علی نوری در گفتوگو با آتیهآنلاین در پاسخ به عوامل اجتماعی موثر در بروز و افزایش آمار خشونت در کشور اظهار کرد: در دهههای اخیر شاهد تغییر سبک زندگی و افزایش توقعات مادی در جامعه هستیم، فردگرایی و منفعتطلبی در بین افراد بیداد میکند و با افزایش سطح توقعات و چشموهمچشمیها افراد احساس میکنند که نیازهای برآورده نشدهشان در حال افزایش است و این مساله میتواند در بروز تنشهای فردی، روحی و روانی و در نهایت خشونت در جامعه تاثیر چشمگیری داشته باشد.
وی جامعهپذیر نشدن افراد در خانواده را عامل موثر دیگر در بروز خشونت خواند و افزود: وقت صرف نکردن والدین برای تربیت و پرورش فرزندانشان عاملی موثر در بروز رفتارهای خشونتآمیز است که البته این مساله در خانوادههای از همگسیخته و درگیر طلاق پررنگتر است.
نوری ادامه داد: تراکم جمعیت نیز در افزایش آمار خشونت در جامعه موثر است. هرچقدر میزان جمعیت در مکانهایی متراکم باشد اصطحکاک بین افراد بالاتر میرود. در جوامع با پراکندگی جمعیتی بیشتر، میزان اصطحکاکها و درگیریها کمتر است. در کلان شهرها مسایلی مانند ترافیک، جای پارک و...همه استرس زا هستند.
وی با اشاره به اینکه زندگی خانوادهها در متراژهای محدود میتواند خشونت زا باشد، تصریح کرد: هرچه امکانات شهری بین افراد بیشتری تقسیم شود و جمعیت متراکمتر شود احتمال بروز خشونت و درگیری افزایش مییابد، این است که در کشورهای پیشرفته دنیا به نسبت تعداد عایله افراد در یک خانواده متراژ واحد مسکونی تعیین میشود مثلا اگر اعضاء خانوادهای سه نفر هستند باید در آپارتمانی با متراژ معینی سکونت داشته باشند.
این پژوهشگر مسایل اجتماعی گفت: باتوجه به اینکه افراد شهرنشین با محیط طبیعی و فضاهای سبز ارتباط محدودتری دارند و از سوی دیگر زندگیشان با درگیریهای شغلی و استرس بیشتری عجین است به همین جهت در اغلب مواقع احتمال بروز رفتارهای خشن در شهرها بیش از روستاها است.
وی در پاسخ به نقش خودکنترلی در میزان بروز خشونت گفت: دیدگاه خودکنترلی ترکیبی از دیدگاه زیست اجتماعی روانشناختی و نظریه انتخاب عقلانی است و خودکنترلی به معنای میزان مطابقت ویژگیهای رفتاری فرد با شرایط و موقعیت موجود اشاره دارد.
نوری اظهار کرد: به میزانی که فرد بتواند مطابقت بیشتری با شرایط و موقعیت اجتماعی و محیطی خودش داشتهباشد، انعطافپذیری بیشتری خواهد داشت و این مساله سبب میشود که خودکنترلی بیشتری داشته باشد و عکس آن، در شرایط انطباق پایین، خودکنترلی کاهش و عصبی شدن افراد افزایش می یابد.
نقش چشمگیر خانواده در آموزش خودکنترلی به فرزندان
وی خاطرنشان شد: نظریه خودکنترلی مستقل از فرهنگ است و با استفاده از این دیدگاه میتوانیم رفتارهای انحرافی مجرمانه را در فرهنگهای مختلف توضیح دهیم. نکته مهم اینجاست به دلیل اینکه فرد خودکنترلی را در سالهای ابتدایی زندگی میآموزد خانواده مهمترین نهاد اثرگذار در تقویت یا تضعیف خودکنترلی قلمداد می شود.
این دکترای جامعهشناسی تاکید کرد: کودکانیکه مشکلات رفتاری دارند معمولا به بزهکاران نوجوان و در نهایت به بزرگسالان مجرم تبدیل میشوند. مسیر سلامت رفتاری و یا مجرمشدن از همان اوایل زندگی پایهریزی میشود، به همین سبب است که کیفیت تربیت فرزندان توسط والدین در سالهای نخست زندگی مهمترین عامل تعیینکننده در سطح خودکنترلی افراد و عامل موثر در کنترل رفتارهای خشونتآمیز به شمار میآید.
وی افزود: کودکی که با غفلت یا سوءاستفاده تربیت میشود خطرپذیر، کوتهنگر و کمصحبت و... است و زمینه برای ارتکاب رفتارهای مجرمانه در او به وجود میآید. تمایل به ارتکاب جرم و خشونت با سطح خودکنترلی رابطه معکوس دارد یعنی هرچه سطح خودکنترلی بیشتر باشد ارتکاب جرم کمتر است و عکس آن به افزایش میزان بروز خشونت و جرم منجر میشود.
ویژگی ششگانه افراد با خودکنترلی ضعیف
نوری با اشاره به ویژگیهای ششگانه افراد دارای ضعف خودکنترلی گفت: افراد با خودکنترلی ضعیف ویژگیهای شش گانه مشترکی دارند، آنها شتابزده عمل میکنند و به دنبال خشنودی آنی هستند و کامرواییهای تاخیری یا لذت و پاداشهای در آینده برای آنها جذاب نیست.
این پژوهشگر مسایل اجتماعی افزود: راحتطلبی یکی دیگر از ویژگیهای افراد خودکنترل ضعیف است آنها از تکالیف و تصمیمات پیچیده دوری میکنند و ترجیح میدهند از راههای آسان برای برآوردن خواستههایشان بهره بگیرند، پول بدون کارکردن میخواهند و رابطه جنسی بدون عشق برای آنها جذابیت دارد و فعالیتهای جسمانی و به دور از تفکر و تحقیق از مختصات شخصیتی آنهاست.
وی خطرپذیری را ویژگی دیگر آنها خواند و افزود: تمایل بالایی به تحریک و تکانش به جای یکنواختی و امنیت دارند و از مسیر ارتکاب جرم نیازهایشان را برآورده میکنند. آنها کنش زبانی و احتیاطکردن را بلد نیستند، خودمحور هستند و تنها به نیازها، خواستهها و امیال شخصی خود اهمیت میدهند و نیازها و خواستههای دیگران برای آنها مهم نیست.
نوری افزود: افراد با خودکنترلی ضعیف نسبت به نیازها و رنجهای دیگران بیتفاوت هستند و میزان ابراز خشم در برابر ناکامیها در آنها بسیار بالاست و به پاسخهای درگیرانه، تجاوزگرانه و فیزیکی و نه پاسخهای زبانی برای کنترل موقعیت در زمان مواجهه با یک مساله گرایش بیشتری دارند.
این مدرس دانشگاه گفت: کسانی که خودکنترلی کمتری دارند برای درگیری در فعالیتهای مجرمانه در سراسر زندگی شان مستعدتر هستند این افراد برای کسب لذت و دوری از رنج مرتکب جرم میشوند، لذتهای کوتاه مدت را ترجیح میدهند و این جرمها باعث ارضاء سریع آنها میشود.
نوری تصریح کرد: خودکنترلی کم و یا پیوند ضعیف با جامعه تنها عامل بروز رفتارهای انحرافآمیز نیستند، ممکن است افرادی هر دوی این عوامل را داشته باشند اما مرتکب جرم نشوند، بنابراین این عوامل تقویتکننده بروز جرم هستند و فردی با چنین ویژگی شخصیتی بیش از دیگران در معرض ارتکاب رفتارهای خشن و یا مجرمانه قرار میگیرد.
نظر شما