- اختلال خودشیفتگی چیست و چرا به وجود میآید؟
خودشیفتگی یا نارسیسم یک نوع اختلال روانی است که فرد در رابطه با دیگران درک و همدلی کمتری دارد و خود را بزرگتر و مهمتر از دیگران میپندارد و پیوسته در رفتارها و تصمیمات خود تاکتیکهایی برمیگزیند که این تصویرر ذهنی را تقویت میکند. خودشیفتهها از خود راضی و خود متشکرند و مدام از برتریهای خود دم میزنند و برای دیگران به هیچ عنوان ارزش و احترامی قائل نیستند. آنان خود را برتر از دیگران میدانند و از دیگران انتظار احترام و تحسین دارند. آنان میخواهند خودشان را برتر نشان دهند و اگر موفق نشوند در بعد منفی و در قالب من بدتر خود را نشان میدهند و به دیگران جوری القاء میکنند که قربانی شدهاند. علت اصلی اختلال شخصیت خودشیفتگی مشخص نیست اما مسائل ژنتیکی، فاکتورهای بیولوژیکی، عوامل محیطی و تجارب اولیه زندگی، همگی نقش مهمی در بروز این اختلال ایفا میکنند. بعضی از علل دیگر اختلال شخصیت خودشیفته عبارتند از: محیط: عدم تطابق در روابط والدین و فرزند همراه با تحسین بیش از حد یا انتقاد بیش از حد که به خوبی با تجربه کودک سازگار نیست، ژنتیک و نوروبیولوژی (ارتباط بین مغز و رفتار و تفکر).
- افراد خودشیفته دارای چه ویژگیهای عمومی هستند؟
افراد خودشیفته عاشق قدرت، ثروت و شهرت هستند و برای به دست آوردن قدرت حد و مرزی روبهروی خود نمیبینند، در روابط خود سلطهگرند و در دنیای خیالی خود فردی مشهورند که همه باید به آنها احترام گذارند. معمولاً مغرور و دروغگو هستند، خودبزرگبینی دارند، افراد جاهطلبی هستند و معمولاً زندگیهای خانوادگی از هم پاشیده و شکنندهای دارند، خود را مجاز به استفاده ابزاری از دیگران میدانند، به احساسات دیگران توجهی ندارند و دیگران باید بدون هیچ چشمداشتی در خدمت آنان باشند. این افراد دائماً احساس حقارت میکنند، از این افراد باید مدام تعریف شود و در غیر این صورت عصبی میشوند. اختلال شخصیت خودشیفته بیش از زنان بر مردان تأثیر میگذارد و معمولاً در نوجوانی یا اوایل بزرگسالی شروع میشود. اگرچه برخی کودکان ویژگیهای شخصیتی خودشیفتگی از خود بروز میدهند، اما همیشه نباید آن را با اختلال شخصیت خودشیفته یا نارسیسم اشتباه گرفت؛ چراکه این مشخصه مقتضای سن آنها بوده و به معنای ابتلا به اختلال خودبزرگبینی نیست.
- تصورات افراد خودشیفته از دیدگاه روانشناسی چگونه است؟
افراد خودشیفته کسانی هستند که تصور میکنند شاهزاده هستند و این حق را برای خود قائلند که هر کاری را که میخواهند انجام دهند و به نوعی گرفتار در دنیای ذهنی خودشان هستند و هیچگونه محدودیتی را نمیتوانند تحمل کنند و انتظار دارند که نهایت توجه را از طرف دیگران جلب کنند. برای این افراد حس همدلی بیمعنا است. فرد خودشیفته میتواند به راحتی ادای یک فرد غمگین یا فزد دلسوز و مهربان و حامی را درآورد اما در واقعیت این افراد توان تجربیات احساسات عمیق مانند غم، همدلی و دلسوزی ندارند. آنچه که انجام میدهند مانند بازیگر تئاتری است که نقشهایی به او محول شده و به صورت بسیار حرفهای آن نقشها را ایفا میکند و تلاش برای جلب نظر شما است. فرد خودشیفته فاقد توان همدلی و درک احساسات دیگران است. خودشیفتهها نسبت به انتقاد بسیار حساس هستند و انتقاد را برنمیتابند. عکسالعمل خودشیفته به شکلهای مختلف است. بعضی افراد به محض اینکه از آنها انتقادی شود در همان فضا بدترین جواب و عکسالعمل را نسبت به فرد منتقد نشان میدهند یا از نظر فیزیکی به او آسیب بزنند. اما افراد خودشیفته شکننده در حالی که به خاطر انتقاد دچار خشم شدهاند حس منفی خودشان را کنترل میکنند و به دنبال فرصتی هستند که به فرد منتقد ضربهای زنند که برای خود فرد هم قابل تصور نباشد.
- افراد خودشیفته چگونه با دیگران برخورد میکنند؟
افراد خودشیفته به خاطر ویژگیهایی که دارند در ارتباط برقرار کردن با دیگران بسیار سمی رفتار می کنند و آسیب های جبران ناپذیری را به روح و روان افراد وارد میکنند. معمولاً انسانهای حساس و عاطفی که ویژگیهای وابستگی دارند و افرادی که ویژگیهای مهرطلبی دارند طعمههای خوبی برای افراد خود شیفته هستند. فرد خودشیفته طی رابطهای که با این افراد دارد. تمام انرژی آنها را جذب خودش میکند و بعد افراد را رها میکند، در حالی که آنها انگیزه خودشان را از دست داده اند و در مورد مهارت و تواناییهای خودشان دچار شک و تردید میشوند. این افراد بعد از رابطه با فرد خودشیفته دچار آشفتگی، پریشانی و در بسیاری از موارد دچار احساس گناه و شرم و خجالت میشوند. فرد خودشیفته در فرایند پیچیدهای که در تعامل با دوستانش دارد باعث میشود که ارتباط به نفس و عزت نفس این افراد بسیار کاهش پیدا کند و حتی در مورد برداشتها و نظرتشان هم دچار مشکل میشوند و فکر میکنند هر آنچه که فرد خودشیفته به آنها میگوید واقعیت دارد در حالی که بسیاری از صحبتهای فرد خودشیفته بر اساس ویژگیهای بیمارگونه اوست.
- در مورد درمان افراد خودشیفته هم توضیح میدهید؟
تاکنون هیچ دارویی برای درمان اختلال شخصیت خودشیفتگی تأیید نشده است. هنگامی که افراد مبتلا به این اختلال علائم شدیدی دارند که ممکن است برای ایمنی آن ها خطرساز باشد، در آن صورت ممکن است از دارو استفاده شود. داروهای مورد استفاده برای درمان اختلال شخصیت خودشیفتگی بیشتر تثبیتکننده خلقی یا ضد افسردگی و داروهای ضد روانپریشی است که برای کنترل بیثباتی عاطفی تجویز میشود. برخلاف ظاهر بیرونی این اختلال این افراد از اضطراب، ترس از تنهایی، ترس از شکست رنج میبرند و چون روبهرو شدن با ضعفهای شخصیتیشان برای آنها بسیار سخت دشوار است معمولاً از روان درمانی و مراجعه به متخصص اجتناب می کنند و بر این باور هستند که مشکلی در رفتارهای آنها وجود ندارد .معمولاً این اختلال با سوء مصرف مواد، اضطراب و خلق افسرده همپوشانی زیادی دارد. بعضی از روشهای درمان این افراد عبارتند از:
کنار آمدن با گذشته خود: بروز اختلال خودشیفتگی میتواند ناشی از تربیت فرد در کودکی نیز باشد. فرد مبتلا باید دیر یا زود با گذشته خود کنار بیاید و باید روش خود را در رفتار با دیگران تغییر دهد و رفتار بهتری داشته باشد. برای درمان خودشیفتگی باید به گذشته خود نگاه کرد و علت بروز این اختلال را یافت.
پذیرش افراد به همانگونه که هستند: مرحله بعدی در درمان خودشیفتگی این است که فرد بتواند اطرافیان خود را همانگونه که هستند، بپذیرد، نه آن گونه که خودش میخواهد. این افراد سپس باید راههای مختلفی را برای دریافت و دادن محبت و پذیرش واقعی اطرافیان پیدا کنند. فرد خودشیفته باید مدام محبت کند تا بتواند در مقابل آن را دریافت کند. این محبت به مرور زمان حالتی صادقانه و خالص به خود خواهد گرفت و گامی مؤثر در درمان این اختلال شخصیتی خواهد بود.
تمرین همدلی با دیگران: درک این مسأله که افراد از اقشار مختلف جامعه هستند و شخصیتها و تجربیات مختلفی دارند، به درمان خودشیفتگی کمک زیادی خواهد کرد.
استقبال از شنیدن انتقادات: سختترین اما بهترین راه برای انجام این کار شنیدن انتقادات دیگران درباره خودشان است. این کار بسیار دشوار به نیروی ذهنی بسیار زیادی نیاز دارد، اما اگر افراد در این راه ثابت قدم باشند، میتوانند از پس مشکل خودشیفتگی بهراحتی برآیند.
درمان خودشیفتگی با ایجاد ارتباطات مؤثر با دیگران: بروز خودشیفتگی در بسیاری از موارد تقصیر خود فرد نیست و عوامل مختلفی در آن دخیل هستند. اما این اختلال کاملاً با ایجاد ارتباطات مؤثر با اطرافیان قابل درمان است.
نظر شما