در پاییز سال ۱۴۰۱، میزان ازدواج عدد ۱۳۶.۰۶۴ و میزان طلاق عدد ۵۱.۶۹۰ بوده است. البته در مورد تغییرات خانواده در ایران از جمله در مورد روند افزایشی طلاق باید ملاحظاتی را در نظر داشت؛ درست است که این روند افزایشی است و معمولاً از شاخص «نسبت طلاق به ۱۰۰ ازدواج» برای ترسیم وضعیت طلاق استفاده میشود، اما با در نظر گرفتن شاخصهای پیچیدهتری مانند «شاخص نرخ تعدیلشده طلاق» و «میزان دوام زندگی زناشویی» میتوان گفت که این روند افزایشی، نسبت به آمار جهانی، شیب کُندتری داشته است. البته این روند افزایشی اما کُند، در سال ۱۴۰۰، تُندتر شده است.
نسبت طلاق به ۱۰۰ ازدواج
ابتدا برای سادهسازی آمار، از همان شاخص «نسبت طلاق به ۱۰۰ ازدواج» استفاده میکنیم. این نسبت در اکثر کشورهای اروپایی و آمریکا، بالای۵۰ است (در برخی کشورها تا ۸۰ و ۹۰) و در کشورهای آسیای جنوب شرقی مانند سنگاپور، چین و ژاپن، حدود ۳۰ است. این نسبت برای ایران در سال ۹۳، حدود ۱۶ بوده است. در این سال نسبت طلاق حتی در کشورهای عربی مانند عربستان، کویت، قطر و امارات نیز بیشتر از ایران بوده است. اما طی سالهای گذشته، نرخ طلاق در ایران رشد بیشتری داشته است. در سال ۱۳۹۷ از هر ۱۰۰ ازدواج، ۳۳ طلاق ثبت شد و نسبت طلاق ثبت شده در مناطق شهری نزدیک به دو برابر مناطق روستایی بود. باید توجه داشت طلاقهایی که در یک سالِ بخصوص روی میدهد ممکن است در سال قبل درخواست شده باشند و معمولاً بر پایه ازدواجهایی هستند که در چندین سال قبل رخ دادهاند.
طی سالهای گذشته، شاخصهای مربوط به «دوام ازدواج» نیز دستخوش تغییر شد. بر اساس دادههای پایگاه اطلاعات جمعیت کشور، طی سالهای ۱۳۹۷-۱۳۹۲ در نیمی از طلاقهای رخداده، عمر ازدواج کمتر از ۵ سال و بیشترین میزان طلاق در ازدواجهای «یک سال و کمتر» بوده است. همچنین بالاترین میزان طلاق، ویژه سنی زنان در گروه سنی «۱۵ تا ۱۹ ساله» با میزان ۲۷.۷ و برای «مردان ۲۰ تا ۲۴ ساله» با میزان ۲۱ است. میزان بالای طلاق ویژه سنی در گروههای ۱۴ - ۱۰، ۱۹ - ۱۵ و ۲۴- ۲۰ سال تأملبرانگیز است (رازقی، ۱۴۰۰).
ساختار جمعیتی طلاق
از تحلیل آمار فوق، چند نتیجه قابلارائه است؛ نتیجه اول اینکه ساختار جمعیتی طلاق در ایران، بسیار جوان است. بیشتر زوجها در پنج سال اول از هم جدا میشوند و رتبه دوم جدایی متعلق به پنج سال دوم یعنی بین سالهای پنجم و دهم ازدواج است. یعنی گروههای سنی که قابلیت باروری دارند، جدا میشوند و این بر نرخ باروری، اثر منفی میگذارد و آن را کاهش میدهد. نتیجه دوم اینکه ازدواج زودرس، منجر به طلاق زودرس میشود و نه پایداری ازدواج و فرزندآوری. به عبارتدیگر، نباید با هدف افزایش ازدواج و نرخ باروری، الگوی سنی پایین را برای ازدواج تبلیغ و ترویج کرد بلکه باید روی راهکار دیگری از جمله تأکید بر ازدواج مجدد و هنجارسازی آن تمرکز کرد. بنابراین نتیجه سوم این است که فرهنگسازی برای ازدواج مجدد ضروری است. طبق آمار حدود ۶۰ درصد طلاقها، پیش از سن ۳۰سالگی رخ میدهد و با توجه به اینکه الگوی ازدواج مجدد کمتر از ۵۰ درصد است و با تأخیر اتفاق میافتد، علاوه بر کاهش نرخ باروری، مسائل روانی و اجتماعی و فرهنگی زیادی بهویژه برای زنان مطلقه پدید میآید. بر اساس پایگاه داده جمعیت کشور در سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۷، از طلاقهای ثبتشده برای زنان در سال ۱۳۹۲ تا سال ۱۳۹۷ فقط ۴۶.۸ درصد ازدواج مجدد کردهاند. بنابراین ۵۳.۲ درصد از کسانی که جدا شدهاند، حتی در پنج سال اول نیز ازدواج نمیکنند. این مسئله و بیتوجهی فرهنگی و سیاستی به ازدواج مجدد در ایران، تأملبرانگیز است و نشان از آن دارد که در فرهنگ عمومی نیز برای هنجارسازی ازدواج مجدد اقدام نشده است. جدول (۱)، نگرش ایرانیان به ازدواج با فردی که قبلاً ازدواج کرده بر اساس پیمایشهای ملی در سالهای اخیر را نشان میدهد. بر اساس نتایج این پیمایشها اکثریت پاسخگویان با ازدواج با فردی که قبلاً ازدواج کرده مخالفاند.
وضعیت اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی
پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان در سال ۱۳۹۴ و پیمایش وضعیت اجتماعی فرهنگی و اخلاقی جامعه در سال ۱۳۹۶ نتایج تقریباً مشابهی را نشان دادند. با این حال در پیمایش سال ۱۳۹۷ در خصوص نگرش جوانان به ازدواج، سؤالی که پرسیده شده بود عبارت بود از اینکه «آیا حاضرید با فردی که طلاق گرفته و فرزند دارد ازدواج کنید»؟ حدود ۷۷ درصد از جوانان گفتهاند که حاضر نیستند با فردی ازدواج کنند که طلاق گرفته و صاحب فرزند است. این نتیجه، نشان از این دارد که در فرهنگ عمومی، همچنان شاهد نگرش منفی به ازدواج مجدد هستیم، با وجود اینکه نگرشها به طلاق مثبتتر شده است. یعنی طلاق امری است که در صورت ضرورت باید پذیرفت، اما همین نگرش در مورد ازدواج مجدد گسترش نیافته و افراد کمتر حاضرند با افرادی که قبلاً زندگی زناشویی داشتهاند، ازدواج کنند. بر همین سیاق، ذهنیت سیاستگذار نیز بر افزایش ازدواج اول و کاهش طلاق اول تأکید داشته و هیچ سیاست و برنامه فرهنگی و اجتماعی برای ازدواج مجدد در نظرنگرفته است. دلایل طلاق هرچه باشد (تغییر ارزشها یا مسائل معیشتی)، حمایت از بنیان خانواده فقط در حمایت از ازدواج اول و جلوگیری از طلاق به هر نحوی نیست. سالانه صدها هزار جوان، ازدواجشان پایان مییابد که همین عامل مهمی در کاهش نرخ باروری است. کمتر از نیمی از این تعداد تا پنج سال بعد ازدواج مجدد میکنند و با توجه به اینکه سن آنها بالاتر رفته، احتمال فرزندآوری کمتری نیز خواهند داشت.
وضعیت اقتصادی و معیشتی بسیاری از خانوادههای جوان، ناپایدار و شکننده است. با توجه به وضعیت بازار، فرزندآوری نیز گرانتر شده است. اینها نشان میدهد که حمایت از خانواده در ایران، بیشتر مبتنی بر ذهنیت سیاستگذار بوده است تا عینیت طلاق و ازدواج. اقتصاد بیثبات بر خانوادههای جوان فشار میآورد، ازدواجهای مجدد هنجارسازی نمیشود و از سوی دیگر، ذهنیت سیاستگذار، بر ذهنیتی دور از واقعیت متکی است.
منابع:
مرکز پژوهشهای مجلس (۱۴۰۱) رصد رفتارها و نگرشهای ایرانیان در موضوع فرزندآوری
تکاوران، قمر (۱۴۰۲) وضعیت مهاجرت ایران: بررسی روندهای مهاجرت از ایران و مهاجرت به ایران؛ مرکز رصد فرهنگی کشور
رازقی نصرآباد، حجیه (۱۴۰۰) وضعیت ابعاد فرهنگی و اجتماعی خانواده در ایران. مرکز رصد فرهنگی کشور
پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات (۱۳۹۴): ارزشها و نگرشهای ایرانیان موج سوم
پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات (۱۳۹۴): وضعیت اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی جامعه ایران
آمارها نشان میدهد که خانواده در ایران همراه با سایر زیرسیستمهای اجتماعی تغییر کرده است. این تغییرات شامل افزایش سن ازدواج، افزایش طلاق، افزایش روابط بیرون از ازدواج، کاهش نرخ باروری و کاهش بُعد خانوار و تغییر الگوهای باروری است (رازقی، ۱۴۰۰). تغییر در زمانبندی ازدواج و فرزندآوری بهعنوان عامل اساسی کاهش باروری در مطالعات مختلف تأیید شده است (عباسی شوازی و همکاران ۱۳۹۶، عینی زیناب و همکاران ۱۳۹۲؛ رازقی نصرآباد و همکاران ۱۳۹۹). روند افزایشی طلاق در مناطق شهری از سال ۱۳۷۵ و در مناطق روستایی از سال۱۳۸۰ آغاز شد و همگام با آن با روند کاهشی ازدواج مواجه بودهایم.
کد خبر: 61192
نظر شما