معصومه صیدی، دکترای روانشناسی در پاسخ به این پرسش که «چه عواملی باعث می شود که بیش از توان کارگری در محیطی خاص از او کار خواسته شود؟ »، به آتیهآنلاین گفت: یکی از مهمترین فشارهای روانی «استرسکاری» است که عوامل متعددی در ایجاد آن نقش دارد، گاهی فشار روانی زمانی ایجاد می شود که بین توان فرد برای انجام کار و کار خواسته شده از وی، تناسبی وجود ندارد و معمولا در تمام سطوح شغلی و مناصب سازمانی به چشم می خورد، با توجه به این مقدمه باید تاکید کنم عوامل مختلفی در این موضوع از جمله ساختارهای سازمانی، ویژگیهای شخصیتی و مسایل اقتصادی دخیل هستند و از این سه منظر میتوان این مساله را مورد بررسی و ریشه یابی قرار داد.
وی افزود: در بعد سازمانی عواملی مانند مشخصنبودن شرح شغل افراد و یا عدمتوجه به آن از طرف کارفرما، کمبود نیرویکار در سازمان و یا اعتقاد کارفرمایان بر اینکه کارگر و کارمند خوب کسی است که زیاد کار میکند یا در نظر نگرفتن زمان کافی برای انجام کارها از طرف کارفرما و... اما روی دیگر این مسأله به مسایل شخصیتی افراد بر میگردد، افرادی که نمیتوانند "نه" بگویند و بنابراین هر کاری که به سمت آنها میآید را میپذیرند، یا افرادی هستند که با کار کردن زیاد و سختکوشی به دنبال گرفتن ارتقاء هستند.
صیدی ادامه داد: گروهی از افراد که اعتیاد به کارکردن دارند نیز ساعات زیادی از روز خود را صرف کارکردن میکنند و بسیاری از آنها بیش از ظرفیت از خود کار میکشند، برخی از افراد هم احساس مسوولیت افراطی دارند که اثرات آن همه جا و از جمله محیط کار نشان میدهد و همچنین افراد بیشفعال نیز بیش از حد خود را درگیر کارهای مختلف میکنند، گاهی اوقات به دلیل نیازهای اقتصادی و با توجه به شرایط جامعه افراد مجبور هستند برای تأمین نیازهای خود اضافهکار و یا چندشغله باشند که طبیعتاً این حجم کار خارج از توان یک فرد عادی است.
نابسامانی اقتصادی افراد را ناگزیر به چند شغلهگی کرده است
وی در پاسخ به اینکه «تبعات زندگی کارگر دوشغله بر زندگی فردی، کاری و در سطح کلان کشور چیست»، گفت: متأسفانه شرایط اقتصادی روز به روز سخت تر میشود و افراد مجبور هستند برای تأمین هزینهها زندگی بیش از پیش کار کنند و به کار دوم و یا حتی سوم روی بیاورند و این سبک از کارکردن بعد از گذشت مدت زمان نه چندان طولانی عوارض و عواقب خود را به شکل بیماریهای جسمی و روانی و مشکلات محیط کار نشان میدهد.
این دکترای روانشناسی تصریح کرد: هر فرد ظرفیت جسمی و روانی مشخصی دارد و استفاده بیش از حد از این ظرفیت سبب مشکلات جدی جسمی، روانی و اجتماعی برای او میشود. علاوه بر خستگی مفرط در این افراد نشانههای اضطراب و استرس به شکل مشکلات خواب، نداشتن تمرکز کافی، افزایش و یا کاهش وزن، پرخوری عصبی، بیماریهای سایکوسوماتیک (روان-تنی) مانند بیماریهای دستگاه گوارش، میگرن، فشارخون بالا، بیماریهای سیستم ایمنی، بیماریهای قلبی-عروقی و... را شاهد هستیم. علاوه بر این این افراط خیلی زود دچار افت خلق میشوند و نشانههای افسردگی در آنها قابل تشخیص است، همچنین در کارهایی که نیاز به دقت و تمرکز بالاتری دارد و یا کار با دستگاههای خطرناک احتمال بروز حادثه در این افراد را بالاتر میبرد. از طرفی دیگر ساعات کاری طولانی میتواند آسیبهای جدی و مهمی به زندگی اجتماعی و خانوادگی افراد وارد کند و سبب بر هم خوردن توازن بین کار و زندگی شود و به تبع آن مشکلات خانوادگی متعددی را برای فرد به وجود می آورد و در واقع فرد را در یک فرایند معیوب قرار می دهد که سبب تشدید مشکلات جسمی و روانی شود.
فرسودگی شغلی ناشی از چند پیشهگی
این روانشناس با اشاره به اینکه کارکردن زیاد ممکن است در ابتدا برای کارفرمایان خوشایند باشد ولی در نهایت منجر به آسیب به کارفرمایان نیز میشود، افزود: به دلیل اینکه کار زیاد منجر به کاهش بهره وری در شغل میشود و از طرفی نیز سبب بالارفتن هزینههای درمان، مرخصیهای استعلاجی بالا، درگیری با همکاران و در نهایت ترک شغل میشود، یکی دیگر از عوارض جدی فشارکاری بالا فرسودگی شغلی است که خود را به صورت بیانرژی بودن و خستگی، افزایش فاصلهروانی از شغل، یا احساس منفیگرایی یا بدبینی مرتبط با شغل فرد، کاهش اثربخشی و کارایی حرفهای نشان میدهد.
تاثیر چند شغلهگی بر افزایش آمار خشونت های خانگی، خودکشی و اعتیاد
این دکترای روانشناسی در خصوص بروز روانی این مساله بر خانواده فرد کارگر و اجتماع عنوان کرد: دو یا چند شغله بودن طبیعتاً سبب بر هم خوردن تعادل بین کار و زندگی میشود و فرد کارمند یا کارگر مجبور است بر بخش کاری زندگی خود تمرکز بیشتری داشته باشد و بنا بر اصل محدود بودن انرژی روانی انسانها، وقتی افراد بیشترین زمان خود را در محیطهای کاری سپری میکنند زمانی برای پرداختن به امور دیگر مانند خانواده، دوستان، زندگی اجتماعی و حتی پرداختن به علاقمندیهای فردی باقی نمیماند، در این شرایط فرد مجبور است زمان کمتری را با خانواده، فرزندان و دوستان بگذراند که این امر خود منجر به بروز اختلافات خانوادگی، طلاق عاطفی و قانونی، فاصله گرفتن از همسر و فرزندان، دوستان و اقوام میشود و به مرور فرد احساس میکند از دوستان و خانواده دور شده و همین موضوع منجر به انزوا و گوشهگیری، افسردگی، حساسیت و زودرنجی و احساستنهایی و تجربه احساس غم و خشم میشود و نرخ بروز عصبانیت و رفتارهای پرخاشگرانه در این شرایط بالا میرود که ممکن است سبب بروز خشونتهای خانوادگی و خودآزاری شود. در افرادی که سازمان شخصیتی ضعیفتری دارند و یا رویکرد حل مساله آنها اجتنابی است متاسفانه شاهد اقدامات سنگینتری هستیم مانند خودکشی و خودزنی، اعتیاد به مواد مخدر و... و. که همه اینها علاوه بر خود فرد، ضربه بزرگی نیز بر پیکر خانواده است.
چند شغلهگی و نقش خرد کارفرمایان
صیدی در پاسخ به پرسش نقش مدیران و کارفرمایان در جهت کاهش استرس کارگران، گفت: در سطح کلان با بهبود رفاه اقتصادی جامعه میتوان تا حدود زیادی جلوی آسیبهای جسمی و روانی ناشی از کار زیاد را گرفت اما در سطح خردتر کارفرمایان میتوانند با ارزیابی محیط کار خود و عواملی که سبب استرس و فرسودگی شغلی میشود در جهت رفع آنها بکوشند.
وی تاکید کرد: در نظرگرفتن حقوق و مزایای مناسب، بستههای حمایتی، بیمههای تکمیلی و امکانات رفاهی دیگر مانند بن ورزش، آزمایشهای دورهای و... می تواند از نظر اقتصادی تا حدودی موثر باشد و از جنبه روانی نیز مدیران ارشد و یا واحدهای منابع انسانی با عقد قرارداد با مراکز خدمات روانشناسی و روانپزشکی امکان دریافت خدمات سلامت روان را را برای مجموعه فراهم کنند در این صورت با به وجودآمدن حس دیدهشدن و شنیدهشدن اقدام عملی بزرگی در جهت ارتقاء سطح سلامت روان در سطح سازمان صورت می گیرد.
صیدی اضافه کرد: علاوه بر آن توانمندسازی کارکنان با ارتقاء مهارتهای سخت و نرم افزاری میتواند کمککننده باشد؛ آموزش مهارتهای مدیریت استرس، تابآوری و... ابزارهای بیشتری در اختیار کارکنان قرار میدهد تا بتوانند حس کنترل و مدیریت بیشتری بر شرایط خود داشته باشند. این اقدامات در ابتدا ممکن است هزینهبر به نظر برسد ولی در میانمدت سود آن به جیب خود سازمان باز خواهد گشت.
این دکترای روانشناسی اظهار کرد: نکته دیگری را که نباید فراموش کرد این است که مدیران و کارفرمایان نیز نیاز دارند به سلامت روان خود توجه ویژهای داشته باشند چون در این صورت است که میتوانند اهمیت این موضوع را درک کنند و در مجموعه زیرنظر خود نیز به کار ببرند؛ در واقع ایجاد فرهنگ پذیرش اهمیت سلامت روان برای شغل و شاغل اهمیت زیادی دارد که در سطح زیربناییتر محیطهای کاری نیاز دارند به آنها توجه و تمرکز شود.
صیدی اضافه کرد: به صورتخلاصه میتوانگفت کارفرمایان مسوولیت اصلیِ ایجاد شرایط و شیوههایی که باعث به حداقل رسیدن احتمال بیمارشدن افراد به واسطه کارشان میشوند را در محل کار به عهده دارند، همچنین سازمانها در تمام بخشها و ابعاد باید سلامت و بهزیستی را در قالب اهداف اصلی خود قرار داده و یک محیط کار قدردان و توانمندکننده را برای همه کارکنان خود ایجاد کنند.
وی تاکید کرد که افزایش آگاهی و تشویق در مورد ضرورت سلامت روان و بهزیستی به ارتقاء و ترویج نگرشها و انتظارات مثبت کمک میکند و از همه مهمتر اینکه، راحت و آزادانه صحبتکردن باعث آگاهی افراد از این موضوع میشود که اگر دچار یک مشکل سلامت روان هستند میتوانند مورد حمایت قرار گیرند.
تمرین «نه گفتن» تبعات ناشی از چند شغلهگی را میکاهد
این روانشناس در تشریح راهکارهای موثر کاهش تبعات روانی ناشی از دوشغله بودن گفت: به هر حال و بنا بر هر دلیلی برخی از افراد مجبور هستند ساعات زیادی را در محل کار خود سپری کنند و یا چند شغل داشته باشند، در این شرایط برای به حداقل رساندن آسیبهای ناشی از آن باید تمهیداتی اندیشید، به عنوان نمونه و اولین قدم مهم است که هر فرد منابع و محدودیتهای خود را بشناسد و به تقاضاهای غیرمعقول "نه" بگوید (سکوتکردن و پذیرفتن به مرور تبعات سنگینتری خواهد داشت). در کار از دیگران و همکاران کمک گرفته شود این کار بر تمرکز کردن بیشتر او بر بخشهای دیگر کار کمک میکند چرا که شناخت توانمندیها و تلاش برای توسعه آنها احساس رضایت و ارزشمندی را بالا میبرد.
وی بر اهمیت تخصیص زمانهای مشخص برای استراحت و بازیابی مجدد انرژی تاکید کرد و افزود: در صورت امکان یک روز در هفته به استراحت و معاشرت با خانواده اختصاص یابد، توسعه روابط در محیطهایکاری و توسعه گروههای حامی و شبکه اجتماعی سبب کاهش استرس و افزایش اطمینان میشود.
این روانشناس تعیین حد و مرز در کار را از عوامل مهم حفظ سلامت روان خواند و گفت: به طور مثال ساعت کاری خود و یا ساعتی که همکاران یا مدیران میتوانند با شما تماس بگیرند را مشخص کنید. افزایش خودآگاهی و رصد کردن خود که چه عواملی سبب اضطراب و یا خشم میشود و همچنین تلاش در جهت مدیریت کردن آن موقعیتها و شناسایی عوامل قابلکنترل و عوامل غیرقابلکنترل در محیط کار و جامعه و تمرکز بر حل مسایلی که تحت کنترل ماست نیز بسیار مهم و ضروری است.
صیدی افزود: تمرینهای تنفسی عمیق به صورت مرتب و روزانه نقش به سزایی در آرام سازی ذهنی دارد، همچنین گسترش دایره ارتباطات، کمک و مشورت گرفتن از افراد قابلاعتماد کار کم هزینه ای برای حل مشکلات و بالابردن اعتماد به نفساست و کمک گرفتن از متخصصان سلامت روان ابزار دیگری است که میتوان آن را مدنظر قرار داد و نکته آخر اینکه در صورتی دو شغله بودن به دلیل مشکلات اقتصادی نیست ریشه یابی این مساله و تلاش در جهت حل آن بسیار کمک کننده است.
گفت و گو : مهین داوری
نظر شما