مختلف سازمان قرار گرفت تا اینکه در دهه ۷۰ با تشکیل معاونت اقتصادی و برنامهریزی، واحد آمار به این معاونت منتقل شد. اما از ابتدای سال جاری، حوزه آماری سازمان با عنوان «مدیریت آمار، اطلاعات و محاسبات» با ساختار جدید، مستقل و در چارت اداری سازمان به عنوان زیرمجموعه مدیرعامل تبدیل شد که مدیریت آن را در حال حاضر حسام نیکوپور برعهده دارد. وی در دو دوره مدیریت بخش آماری سازمان تأمیناجتماعی را برعهده داشته (در مقطعی از سال ۹۰ تا ۹۴) و به تازگی نیز به حوزه آمار بازگشته است. نیکوپور معتقد است: اکنون سازمان تأمیناجتماعی به این بلوغ رسیده تا با توجه به شکل گرفتن پایگاههای دادهها و اطلاعاتی بزرگ در آن و پررنگ شدن نقش فناوری اطلاعات، به سمت دادهکاوی حرکت و از هوش کسبوکار بیشتر استفاده کند. نیکوپور حرکت شبکه آماری تأمیناجتماعی را «از نامنویسی تا همجواری با فناوری اطلاعات» و «از شمارش تا تحلیل» میداند و معتقد است: دادهکاوی در پایگاههای آماری سازمان حتی میتواند به مدیران کشوری نیز در اخذ تصمیمهای بهتر و واقعبینانهتر کمک کند. به بهانه روز ملی آمار به گفتوگو با این دکترای اقتصاد نشستیم.
تغییرات اخیر در شبکه آماری سازمان را چگونه میبینید؟
نیروهای حوزه آمار در این شبکه گسترده سبب شدهاند تا ما در بیش از ۵۳۰ شعبه اجرایی و بیش از ۳۸۰ واحد درمانی (اعم از درمانگاه و بیمارستان و غیره) دادههای ثبتی داشته باشیم؛ اما در تغییر ساختار حوزه آماری سازمان، مدیرعامل و اعضای هیأتمدیره با نگاهی ویژه، مرکزی به نام «مرکز فناوری اطلاعات، آمارو محاسبات» را ایجاد کردند، یعنی «مرکز فناوری اطلاعات، آمار و محاسبات» که اکنون دو بازو دارد: «مدیریت آمار، اطلاعات و محاسبات» و همچنین «مدیریت تحول دیجیتال و فناوری اطلاعات». به نظر من، این اتفاق مبارکی است که حوزههای فناوری اطلاعات و آمار سازمان در کنار هم قرار گرفتهاند، چون حوزههای کاری آنها بسیار به هم نزدیک است و میتوانند یکدیگر را حمایت و پشتیبانی کنند. گروههای زیرمجموعه آماری نیز پیش از این بر اساس نیازها و شرح وظایف سازمانی تشکیل شده بودند؛ مانند گروه آمار بیمه و گروه درمان؛ اما در تغییرات جدید، فرایند تخصصی آمار در گروهها هم دیده شده و گروه نیازسنجی و جمعآوری، گروه گزارشگری، گروه محاسبات بیمهای، گروه محاسبات درمان و گروه هوش مصنوعی و دادهکاوی به وجود آمده است. جالب اینکه پیش از این در سازمان، محاسبات بیمهای و اکچوئری، متولی خاصی نداشت و اگر چه معاونت بیمهای خودش را متولی این موضوع میدانست، اما دادههای مورد نیاز آنها در واحد آماری سازمان موجود بود. محاسبات اکچوئری درمان نیز پیش از این متولی نداشت و اکنون متولی خود را دارد. دادهکاوی نیز متولی نداشت که چیز عجیبی است، این وضعیت یعنی پایگاههای دادههای بزرگی در سازمان وجود داشته باشد اما گروهی که از روی آنها الگوهای علمی استخراج کنند - تا در تصمیمسازیها استفاده شوند - وجود نداشت. موضوع مهم دیگر اینکه ساختار آماری سازمان قدیمی بود و تناسبی با تحولات ایجاد شده در پایگاههای اطلاعات نداشت. در نتیجه تمرکز بیشتر بر ارائه آمار تعدادی بود تا تحلیلها و الگوها. مثلاً اینکه تعداد بیمهشدهها و مستمریبگیران و غیره چند نفر است؟ چنین آماری به تهیه گزارشهای تحلیلهای کاربردی منتج نمیشد. همینطور آمارهای کاربردی که میتوانند به تصمیمسازی منجر شوند، متولی در سازمان نداشت و باید به شرکتهای تابعه سازمان، برونسپاری میشد. نتیجه همه این اشکالات و مشکلات این بود که واحد آماری سازمان قدرت لازم را نداشت. من فکر میکنم با تغییرات انجام شده، اگر ما گروههای تخصصی را تقویت کنیم میتوانیم الگوهای آماری استخراج کنیم که به تصمیمسازیهای مدیران سازمان بسیار کمک کند.
وقتی پایگاههای دادههای سازمان میتوانند به مدیران در تصمیمگیریها کمک کنند، آیا امکان دارد مدیران کشوری هم از این اطلاعات استفاده کنند؟
اتفاقاً اینکه ما شعار امسال را «ارتباط آماری، اعتبار سازمانی» انتخاب کردهایم به خاطر این است که اهمیت جایگاه دادههای سازمان را در نظام آماری کل کشور نشان دهیم. البته که ما باید خود از آمارهای موجودمان استفاده کنیم اما این حجم اطلاعاتی که در سازمان وجود دارد، مثل آمار و اطلاعات هویتی کارگاهها، افراد، دستمزدها، جنسیت کارگران، ورود و خروج افراد به انواع بیمهها و بازار کار و... میتواند به سیاستهای حوزه اشتغال، صنعت، درمان و... کشور کمک کند. از این منظر، اطلاعات و اطلاعات آماری ما خاص سازمان تأمیناجتماعی نیست و باید با این آمار که در سطح ملی بسیار مهم هستند، به نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری در کشور کمک کنیم. به عنوان مثال بخشی از اطلاعات «بانک اطلاعات رفاه ایرانیان» که در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی تشکیل شده و مبنای پرداخت یارانه است، از بانکهای اطلاعاتی سازمان استفاده شده است؛ اموری مانند اشتغال و بیمهپردازی افراد، دستمزد کارگران، مستمریبگیر بودن، تعداد افراد شاغل در خانوار و مانند آن. برای ما البته مهم است که با نظام آماری و بانکهای اطلاعاتی کشور ارتباط بگیریم و در سطح ملی با پایگاههای دیگر متصل شویم. این کار هم اعتبار دادههای ما را بالا میبرد و هم به انجام پردازش اطلاعات دیگر به سازمان کمک میکند.
در حال حاضر سازمان از پایگاههای دادههای سازمانها و نهادهای دیگر استفاده میکند. این ارتباط چه کمکی به سازمان میکند؟
اگر ما با بانکهای مختلف ارتباط سازمانی داشته باشیم، اعتبار، شفافیت و کارایی سازمانی ما نیز بالاتر میرود. این بانکها زیاد هستند؛ مثل بانک اطلاعاتی ثبت احوال، سازمان مالیاتی، توسعه تجارت الکترونیک و... که سازمان با همه اینها تعامل و ارتباط کاری دارد و میتواند با همه مبادله اطلاعات انجام دهد. چنین فرایندی هم کیفیت اطلاعات را بالا میبرد و هم اعتماد به پایگاههای سازمان را افزایش میدهد و در نتیجه تصمیمسازیهای مدیران ما را یک پله ارتقا داده و از درون سازمان به خارج از سازمان ارتقا و تسری میدهد. آن وقت است که آمار، جایگاه خوب تصمیمسازی و کاربردی بودنش را میتواند نشان دهد. در حال حاضر ارتباط واحد فناوری اطلاعات سازمان از طریق وبسرویسها برقرار شده و واحدهای تخصصی ما مثل نامنویسی و مستمریها از آنها استفاده میکنند. البته ما با برخی دیگر هم در حال مذاکره هستیم تا این ارتباط برقرار شود. اتفاقاً شعار امسال را هم برای این انتخاب کردیم تا نشان دهیم که روند این ارتباط و مبادله اطلاعات باید تسریع شود. ما هم اکنون هم از بانکهای اطلاعاتی آنها استفاده میکنیم و بالعکس.
آیا در ارتباطات اطلاعاتی، مشکل زیرساخت ندارید؟ به نظر شما چنین ارتباطی به چه زیرساختهایی نیاز دارد؟
مشکل زیرساخت همیشه وجود دارد. قبل از هر چیز باید در کشور، دولت الکترونیک به شکل جدی ایجاد شود که خود به زیرساختهایی مانند امضای الکترونیک و کدینگ استاندارد ملی نیاز دارد تا اتصال پایگاههای دادهها به یکدیگر ممکن شود. به عنوان مثال سال ۸۹ که هدفمندسازی یارانهها اتفاق افتاد، تنها حدود ۲۰ درصد از بیمهشدگان ما کد ملی داشتند که اعتبار همانها نیز با سازمان ثبت احوال چک نشده بود. چون خود ما کد بیمه شده داشتیم و از آن استفاده میکردیم و در نتیجه کد ملی برای ما مهم نبود. بعد از طرح بحث یارانهها، سازمانها مجبور شدند کد ملی را لحاظ و استفاده کنند که خود پایهای شد برای ارتباط با پایگاههای دادهها. این مثال را برای این مطرح کردم که نشان دهم چنین زیرساختهایی چقدر مهم هستند. اکنون نیز ما برای افراد کد ملی داریم اما هنوز برای کارگاهها کد یونیک و منحصربهفردی نداریم. البته کدهای مختلفی وجود دارد که اولاً پایه علمی ندارند و ثانیا همه کارگاهها را پوشش نمیدهند و دارای فراگیری نیستند. مثلاً وزارت صمت و مرکز آمار و دیگران برای خودشان یک سیستم کدبندی دارند. ما نیز همینطور. در صورتی که باید یک سیستم کدگذاری ملی به وجود آید که برای ارتباط با پایگاههای اطلاعاتهای جهانی قابل اعتماد باشد.
در این خصوص کشورهای دیگر جهان چه کردهاند؟ آیا الگوی بینالمللی خاصی در این باره وجود دارد؟
سازمان ملل کدهای آیسیک (ISIC) و ایسکو (ISCO) را برای «شاغلان و مشاغل» ایجاد کرده که در آن مثلاً خبرنگار، کارگر خدماتی، راننده و غیره هر کدام کد مخصوص به خود دارند. این کدینگها در حوزه درمان، صنعت، اشتغال، بیماریها و...، دارای استانداردهای مورد استفاده بینالمللی است، اما ما هنوز در تأمیناجتماعی از سیستم کدینگ آیسیک استفاده نمیکنیم.
پس این طبقهبندی مشاغل که در سازمان وجود دارد و استفاده میشود، چیست؟
حوزه نامنویسی سازمان بیش از ۳ هزار و ۸۰۰ شغل را شناسایی کرده و خود سیستم کدگذاری دارد. البته ما برنامهای برای تبدیل کدهای خودمان به کدهای آیسیک بینالمللی ایجاد کردهایم اما مشکلاتی نیز وجود دارد؛ مثلاً فرد بیمه شده اختیاری یا پیمانی ما، برخلاف بیمهشدههای اجباری، معلوم نیست پزشک است یا راننده یا زن خانهدار یا کارگر سوپرمارکت! یعنی کدهای بیمههای اختیاری به شکل کلی است و به خاطر همین نمیتوان آنها را به کدهای معتبر بینالمللی تبدیل کرد. موضوع دیگر این است که کدهای بینالمللی را سازمان امور مالیاتی و مرکز آمار و دیگر جاها در کشور ما استفاده میکنند و ما نمیتوانیم به آنها متصل شویم و از اطلاعات آنها استفاده کنیم. از این منظر، سازمان ما - در نقش بینالمللیاش - در مقایسه با کشورهای دیگر ضعیف است؛ چون ما از سیستمهای بینالمللی کدینگ استفاده نمیکنیم. این نکته را هم بگویم که بخش آمار سازمان ملل (UNSD) که ۲۰ اکتبر را به عنوان روز آمار معرفی کرده شعار «دنیای درهم تنیده با آمارهایی که میتوانیم به آنها اعتماد کنیم» را در نظر گرفته است.
تازه داشتیم به نقش آمارهای سازمان در تصمیمسازی و تصمیمگیریهای مدیران کشوری امیدوار میشدیم که با این بحث عدم استفاده از کدهای استاندارد بینالمللی تصوراتمان نقش بر آب شد!
اینکه آمار بتواند در نظام تصمیمگیری سازمان یا کشور تأثیر بگذارد به زیرساختهای مهمی نیاز دارد که یکی از آنها کدینگهای بینالمللی است. آمار وقتی به ما در تصمیمگیری کمک میکند که بتوانیم از پایگاه دادهها، دانش استخراج کنیم. تأمیناجتماعی مجموعهای از پایگاه دادههای بزرگ است که برخی از آنها بیش از ۲۰ میلیارد رکورد دارد! کمترین آنها دارای چندین میلیون رکورد است. ما از سال ۱۳۴۰ شمسی آمار داریم. میتوان با کمک علم آمار، الگوهای این پایگاهها را کشف کرد که به سازمان و البته به مدیران کشوری برای اصلاح قوانین، بخشنامهها، رویهها و... کمک میکند. من واقعاً نمیدانم که چگونه میتوان بدون دادههای علمی مجموعهای را مدیریت کرد؛ چون آمار از مرحله برنامهریزی تا رصد و نظارت و ارزیابی هر فعالیتی نقشی پررنگ و مبنایی دارد.
موضوع دیگر اینکه کسب اعتماد افراد نسبت به دادهها یک اصل است. شاید شنیده باشید که برخی میگویند آمارهای ابتلا و فوتیها کرونا ساختگی است و مسئولان آنها را کم و زیاد میکنند! برخی به آمارها بیاعتماد هستند، با وجود اینکه مرکز آمار ایران نهادی مستقل است. یکی از ویژگیهای آمارهای سازمان ما اعتماد به آنهاست؛ آماری که آیندهنگر، آنلاین و ثبتی باشد قابل اعتمادتر است و آمارهای سازمان تأمیناجتماعی از سال ۸۲ ثبتی است، یعنی در این سیستم هر اتفاقی میافتد، ثبت میشود. از این لحاظ آمار ما بین سازمانهای دیگر پیشرو است. تأمیناجتماعی برای رسیدن به این رتبه و جایگاه هزینه زیادی کرده است. اکنون بیش از هزار نفر در قالب رابط آماری تا کارشناس آمار و رؤسای فناوری و آمار و غیره در بخشهای مرتبط با شبکه آماری سازمان در حال فعالیت هستند، به علاوه اینکه زیرساختهای فناوری اطلاعات، شبکه آماری و پایگاههای داده های مختلف بسیاری داریم. هر سازمانی نمیتواند چنین هزینهای کند. این هزینهکردها منجر به این شده که مثلاً میتوان از آمارهای تماسهای مردمی با سازمان، برای رفع مشکلات و پیشبرد اهداف سازمانی استفاده کرد. یعنی میتوان از تماسها و شکایتهای بخش (CRM) یا ارتباط مردمی با سازمان، الگوهایی را کشف کرد، که مثلاً چرا تعداد شکایت از فلان شعبه زیاد است. باید از طریق دادهکاوی در بانکها، این الگوها کشف شوند. افردی که در شبکههای ما کار میکنند باید به ابزارهای آماری و دادهکاوی مسلط باشند تا بتوانند الگوها را دربیاورند. تعداد کسانی که هم این مهارتهای فنی را داشته باشند و هم کسبوکار را بشناسند طبیعتاً کم است. چنین افرادی میتوانند گلوگاهها را شناسایی کنند و اگر این اتفاقها بیفتد که چشمانداز ماست، مدیریت کردن کار ساده است، یعنی شما در زمینی بازی میکنید که همه چیز در آن شفاف است و میتوان آینده را به خوبی ترسیم کرد.
این شفافیت یکی از عواملی نبود که سازمان را به سمت خدمات الکترونیک برد؟
بله، یکی از مهمترین کارکردهای خدمات الکترونیک، تغییر ماهیت اطلاعات است. اینکه سازمان به طرف خدمات الکترونیک و غیرحضوری حرکت کرده به خاطر این است که اینگونه خدمات، ظرفیتهایی برای بخش آماری سازمان ایجاد میکند که میتوان با آنها تبادل دانش کرد. در آن شرایط دیگر کسی از ما توقع ندارد فقط بیمهشدگان را شمارش کنیم، بلکه آن وقت به جای شمردن صرف، میتوانیم بگوییم در کجا توان ایجاد ظرفیت جدید درآمدی وجود دارد و چگونه کنترل هزینهای کنیم و اموری از این دست.
در آخرین ماههای این قرن، چه برنامهای برای آیندهای دارید که شاید در قرن بعدی محقق شود؟
برنامه اولویتدار ما بیآی (BI) و ایجاد داشبوردهای مدیریتی است؛ همچنین ساخت «انباره داده» در داخل سازمان که به افزایش کیفیت دادهها و تسریع نوع ارائه اطلاعاتها بسیار کمک میکند. چون ما فکر میکنیم حوزه آمار وظیفهاش این نیست که گزارش عددی دهد، ضمن اینکه کار کردن با اعداد و ارقام گاه از حوصله مدیران خارج است. از نظر علمی، پایه بودجهریزی مبتنی بر عملکرد، باید بر اساس فناوری اطلاعات و آمار باشد که البته بر همین اساس، نظام بودجهریزی سازمان در حال تغییر است. همه اینها نیاز به اطلاعات دارد. رویکرد سازمان در حال حاضر به این سمت است که قیمت تمام شده خدمات را محاسبه کنیم و سطحبندی خدمات داشته باشیم. این مسائل، مواردی است که حوزههای درمان، بودجهبندی، بیمه و... درگیر آن هستند و پایه آن داشتن اطلاعات آماری است. به نظر من، آن چیزی که سیمای عملکردی سازمان را در قرن رو به اتمام نشان میدهد، گزارشهای آماری آن است. البته ما کلی تاریخ شفاهی از رفتن و آمدن افراد داریم اما نهایتاً از ضریب پوشش، ضریبنفوذ، نسبت پشتیانی، ضریب اشغال تخت، کیفیت بیمارستانها و چنین اموری سؤال میشود.
رضا خراسانی، روزنامهنگار
نظر شما