به گزارش آتیه آنلاین، بخش ترسناکتر این داستان خونین آنجاست که انگار این عدد قصد توقف ندارد و هر روز به تعداد آن افزوده میشود.
این روزها ایران شمایل کشوری را پیدا کرده که گرد ویرانیهای جنگ بر چهرهاش نشسته است. بسیاری از شهرها به رنگ قرمز درآمدهاند، قوانین منع تردد با ضمانت اجراهای سنگین و تعطیلی بسیاری از مراکز و کسب و کارها از روز شنبه به اجرا در آمده و شهرهای بزرگ را در وضعیت قرنطینه قرار داده است.
برای کادر درمان که در ماههای آغازین این بحران، با هلهله و شادی سعی داشتند امید به جامعه تزریق کنند رمقی باقی نمانده. مراکز درمانی اعلام کردهاند که دیگر توانی برای پایداری ندارند، با کمبود تجهیزات درمانی مواجهاند و پرچم سپید تسلیم را بر بامهای خود نیمه افراشته کردهاند.
هیچ نهاد و سازمانی اعم از دولتی و غیردولتی از هزینههای گزاف این بلای عالمگیر در امان نمانده و اقتصاد کشور را با بحرانی اساسی مواجه کردهاست. بسیاری از مشاغل و کسبوکارها تعطیل شدهاند و بر شمار بیکاران در جامعه افزوده شده است. نتیجه این امر آن است که سازمانهای خدمات مالی همچون تامین اجتماعی که در این وضعیت نه تنها حق بیمهای دریافت نمیکنند بلکه ملزم به پرداخت بیمههای بیکاری و... هستند، نیز آسیبهای جبرانناپذیری را متحمل شدهاند و مشخص نیست این وضعیت را تا چه زمان میتوانند تحمل کنند.
اصغر بالسینی دکترای اقتصاد به رویداد اقتصادی گفته است که «کرونا بیش از یکونیم میلیون شغل را در اقتصاد ایران از بین برده است. بحران کرونا سبب از دستدادن مشاغل خانوادهها و از دستدادن فرصتهای شغلی برای کسانیست که برای خانوارها درآمدزایی دارند. آمارهای رسمی نشان میدهند که بحران کرونا بیش از یکونیم میلیون شغل را در اقتصاد ایران از بین برده است؛ و جایگزینی چنین مسئلهای برای خانوارها بهشدت سخت و تقریباً غیرممکن است.»
البته حرف و حساب آن گروه از شاغلینی که برای امرار معاش خود و خانوادههایشان مجبور به خروج از خانه و قرار گرفتن در هوای ناامن شهر هستند، جداست اما در این میان به نظر میرسد که عده زیادی از مردم این بیماری و آسیبهای آن را جدی نگرفتهاند. بدون توجه به هزینههایی که عدم رعایت پروتکلهای بهداشتی ممکن است برای کشور و دیگر شهروندان به همراه داشته باشد، به انجام برنامههای معمول و روزانه خود مشغولند. کافهها و رستورانها همچنان پر است از آدمهایی که با خیالی آسوده بدون ماسک، بدون رعایت فاصله اجتماعی و عموما بی هیچ ضرورتی در سطح شهر به آمد و رفت میپردازند. با دیدن آگهی حراجی 39 هزار تومانی مجموعهای، پیر و جوان چون سیل به سمت بازارها جاری میشوند و این سوال مهم را به ذهن هر تماشاگرمنصفی متبادر میکنند که ما را چه شدهاست؟ این حجم از دهن کجی به اخطار نهادهای بهداشتی و درمانی ناشی از چیست و ریشههای اجتماعی این بیتوجهی به کجا باز میگردد؟
مردم بریدهاند!
سیدمحسن سعیدی مدنی مردم شناس و استاد جامعه شناسی در این باره میگوید: بررسی این موضوع به صورت ریشهای نیازمند بررسی همه ابعاد و و جوانب است . اما آنچه واضح است این است که مردم خسته شدهاند. در ماههای اول شیوع کرونا مردم همکاری میکردند و به توصیههای بهداشتی توجه میکردند، اما به مرور زمان و با طولانی شدن دوران کرونا در تمام دنیا، همه مردم خسته شدهاند و در واقع این رفتاری جهانی است. یک نوع واکنش لجبازانه است و به تبع آن آمار مرگ و میر هم بالا میرود.
این استاد دانشگاه در پاسخ به این سوال که بی توجهیهای مردم به اخطارهای کرونایی میتواند ناشی از بی اعتمادی آنها به دولت باشد یا خیر،پاسخ میدهد: درست است که مردم کمی به دولت بی اعتماد شدهاند، اما واقعیت آن است که دولت خودش به خودش اعتماد ندارد. اگر همین امروز دولت به طور مثال در خصوص کمبود خون برای بیماران از مردم کمک بخواهد، مردم از دولت حمایت میکنند. تا قبل از طولانی شدن دوره اپیدمی کرونا هم مردم به توصیههای دولت و وزارت بهداشت عمل میکردند. اما واقعیت آن است که دولت باید از همان ابتدا برنامهای را تدوین میکرد تا در صورت طولانی شدن این شرایط، بتواند به نیازهای فرهنگی و روانی مردم پاسخ دهد. اما نه تنها این مهم میسر نشد بلکه دولت حتی در زمینههای آموزشهای پیشگیری به مردم هم ضعیف عمل کرد و مردم بیشتر مسائل آموزشی را در فضای مجازی یادگرفتند.
برنامهریزی نهادهای مسئول با فرهنگ جامعه ایرانی سازگار نیست!
دکتر.محمد ترکاشوند جمعیت شناس و استاد دانشگاه معتقد است: ما کشور توسعهیافتهای نیستیم و مردم توسعه یافتهای هم نداریم . شاید بیش از نیمی از افراد نسل گذشته جامعه ما که شامل افراد 40 سال به بالا میشوند، سواد خواندن و نوشتن هم ندارند، چه برسد به سواد تحصیلات دانشگاهی و سواد رسانهای و سایر انواع سوادی که در تقسیمبندی سواد در کشورهای توسعهیافته در نظر گرفته میشود.
طبیعتا جامعهای که فاکتورهای توسعهیافتگی در آن وجود ندارد، رفتار شهروندانش نیز بر حسب معیارهای رفتار عقلانی، مبتنی بر قانون و مسئولیت اجتماعی نیست. زیرا هنوز این مسئله برایشان شکل نگرفته و آموزشهای لازم را ندیدهاند.
درواقع عمده رفتارهای عقلانی مبتنی بر قانون است و افراد باید به قانون تمکین کنند اما اینکه چرا این تمکین صورت نمیگیرد باز به این مسئله برمیگردد که کشور ما کشوری توسعهیافته نیست و عمده رفتارهای افراد بر اساس معیارهای سنتی و سایر ارزشهای دیگر شکل میگیرد.
او اشاره میکند: جنبه دیگر این بحث به مسئولین و نهادهای تصمیم گیرنده بازمیگردد. نهادهای مسئول باید با توجه به فاکتورهای رفتاری شهروندان برای این بحران برنامه ریزی و قانون گزاری میکردند و برای افراد جامعه از راههای گریز از این وضعیت را در نظر میگرفتند. شرکت در مراسمات مختلف عروسی و عزاداری و یا شبنشینیهای خانوادگی برای عمدهی مردم ایران نوعی ارزش محسوب میشود و لذا شاید بتوان برای مدت کوتاهی مراسمات این چنینی را محدود و کنترل کرد، اما نمیتوان برای مدتی طولانی از افراد خواست که از عمل به این ارزشها که برایشان بار معنایی دارد، چشمپوشی کنند.
شاید بهتر بود نهاد های تصمیم گیرنده به جای محدودکردن افراد و تعطیلی مطلق این مراسمات، آموزشهای لازم جهت پیشگیری از ابتلا به این بیماری را در صورت برگزاری این نوع مراسمها به مردم میدادند. اینکه به جای محدود کردن و قرنطینه توصیه به تفریح در کوه و طبیعت داشته باشیم و به جای محدودیت کامل عزاداری، آنرا در فضای باز با ذکر توصیه بهداشتی برگزار کنیم. در این صورت مردم بیشتر همکاری خواهند کرد.
اما مشکل آنجاست که سیاستمداران ما ویژگیهای جامعه ایرانی را نپذیرفتند. البته نسل جدید، نسلی است که سواد و تحصیلات دانشگاهی دارد و میتوان با برنامهریزی برای رسیدن به توسعه و کسب فاکتورهای توسعه یافتگی آنها تلاش کرد.
گزارش از نیلوفر امامی
نظر شما