به گزارش آتیهآنلاین به نقل از خبرآنلاین، این شروع یک داستان پرماجرا و باورنکردنی شبیه به داستان فیلمهای هالیوودی بود که شرح آن در ادامه میآید:
آلبرت اینشتین هنگامی که ۷۶ سال سن داشت، حدود ساعت ۱ بامداد در بیمارستان پرینستون ایالات متحده در خواب درگذشت.
همان روز حدود ساعت ۸ صبح، جسد وی برای کالبد شکافی به سردخانه فرستاده شد و این توماس استولتز هاروی بود که در آن روز در بخش کالبدشکافی بیمارستان مشغول کار بود.
به این ترتیب این پزشک عصبشناس با اصالت لیتوانیایی که در دانشگاههایی همچون ییل درس خوانده بود و در آن زمان ۴۳ سال داشت، کالبدشکافی جسد اینشتین را آغاز کرد تا با بررسی دقیق آنچه در بدنش روی داده، علت مرگ بزرگترین نابغه قرن بیست را روشن کند یعنی «پارگی آنوریسم آئورت شکمی».
بعد از آن نیز با پایان کار کالبدشکافی، اعضاء و جوارح اینشتین بار دیگر به درون بدن او بازگردانده شد تا به این ترتیب جسد او مطابق با وصیتش سوزانده شود.
در آن زمان کسی خبر نداشت که دکتر هاروی دست به کار عجیبی زده است و برخلاف اعلام روشن هانس، پسر اینشتین مبنی بر اینکه مطابق با وصیت پدرش هیچ عضوی از بدن او نباید برداشته شود، توماس هاروی در سکوت سردخانۀ پرینستون جمجمعه اینشتین را شکافته و مغز را با احتیاط از دیگر اندام جدا و از درون جمجمه خارج کرده است.
دکتر هاروی سپس مغز اینشتین را وزن میکند: وزن مغز ۱۲۳۰ گرم بود؛ کمی کمتر از میانگین وزن مغز یک مرد بالغ یعنی ۱۳۰۰ گرم.
او از مغز چند عکس میگیرد و سپس تصمیم میگیرد که آن را به قطعات کوچک برش دهد! آنگاه با قطعات مغزی که در شیشههای پر از فرمالدئید نگهداری میشدند، راهی فیلادلفیا در ایالت پنسیلوانیا میشود.
در آن زمان دانشگاه پنسیلوانیا یک ابزار بسیار کمیاب داشت؛ یک «میکروتوم» که ایجاد برشهای بسیار نازک در مغز برای مطالعه بافت آن زیر میکروسکوپ را ممکن میکرد.
دکتر هاروی شماری از همکارانش را نیز در جریان تحقیقات خود میگذارد و درنهایت پس از تجزیه و تحلیل مغز اینشتین، شروع به نوشتن گزارشی از مشاهدات خود میکند و امیدوار است پس از یک سال کار روی آن، به کشف جالبی دست یابد.
گزارش این تحقیقات در ۲۰ آوریل ۱۹۵۵ توسط نیویورک تایمزمنتشر میشود و اینگونه است که خانواده اینشتین از سرقت مغز این نابغه مطلع میشوند.
هاروی موفق می شود هانس، پسر آلبرت اینشتین را متقاعد کند که نمونههای مغز همچنان برای ادامه تحقیقات در اختیار او باقی بماند و هانس نیز با اکراه میپذیرد. با این وجود هاروی نمیتواند با توجه به امکانات تحقیقاتی محدود آن زمان، تفاوت قابل توجهی میان مغز اینشتین در مقایسه با مغز یک انسان معمولی بیابد و بطور مشخص به این پرسش پاسخ دهد که جایگاه «هوش» در مغز او کجاست؟پس از آن برای مدتی بیش از ۲۰ سال، مغز تکه تکه شدۀ انیشتین به فراموشی سپرده میشود و هیچ گزارش علمی نیز دربارۀ آن منتشر نمیشود.
دکتر هاروی نیز شغل خود را در بیمارستان پرینستون از دست میدهد و با ترک آن مکان، یادداشتهایش درباره این تحقیقات همچنین شیشههای نمونههای مغز اینشتین را نیز با خود میبرد؛ هاروی از آن ایالت میرود و دیگر خبری از او منتشر نمیشود.
تا اینکه در سال ۱۹۷۸ میلادی یک روزنامهنگار ۲۷ ساله به نام استیون لوی که برای ماهنامه نیوجرسی کار میکرد، درخواست عجیبی را از سردبیرش دریافت میکند: «مغز انیشتین را پیدا کن»
استیون لوی دست به کار میشود و پس از یک جستجوی طولانی میتواند دکتر توماس هاروی را در ایالت کانزاس پیدا کند. آخرین تکههای مغز اینشتین در تمام مدت آنجا نزد او بود؛ هنوز در شیشههایی در بسته درون جعبهای در دفتر کارش.
استیون لوی در مقالهاش که در اوت ۱۹۷۸ میلادی منتشر شد، نقل میکند که دکتر هاروی قطعاتی را که نگه داشته بود به او نشان داده است: مخچه اینشتین، تکهای از قشر مخ و عروق آئورت.
انتشار این مقاله باعث شد که بار دیگر تحقیقات درباره مغز اینشتین از سر گرفته شود؛ اینبار با تجهیزاتی پیشترفتهتر.
با تحقیقات جدید برخی از تفاوتهای مغز او با دیگران مشخص شد؛ از جمله اینکه مغز اینشتین دارای نورونهای بیشتری نسبت به مغز سایرین است، پیکربندی خاصی در منطقه شکاف سیلویو دارد و اندازه لوبهای جداری آن نیز متفاوت است.
با این وجود دانشمندان هنوز نتوانستهاند پاسخی برای پرسش اصلی دکتر هاروی بیابند؛ اینکه جایگاه «هوش» در مغز اینشتین کجاست؟
توماس هاروی سرانجام در سال ۱۹۹۸ میلادی، آخرین قطعات مغزاینشتین را که در اختیار داشت به الیوت کراوس، متخصص آسیبشناسی و جانشین او در بیمارستان پرینستون بازگرداند.
پس از آن، اگرچه همچنان تحقیقات درباره هوش و یافتن محل آن در مغز انسان ادامه دارد، اما بقایای مغز اینشتین در موزه «موتر» فیلادلفیا در آرامش به سر میبرد؛ جایی که مردم میتوانند برخی از برشهای ایجاد شده با میکروتوم توسط توماس هاروی را مشاهده کنند.
نظر شما