آتیهآنلاین در ادامه تولید گزارشهای خود با محوریت ابعاد مختلف تأثیرات کرونا، در گفتوگو با اساتید جامعهشناسی و روانشناسی «مرگهای ناشی از کرونا و عادی شدن مسأله مرگ در ایران» را مورد بررسی قرار داده است. مهدی لشگری، استاد دانشگاه و روانشناس بالینی در گفتوگو با ما در بیان اجمالی رفتار کرونا و عادی شدن مرگ میگوید: «فراوانی مرگ در همه جوامع از جمله ایران در ادوار مختلف ناشی از علل و عوامل متعددی بوده و هست؛ گاهی سوانح رانندگی در ایام تعطیلات مرگومیر افراد را در صدر اخبار قرار میداد و امروز هم کرونا به عنوان یک بیماری بهشدت ناشناخته مأموریت نابودی زندگی را عهدهدار شده است.»
تأثیر فراوانی مرگومیر ناشی از کرونا
لشگری در پاسخ به چرایی عادی شدن مسأله مرگ در این روزها گفت: «مرگ پدیدهای تکرارشونده و توقفناپذیر است، اما این موضوع نتوانسته از ترسناکی مرگ بکاهد. یعنی همه انسانها از اینکه یا خود و یا عزیزی را از دست بدهند بهشدت میترسند و تا مرحله پذیرش مرگ عزیزان دچار انکار، خشم، چانهزنی و افسردگی میشوند؛ اما این شیوه تطبیق با مرگ نمیتواند افراد را برای پذیرش مرگ خود و یا سایر عزیزانشان به یک آمادگی کامل برساند.»
وی فراوانی بالای مرگومیر ناشی از کرونا را در عادی شدن مسأله مرگ مؤثر دانست و افزود: «واقعیت امر این است که با وجود ضریب مرگبار بالای کرونا، انسانها همچنان نگران زنده بودن خود و اطرافیانشان هستند و چه بسا بیشتر از زنده بودن خود، نگران آلوده نشدن و آسیب ندیدن عزیزانشان باشند.» لشگری با اشاره به نیاز فراتر از زنده بودن انسانها یادآور شد: « انسانها علاوه بر نیاز به زنده بودن و زندگی کردن، نیازهای دیگری نیز دارند که به زنده بودنشان معنا میبخشد، به همین دلیل تصادفات رانندگی، آلودگی هوا و حتی اکنون مرگ بالای کرونا نتوانسته جلودار تلاش انسانها برای تأمین رزق و روزی و برقراری ارتباط آنان با دیگران شود.»
این روانشناس بالینی اشاره کرد: «اگر میبینیم مردم امروز در سطح جامعه مشغول ادامه زندگی هستند دلایلی دارد. به عبارتی، شاید به این نتیجه رسیدهاند که اگر سرکار نروند، شغلشان را از دست میدهند و اگر فعالیت شغلی نداشته باشند، عملاً چیزی برای خوردن ندارند و... بنابراین کسی که چیزی برای خوردن نداشته باشد خودبهخود زندگیاش در معرض خطر قرار میگیرد.»
عوامل تأثیرگذار بر رفتار جامعه
این استاد دانشگاه، مسائل روانشناختی را یکی از عوامل شکلگیری رفتار مردم خواند و افزود: «رفتار جامعه به شدت تحت تأثیر بسیاری از عوامل دیگر از جمله اقتصاد، فرهنگ و برخی دیدگاههای جامعهشناسی است؛ بنابراین در بررسی آسیبشناختی مسائل باید به این موارد مهم نیز توجه کرد.»
وی در بیان آثار روانی مرگهای ناشی از کرونا تصریح کرد: «انسانها در برابر مسائل غیرقابل پیشبینی و غیرقابل کنترل بهشدت مضطرب میشوند. به لحاظ فیزیولوژیک، اضطراب بالا سیستم ایمنی را کاهش میدهد و طبیعتاً افراد مضطرب در برابر بیماری مانند کرونا به شدت آسیبپذیر میشوند. شرایط حاضر بدتر از شرایط جنگ واقعی است؛ مرگهای ناشی از کرونا و اطلاعرسانی در خصوص پر شدن مراکز درمانی، نبود واکسن، استیصال کادر پزشکی و.... به نظر میرسد به موازات افزایش اضطراب بیشترین اثر روانی در سطح فردی و اجتماعی را برجای میگذارد.» لشگری تصریح کرد: «عملاً جامعه ما به لحاظ اتفاقات مختلفی که در آن در حال وقوع است، افسردگی در آن موج
می زند و اگر اضطراب ناشی از این همهگیری بر افسردگی سوار شود، افراد را به سمت گوشهنشینی، انزوا، افزایش دعواها و اختلافات خانوادگی، عود بیماریهای پنهان و برخی رفتارهای پرخطر مانند خودکشی و... هدایت میکند و تبعات این عارضههای روانی به بروز معضلات عظیمتری در جامعه منجر میشود.»
تکرار مرگ و عادت شدن آن
بهروز سپیدنامه، استاد دانشگاه و دکترای جامعهشناسی فرهنگی در گفتوگو با «آتیهآنلاین » در پاسخ به چرایی عادی شدن مسأله مرگ در ایران در ایام کرونا گفت: «اصولاً دگرگون شدن مردم از پدیدههای مختلف اجتماعی امری است متداول که افرادی مانند میشل فوکو در بحث تغییر نگرش مردم نسبت به روابط جنسی در گذر زمان و همچنین نوربرت الیاس در مبحث دگوگونی قرائت مردم از امر ناپسند و پسندیده در طول تاریخ به آن پرداختهاند. مرگ نیز به عنوان پدیدهای زیستی - اجتماعی از این قاعده مستثنی نیست.» این محقق در تبیین چگونگی عادی و عادتی شدن امور توضیح داد: «در عربی ضربالمثلی است که میگوید: «البلیه إذا عمت طابت»؛ یعنی بلا هنگامی که فراگیر شود قابل تحمل خواهد شد. در طول زندگی روزمره نیز انسانها از این راهبرد - به صورت خودآگاه و ناخودآگاه - برای آرام کردن افراد مصیبتدیده استفاده میکنند. در ضربالمثلهایی مانند: «این شتری است که در خانه هر کس میخوابد» و نظایر آن. یعنی ما نیز در این مسیر، بلادیدهتر و داغدیدهتر از تو هستیم، پس شکیبا باش و از سنت حیات تمکین کن که جز این راه گزیری نیست و این موضوع، امری عادی است.»
وی با تأکید بر رابطه مستقیم بین تکرار مرگ و عادت شدن آن افزود: «مرگهایی که در روزگار گذشته بر اثر بیماری یا حوادث طبیعی به وقوع میپیوست قابل تحمل تلقی میشد و جزء روال زندگی به شمار میرفت؛ زیرا بهزعم قدیمیها، زندگی بالا و پایین بسیار دارد، اما مرگ جوانان، امری «نابهنگام» تلقی میشد؛ چون «مرگ بهنگام» یعنی مردن بر اثر پیری و کهولت سن، اما امروزه حتی مرگ جوانان نیز امری عادی به حساب میآید؛ زیرا بسامد آن زیاد شده است.»
این جامعهشناس نقش کرونا را در عادی شدن مرگ مؤثر دانست و گفت: «کرونا نیز مانند بیماریهایی نظیر طاعون، وبا، سل و... که در طول تاریخ، انسانها را درگیر خود کرده، بلایی فراگیر با دلالتهای معنایی خاصی است که به عادی شدن مرگ کمک میکند. خصلت دموکراتیک ویروس کرونا سبب شده تا اقشار و طبقات اجتماعی را درنوردد و مرگ را از ساختار طبقاتی خارج کرده و «بار عام» اعلام کند. تودهای شدن دلالت معنایی مرگ نیز میتواند در عادتی شدن آن مؤثر باشد.»
این استاد دانشگاه در بیان وجه تمایز کرونا با بیماریهای فراگیر و خانمانبرانداز در اعصار گذشته اظهار کرد: «تغییر و انتقال سریع کرونا در روزگار پیشرفت علم پزشکی و عصر بالا بودن سطح آگاهی مردم قابل تأمل است. چنین خصلتی، تصویری مستأصل از علم پزشکی و عادت وارههای جامعه ارائه داده که به نوعی به فلسفه تسلیم در برابر قضا و قدر، ختم شده است. نظیر روزگاری که گروهی از مردم از مقابله با نیروهای متجاوز مغول احساس ناامیدی کردند و چاره را در رجوع به مسلک صوفیه و عرفانهای آن روزگار یافتند و نگاه خود را از زمین به سمت آسمان دوختند؛ غافل از اینکه خداوند سرنوشت هیچ ملتی را تغییر نمیدهد مگر آنکه خردجمعی چنین تغییری را اراده کند.»
داغ ننگ مرگ کرونایی
وی یادآور شد: «ذکر این نکته ضروری است که مرگ در اثر کرونا هنوز به عنوان امری طبیعی تلقی نشده و توأم با «داغ ننگ» (Stigma) است. از نظر گافمن، داغ ننگ، احساس نقصانی است که سبب لکهدار شدن هویت اجتماعی افراد میشود و افراد برای رهایی از آن تلاش زیادی میکنند. این رهایی از داغ ننگ را میتوان در اظهارات افراد در مرگ عزیزانشان مشاهده کرد که بیآنکه کسی از آنان بپرسد که علت مرگ فلانی چه بوده؟ میگویند فلانی بر اثر ایست قلبی یا سایر بیماریها فوت کرده و گاه این مورد را در اطلاعیههای ترحیم نیز ذکر میکنند. البته ممکن است فرد واقعاً بر اثر بیماری یا تصادف، جان به جان آفرین تسلیم کرده باشد، بازهم ذکر علت مرگ، کنشی برای دوری از برچسب خوردن و داغ ننگ است. نظیر چنین مواردی را قبلاً در مرگ بر اثر بیماری ایدز مشاهده کردهایم؛ با این تفاوت که بیماری ایدز دلالتهای انحراف جنسی را در پی دارد اما بیماری کرونا چنین نیست. اما با این وجود، هنوز هم جامعه در انتساب خود به آن، اظهار تبری میکند. این تبری جستن به معنای عادی نبودن مرگ بر اثر بیماری کروناست.»
تعطیلی کسبوکارها
این استاد دانشگاه در بیان اقدامات ضروری مردم، حاکمیت و دولت در جهت مقابله با عادی شدن مسأله مرگ گفت: «ضمن اذعان به روابط اندامواره بخشهای مختلف نظام اجتماعی، من اعتقاد دارم که ریشه بسیاری از مشکلات جامعه در نظام ترجیحات افراد است و نظام ترجیحات نیز با ایستارهای فرهنگی و نظام ارزشها مرتبط است و این امر مسئولیت نهادهایی که متولی سیاستگذاری فرهنگیاند را بسیار سنگین کرده است.»
وی توضیح داد: «نظام ترجیحات یعنی اینکه چرا یک فردی با وجود اینکه میداند نشستن در خانه نسبت به گشتوگذار در دشت و دمن با افراد فامیل برای او ایمنتر است، اما باز گزینه پرریسک گشتوگذار را انتخاب میکند. در این بین این پرسش مطرح میشود که چرا فرد در ترجیح و انتخاب خود دچار تردید نشده و در این انتخاب، با قاطعیت عمل میکند؟»
سپیدنامه تصریح کرد: «تعریف ناقص یا نادرست نهادهای فرهنگی از سیاستگذاری فرهنگی باعث شده که این حوزه در بلاتکلیفی به سر برد. خوانش نادرست برخی مسئولان از سیاستگذاریهای فرهنگی و تقلیل آن به چند برنامه روزمره باعث ناکارآمدی این حوزه در تدبیر امور شده و این امر ضرورت بازخوانی مجدد فرهنگ و سیاستگذاریهای فرهنگی را میطلبد.»
وی تأکید کرد: «دولت ضمن توجه به حوزه فرهنگ و تخصیص اعتبارات لازم برای دستگاههای فرهنگی و نظارت دقیق و مطالبهای بر عملکرد اجرایی آنها و نیز توجه ویژه به سازمانهای مردمنهاد و بهرهگیری از سرمایههای اجتماعی درونگروهی اجتماعات محلی میتواند در راستای درونی کردن ارزشهای مبتنی بر پیشگیری قبل از ابتلا، گامهای مؤثری بردارد. وقتی که پیشگیری صورت پذیرد، بسامد بالای مرگ وجود نخواهد داشت که در خصوص عادی بودن یا نبودن آن بحث شود.» این جامعهشناس خاطرنشان کرد: «باید امور در حوزه خود تعریف شوند و از تبدیل و تحویل آنها به حوزههای دیگر پرهیز شود؛ نظیر تحویل امر زیستی به امر سیاسی و اتخاذ مشی سیاسیکاری به جای ارائه بستههای سیاستی.»
گزارش از: مهین داوری. روزنامه نگار
نظر شما