راهکارهای ارتباط مؤثر با کودکان آسیب‌دیده

طبق گفته روانشناسان، سلامت روان کودکان رابطه مستقیمی با تعامل آن‌ها با والدین دارد. کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست در طیف بسیار وسیعی از مشکلات با یکدیگر شباهت دارند. نحوه برخورد با این کودکان اهمیت بسیار بالایی دارد؛ چراکه به قدر کافی آسیب‌دیده هستند و برخوردهای اشتباه لطمات بیشتری به آن‌ها وارد می‌کند. درباره مشکلات و آسیب‌های روحی و روانی کودکان و نوجوانان بی‌سرپرست و بدسرپرست، با لیلا غلامی، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی به گفت‌وگو پرداختیم که در ادامه می‌خوانید.

لیلا غلامی، روانشناس بالینی با بیان اینکه بیشتر کودکانی که در مراکز شبه‌خانواده نگهداری می‌شوند با بحث نبود صلاحیت اخلاقی والدین مواجهند، درباره آسیب‌های روحی و روانی این کودکان می‌گوید: «دردی که این کودکان کشیده‌اند کمتر از ایتام نیست. فقر، بدرفتاری و کتک زدن کودکان، اعتیاد والدین یا بزهکاری آن‌ها و... می‌تواند صدمات جبران‌ناپذیری به این کودکان وارد کند که از جمله می‌توان به عدم اعتمادبه‌نفس، خشم، اضطراب، تنهایی، افسردگی، نافرمانی و ناامیدی، شب‌ادراری، افت تحصیلی و... اشاره کرد. این کودکان به دلیل ناامیدی از محبت پدر و مادر به سختی به فرد یا افراد دیگر اعتماد می‌کنند و آسیب‌های روانشناختی زیادی دارند.»

او تشریح می‌کند: «هرچه کودکان بیشتر در محیط‌های پرتنش خانواده بمانند آسیب بیشتری می‌بینند. در چنین شرایط تنش‌زایی در صورت عدم صلاحیت والدین می‌توان با اطلاع دادن به اورژانس اجتماعی (۱۲۳) آن‌ها را به محیط ایمن‌تری منتقل کرد؛ چراکه در این وضعیت نبود والدین برای سلامت کودکان در اولویت بوده و بهترین کمک است. هرچند کودکانی که به مراکز شبه‌خانواده منتقل و در آنجا نگهداری می‌شوند حتی اگر بازپیوند ‌شوند و یا به فرزندخواندگی سپرده ‌شوند باز هم بی‌قرارند. آنان در ناخودآگاه ذهنشان ترس از جدایی و ترس از دست دادن دارند. این بچه‌ها آن‌قدر مظلومند که حتی وقتی پیش خانواده زیستی خود برمی‌گردند و یا به فرزندخواندگی سپرده می‌شوند باز هم دلتنگ بخشی از زندگیشان هستند؛ دلتنگ کسانی که با هم در عین بی‌کسی زندگی می‌کردند و دار و ندار هم بودند. بنابراین از لحاظ احساسی بسیار شکننده هستند. نباید فراموش کنیم کودکانی که در مراکز شبه‌خانواده رشد می‌کنند حتی با فراهم بودن بهترین شرایط به‌لحاظ خورد و خوراک، پوشاک و البسه، تفریحات، سفر، مسائل آموزشی و.... باز هم در بزرگسالی دچار مشکلات عاطفی بسیاری خواهند شد.»

به گفته این روانشناس، کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست احساس بی‌ارزشی می‌کنند، وابستگی‌های بیمارگونه نسبت به خانواده‌هایی که به آن‌ها آسیب رسانده‌اند دارند، خودشان را لایق زندگی خوب نمی‌دانند و در صورتی که خلأ‌های روحیشان درمان نشود می‌تواند در آینده آن‌ها را به سمت بزهکاری یا روش‌های نادرست سوق دهد. به منظور رفع این مشکل می‌بایست با کمک روانشناس به درمان مشکلات روحی این کودکان پرداخته شود تا زخم‌های روحیشان درمان شود و به مرور زمان بهبود یابد.

دریافت احساسات

غلامی با بیان اینکه کودکان در دریافت احساسات بسیار زیرک هستند تأکید دارد که در ایجاد ارتباط با آن‌ها بایستی بسیار محتاط عمل کرد: «کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست هم مانند دیگر هم‌سن‌های خود در دریافت احساسات موفق هستند و ترحم می‌تواند به روحیه آن‌ها خدشه وارد کند. در برخورد با این کودکان باید احساس ترحم را از ذهن خود حذف کنید تا باعث رنجش بیشتر نشوید. در واقع ترحم و دلسوزی نه‌تنها مشکلاتشان را رفع نمی‌کند بلکه ممکن است خصایص اخلاقی نامطلوبی را در آن‌ها ایجاد کرده و به آینده‌شان لطمه وارد کند.»

او می‌افزاید: «در توجه به آن‌ها باید تعادل را رعایت کنید؛ چراکه محبت افراطی ناشی از ترحم یا حتی علاقه زیاد باعث تربیت کودکانی لوس و غیرمستقل می‌شود که به ‌نوعی ظلم در حقشان است. پس باید مراقب باشید که عواطف شما حقوق اصلی این کودکان را از بین نبرد.»

مراکز نگهداری موقت

این کارشناس به فرایند پذیرش در مراکز موقت اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد: «وقتی کودکان به هر دلیلی در وضعیت رهاشدگی و آسیب قرار می‌گیرند، خودشان، دادگاه، کلانتری، همسایگان و... با اورژانس اجتماعی تماس گرفته و اطلاع می‌دهند. پروتکل اداری بدین‌صورت است که نامه پزشکی قانون، حکم دادستان و امضای مرکز بهزیستی برای پذیرش این کودکان در مراکز موقت الزامی است. پس از پذیرش و تمامی بررسی‌های صورت‌گرفته پرونده تشکیل می‌شود. آنان حداکثر ۲۱ روز در آنجا می‌مانند که آزمایش‌های سلامت جسم و روان‌ انجام شود. در صورتی که والدین و یا بستگان صلاحیت داشته باشند کودکان به آن‌ها سپرده می‌شوند. در غیراین‌صورت و نبود سرپرست مؤثر، در مرکز موقت براساس گروه‌های سنی (نوزادان، نوباوگان، نونهالان، نوجوانان و...) و جنسی پایش و تفکیک می‌شوند (دختران و پسران به‌صورت جداگانه نگهداری می‌شوند) سپس به مراکز شبه‌خانواده (دائم) انتقال داده می‌شوند. وقتی کودکان به مراکز شبه خانواده منتقل می‌شوند امکان بازپیوند (برگشتن به خانواده زیستی) خیلی کمتر است. پس مهم‌ترین کار این است که در همان ۲۱ روز مراکز نگهداری موقت، فرایند بازپیوند انجام شود. اولویت اول برای سپردن کودکان، در صورت داشتن صلاحیت والدین هستند در غیر این‌صورت اگر خویشاوندان تمایل نشان بدهند با فراهم کردن شرایط و امکانات لازم کودکان به آنان سپرده می‌شوند.»

مراکز نگهداری شبه‌خانواده

غلامی می‌گوید: «شبه‌خانواده بخشی از معاونت امور اجتماعی سازمان بهزیستی است که توسط افراد نیکوکار تأسیس و از طرف سازمان، بانیان این مراکز و خیّرین به اندازه کافی تأمین مالی و حمایت می‌شود. محیطی شبیه به خانواده برای کودکان و نوجوانانی که پدر و مادر و جد پدری خود را از دست داده‌اند و در قید حیات نیستند و یا اینکه پدر، مادر یا جد پدری آن‌ها در قید حیات هستند اما صلاحیت نگهداری فرزند خود را برای مدت‌زمان مشخص از دست داده‌اند. در آنجا سعی می‌شود بهترین امکانات فراهم شود تا کودکان حس کنند در کنار خانواده‌شان هستند و بهتر تربیت شوند. برگزاری کلاس‌های جبرانی درسی، کلاس‌های فوق‌العاده زبان انگلیسی و ورزش کردن باعث می‌شود که این کودکان روزبه‌روز به اهداف خود نزدیک‌تر شوند. تماشای فیلم، کارگاه‌های انسان‌ساز و جلسات کتابخوانی جمعی از جمله فعالیت‌هایی است که اعتمادبه‌نفس و آگاهی را در بین آنان تقویت می‌کند. بازی‌های گروهی نیز برای تقویت بُعد اجتماعی بچه‌ها مثمرثمر است. همچنین انجام فعالیت‌های مربوط به امور خانه توسط دختران سبب تقویت مسئولیت‌پذیری و مهارت برای زندگی آینده می‌شود. آنان در این مراکز با برگزاری دوره‌های آموزشی و مهارت‌افزایی فردی، اجتماعی و شغلی توانمند شده و بعد از ۱۸ سالگی با دریافت مبلغی ترخیص مستقل می‌شوند. ناگفته نماند علاوه بر کمک‌هزینه ودیعه مسکن تا پنج سال بعد از ترخیص تحت حمایت‌های مستمر و غیرمستمر بهزیستی قرار خواهند گرفت و بهزیستی و مؤسس مرکز شبه‌خانواده نیز بعد از مستقل شدن بر آن‌ها نظارت دارند.»

این روانشناس خانواده را یکی از عوامل تعیین‌کننده رفتار کودکان و نوجوانان در جامعه می‌داند که می‌تواند بر توسعه عزت‌نفس، خودکارآمدی و کنترل درونی تأثیر بگذارد. در همین زمینه او توضیح می‌دهد: «کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست از این نیاز اساسی بی‌بهره مانده‌اند. کودکانی که به‌طور منظم از مراقبت‌های غیراستاندارد برخوردار می‌شوند، با چالش‌های روانی و اجتماعی قابل‌توجهی روبه‌رو هستند. این مسائل ممکن است مستقیماً ناشی از نظارت ناکافی والدین، آزار جسمی و روانی یا محیط نامناسب و ناپایدار خانه باشد که رشد کودکان را متوقف می‌کند. کودکان و نوجوانان بی‌سرپرست به علت محرومیت از حضور مادر و عدم تجربه مناسب عاطفی - اجتماعی، با مشکلات رفتاری و عاطفی متعددی رشد می‌کنند. آن‌ها به دلیل فقدان والدین قطعاً کمبودهایی را احساس می‌کنند و برای جبران این کمبودها، به ناهنجاری‌های زیادی روی می‌آورند. ممکن است این کودکان به دنبال پیدا کردن دوستانی بروند که آن‌ها را جایگزین خانواده کنند که گاهی به انتخاب‌های نادرست و ضربه خوردن به احساساتشان منجر می‌شود. از این‌رو آموزش‌های فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی (آموزش مهارت‌های آمادگی برای ورود به جامعه، فراگیری مهارت‌های شغلی و برقراری ارتباط با دیگران) که هدایتگر آنان در آینده باشد ضرورت دارد.

گفتگو: اکرم خاکپور

کد خبر: 76551

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 3 + 2 =