به گزارش آتیهآنلاین، در محوطه گورستان چلتنهیلز در اوکلین غربی، واقع در فیلادلفیا ، بالونهای هلیومی با رنگ روشن سر به آسمان کشیدهاند. در آنجا تپههایی با خاک تازه و قهوهای روشن قرار دارند که گلهای گلدانی در آن آرمیدهاند. این روزها، گورستان میزبان خانوادههایی است که نزدیکانشان را به خاک میسپارند. این گورستان یادآور چگونگی شیوع همهگیری کرونا در این شهر است. ۹۵ درصد از ساکنان اوکلین غربی و شرقی سیاهپوست یا رنگینپوست و صدها تن از آنان در بیمارستانها بستری هستند و دهها تن نیز در پی ابتلا به کرونا جان خود را از دست دادهاند. در سراسر فیلادلفیا، ۲ هزار و ۴۵۰ نفر در پی ابتلا به کرونا جان خود را از دست دادهاند. در شهری که ۴۴ درصد از جمعیت آن را نژاد آفریقایی- آمریکایی تشکیل میدهند، ۴۷ درصد از جانباختگان سیاهپوست هستند.
کرونای سیاه
چندین هفته پس از آغاز موج کرونا در آمریکا، ویرانیهای نامتناسب آن در جوامع سیاهپوست تبدیل به موضوعی ویژه شد. در سراسر کشور، این بیماری همچنان سیاهپوستان و بومیان را سریعتر از دیگران میکشد. ۵۰ هزار آفریقایی-آمریکایی در پی ابتلا به کرونا جان خود را از دست دادهاند. سیاهپوستان معادل ۱۸ درصد از کسانی را تشکیل میدهند که در اثر عوارض ابتلا به کرونا جان خود را از دست دادهاند که این رقم بسیار بالاتر از ۱۳ درصد اعلام شده در سطح ملی است. حتی در آلاسکا هم شمار سیاهپوستانی که در پی کرونا جان میدهند بالاترین رقم در ایالت محسوب میشود. با وجود آنکه واکسن کرونا در زمانی سریع تولید شده و این حس را ایجاد کرده که این کابوس بالاخره ممکن است پایان یابد، اما سیاهپوستان آمریکا همچنان تردیدهای بسیاری در زمینه واکسیناسیون دارند. بنا به آخرین نظرسنجیها، تنها ۴۲ درصد از سیاهپوستان حاضرند بلافاصله واکسن کرونا را دریافت کنند. این در حالی است که این رقم در بین سفیدپوستان و لاتینتباران به ترتیب ۶۳ و ۶۱ درصد است. ریشه شک، تردید و نگرانی سیاهان، ریشه در مراقبتهای بهداشتی و تاریخچه این کشور برای این قوم دارد، تاریخچهای مملو از اقدامها و فسادهای ظالمانه که باعث شده آمریکاییهای آفریقاییتبار با سوءظن به مشاغل حوزه سلامت نگریسته و نسبت به آن ابراز تردید کنند. مهمتر از همه آنکه، نژادپرستی در ارائه درمانهای پزشکی در ایالات متحده روشهایی را که متخصصان مراقبتهای بهداشتی از رنج و علائم سیاهپوستان و به طور کلی بدن سیاه میبینند، آلوده کرده است. تحقیقی در سال ۲۰۱۶ بر روی ۲۰۰ دانشجوی پزشکی سفیدپوست نشان داد که نیمی از آنها معتقدند تفاوتهایی بیولوژیکی میان سیاهان و سفیدان وجود دارد. یکی از تفاوتهای قابل درک این بود سیاهپوستان نسبت به سفیدپوستان حساسیت کمتری نسبت به درد دارند؛ تعصبی که حتی در کودکی بیمار نیز دیده میشود. بنا به تحقیقی در سال ۲۰۱۵، جوانان سیاهپوستی که دچار آماس حاد آپاندیس شده بودند «به شکلی قابل توجه» نسبت به همسالان خود مسکن کمتری دریافت کردهاند.
اقلیتهای نژادی
نزدیک به دو دهه قبل، آکادمی ملی پزشکی آمریکا مطالعهای مهم را با عنوان «درمان نابرابر» منتشر کرد که نشان میدهد اقلیتهای نژادی و قومی کیفیت بهداشتی کمتری در قیاس با نژاد سفید دریافت میکنند، حتی وقتی شرایط بیمه و درآمد و سنشان یکسان باشد. این تحقیق از واقعیتی ناراحتکننده پرده برداشت. برخی در ایالات متحده هنگام ابتلا به سرطان، بیماری قلبی یا دیابت به خاطر نژاد یا قومیتشان جان میدهند؛ نه صرفاً عدم دسترسی به مراقبتهای بهداشتی. اگر در کنار این مسأله، این واقعیت را نیز قرار دهیم که سیاهپوستان در قیاس با سفیدپوستان با بیکاری فزایندهتری دستوپنجه نرم میکنند، فقیرتر بوده و ثروت انباشته آنها به شکلی قابلتوجه کمتر است، متوجه این نکته میشویم که بنای کار در آمریکا، تعصب و تبعیض در سازوکار بهداشتی است. این گزارهها زمانی تشدید میشود که در نظر بگیریم بسیاری از این افراد با دسترسی محدود به مراقبتهای بهداشتی غیرانتفاعی، ممکن است درمان را به خاطر هزینهها به تعویق و نیازهای بهداشتی و پزشکی خود را به تأخیر بیندازند. در مجموع، این امر خود نشان میدهد که چرا آسیبهای وارده از جانب همهگیری کرونا برای سیاهپوستان بیشتر از سفیدپوستان است.
اما مداخله دولت فدرال در توزیع واکسن کرونا میتواند بزرگترین مسأله برای جامعه سیاهپوستان باشد. برخی از ظالمانهترین اقدامات و سوءاستفادههای پزشکی علیه جوامع سیاهپوست از سوی نهادها تحت امر دولت فدرال صورت گرفته است. آزمایش سیفلیس در تاسکیگی [اشاره دارد به یکی از بدنامترین پروندههای جنجالی ایالات متحده آمریکا در خصوص اخلاق پزشکی در قرن ۲۰] در سال ۱۹۳۲ آغاز شد. زمانی که سرویس سلامت عمومی آمریکا ۶۰۰ مرد را از شهر ماکون در آلاباما که بالاترین میزان ابتلا به سیفلیس را در آن دوران در کشور داشت، استخدام کرد؛ از میان این افراد، ۳۹۹ تن مبتلا به سیفیلیس تشخیص داده شدند. ۲۰۱ تن دیگر بیمار نبودند و به عنوان یک گروه کنترل ناشناس عمل میکردند. هیچیک از این مردان موافقت نکردند که در این تحقیق ثبتنام کنند. در عوض به آنها گفته شد که آنها تحت عنوان «خون بد» درمان میشوند. در حقیقت، آنها تحت هیچ درمانی قرار نگرفتند؛ چراکه هدف از تحقیق مذکور، بررسی روند درماننشده بیماری بود. در واقع، دقیقترین معاینه برای این افراد در زمان مرگ و کالبدشکافی صورت گرفت. حتی زمانی که درمان صورت گرفت و مشخص شد پنیسیلین به نحوی مؤثر در درمان سیفلیس تأثیرگذار است، این مردان همچنان از درمان محروم ماندند. این امر نه تنها زندگی این سیاهان را که درگیر آزمایش بودند تهدید میکرد بلکه بدان معنا بود که افراد آلوده ناخواسته این بیماری را به همسران خود انتقال داده و همین امر منجر به موارد سیفلیس مادرزادی در میان فرزندانشان شد.
تاریخ سیاه آمریکا
این موردی منحصربهفرد نبود که در آن مقامهای دولتی با همکاری متخصصان حوزه سلامت و بهداشت دست به تبعیض علیه بیماران سیاه زدند. تاریخ و رویدادی مجزا هم در زمینه تبعیض علیه زنان فقیر و طبقه کارگر سیاهپوست وجود دارد. دو محقق با نامهای «هریت ای. واشنگتن» و «دوروتی رابرتز» به شکلی سیستماتیک نحوه وحشتناک رفتار با سیاهپوستان، بهویژه زنان سیاهپوست، از سوی دولت و مقامهای حوزه سلامت را بررسی کردند. آنگونه که رابرتز در کتاب مهم خود با عنوان «کشتن بدن سیاه» مینویسد، در دهه ۱۹۷۰ عقیمسازی به سریعترین رشد در آمریکا رسید و از ۲۰۰ هزار مورد در سال ۱۹۷۰ به ۷۰۰ هزار مورد در سال ۱۹۸۰ رسید. این اعتقاد رایج در میان سیاهان جنوب آمریکا وجود داشت که زنانشان بدون رضایت و آگاهی و بیهیچ دلیل پزشکی معتبر و به طرزی غیرمعمول عقیم میشوند. بیمارستانهای آموزشی، هیسترکتومی غیرضروری را بر روی زنان سیاهپوست فقیر انجام میدادند و آن را تبدیل به رویهای معمول کردند. به این شکل سوءاستفاده در جنوب این کشور بسیار گسترده بود. فنی لو همر، فعال صاحبنام حقوق مدنی، اظهار داشت که در سال ۱۹۶۱ برای برداشتن توموری در رحماش به بیمارستان نورث سانفلاور در میسیسیپی رفته و در عوض درمان با بسته شدن لوله رحماش عقیم شد.
به گفته هریت واشنگتن، ۶۰ درصد از زنان سیاهپوست در شهر سانفلاور گفتهاند که عمل جراحی رحم پس از زایمان را تجربه کردهاند. بنابراین شک و تردید جامعه سیاهپوستان به تمامی تحولات در زمینه تولید و توزیع واکسن کرونا چندان غریب به نظر نمیرسد.
البته نحوه تولید و توزیع این واکسن نه فقط در میان سیاهپوستان بلکه در تمامی اقشار جامعه آمریکا پرسشبرانگیز است. نقش دولت ایالات متحده در این زمینه بیشترین پرسش را به دنبال داشته است. دولت «دونالد ترامپ»، رئیسجمهوری آمریکا برنامه تولید سریع واکسن را تشکیل داد و با پایان کارزار انتخاباتی وی، انتظار میرفت که این واکسن در دسترس همگان قرار گیرد.
آینده هم سیاه است
در مناظره انتخاباتی میان «ترامپ» و «جو بایدن»، نامزد حزب دموکرات، ترامپ گفت: «واکسنی داریم که آماده است و ظرف چند هفته تأیید و توزیع میشود.» حتی پس از شکست در انتخابات نیز ترامپ به تلاشهای خود برای دستکاری واکسن خاتمه نداد. یک مقام دولت آمریکا، رئیس سازمان غذا و دارو را تهدید کرد که اگر این داروی مورد تأیید ترامپ را تصدیق و مجوز آن را صادر نکند، از سمتاش برکنار خواهد شد. پرسشی که در زمینه مداخله دولت فدرال در مسأله مراقبتهای پزشکی مطرح شده هنگامی اهمیت مییابد که با تجربه روزانه مردم در مورد عدم کفایت دولت و بیتوجهی غالب به بهداشت عمومی توده همراستا باشد. بحث بازگشایی مدارس در میانه کرونا را درنظر بگیرید. تقریباً کسی نیست که راضی به بسته بودن مدارس باشد. مطالعات بسیاری در زمینه تأثیر این مسأله بر کودکان خانوادههای فقیر سیاهپوست و طبقه کارگر صورت گرفته است اما همانند مورد واکسن کرونا، والدین سیاهپوست در زمینه بازگشت فرزندانشان به مدارس نسبت به دیگر قومیتها از خود مقاومت بیشتری نشان میدهند. پرسشهای جوامع سیاهپوست در زمینه واکسن کرونا یا ایمنی مدارس در دوران همهگیری چندان غیرمنطقی نیست. با توجه به سابقه طولانی نژادپرستی و نابرابری در تاریخ معاصر آمریکا، میتوان انتظار چنین تردیدهایی را داشت. این بدان معنا نیست که آمریکاییهای آفریقاییتبار واکسن کرونا را تزریق نمیکنند یا کودکانشان را به مدارس نمیفرستند، بلکه بحث بر سر این است که نیاز به کارزاری معتبر احساس میشود که بتواند نیازها و نگرانیهای مردان و زنان سیاهپوست را برطرف کرده و کمکحالشان باشد. تنها با شفافیت و پاسخگویی مداوم میتوان بر این شک و تردید فائق آمد.
نویسنده: کامران برادران
نظر شما