به گزارش آتیه آنلاین، سال ۹۹ سرشار از اتفاقات ناگوار و تعطیلیهای بیسابقه برای تئاتر بود؛ اسفند سال پیش بود که زمزمههای تعطیلی ناشی از کرونا آغاز شد و با اعلام رسمی آغاز پاندمی، فعالیتها و مجموعههای هنری پیش از هر حرفه و محل تجمع دیگری تعطیل شدند. بر همین اساس چراغ سالنهای تئاتر یکی پس از دیگری خاموش شد و ادامه این وضعیت فاجعهبار، شرایط اسفباری را برای هنرمندان تئاتر رقم زد. ضمن اینکه صاحبان تماشاخانههای خصوصی نیز به منظور پرداخت اجاره بهای ملک و هزینههای جاری تالار نمایشی با مشکلات عدیدهای مواجه شدند، تا جایی که برخی از آنها راهی به جز تعطیلی دائمی تالار نمایشی خود پیش رو نداشتند.
در این مدت تعدادی از فیلم های سینمایی با استفاده از تکنولوژی و شبکه های اینترنتی اکران آنلاین شدند، کنسرت ها هم به همین گونه، اما تئاتر نه! چراکه ادامه حیات آن جز با اجرای زنده آثار نمایشی بر روی صحنه و در حضور تماشاگران امکان پذیر نبود. با این حال تئاتر تقریبا در تمام ماههای سال ۹۹ تعطیل بود و این تعطیلی ها بارها با گلایه هنرمندان و صدور بیانیههای اعتراضی مواجه شد.
تا اینکه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در اواخر دی ماه و تنها چند روز مانده به شروع بهمن اعلام کرد تصمیم دارد ورودی سالنهای تئاتر را به روی تماشاگران و گروههای نمایشی بگشاید، حالا دیگر تئاتر تعطیل نیست اما زیر سایه کرونا حتی به سختی نفس میکشد.
آیا اینها نشانههای مرگ تئاتر است یا تئاتر ایران روزی بر این ویرانهها دوباره بنای جدیدی خواهد ساخت و با شکلی جدید بر پا خواهد ایستاد؟ تا آن روز حال و احوال اهل تئاتر در این دوران سخت کرونا چهگونه است؟ با این همه خبر بد، سراغ اهالی تئاتر رفتیم و از آنها پرسیدیم دربارهی آینده ی تئاتر در روزهای پساکرونا چه فکر میکنند:
این دوران گذراست
مسعود دلخواه، کارگردان و مدرس تئاتر
آنچه مسلم است این است که شرایط برای تئاتر مساعد نیست، نه فقط در ایران که در تمام جهان و این یک واقعیت است. تئاتر از نظر اقتصادی، تماشاگر، امنیت بازیگران و خیلی موارد دیگر یکی از پیچ های تاریخیاش را میگذراند ولی معلوم است که موقت است.
تئاتر از بین رفتنی نیست، وقتی سینما اختراع شد، همه تصور کردند تئاتر کنار گذاشته می شود. تلویزیون و بعدتر فضای مجازی و اینترنت هم که راه افتاد، همین تصور به وجود آمد، در حالی که چنین اتفاقی نیفتاد. همان طور که کنسرت زنده و مسابقه های ورزشی با حضور تماشاگر از بین نمی رود، تئاتر هم از بین رفتنی نیست. البته برای یکی دو سال رکود خواهیم داشت، ولی موقتی است و من ناامید نیستم، شوق زیادی برای کار دارم و مشتاقم تا زودتر کار کنم. نه فقط من، بلکه هر هنرمندی این شوق را دارد.
ولی تا آن زمان باید با صحبت کردن از تئاتر، انتشار مطلب در این حوزه، تألیف و ترجمه کتاب و نمایشنامه، برگزاری گفت و گوهای مجازی و یا پخش تله تئاتر و هر امکان دیگری برای یادآوری و زنده نگه داشتن آن استفاده کنیم. شاید حتی بتوان در فضاهای باز اجرا داشت. می توان به معضلات تئاتر پرداخت و وضعیت شغلی اهالی تئاتر را مورد بررسی قرار داد؛ همه اینها موضوعاتی است که می تواند مورد بحث بین اهالی تئاتر و مسئولین قرار بگیرد.
در کل تئاتر از نظر اقتصادی و از دست دادن تماشاگر ضربه خورده است، ولی از سوی دیگر نمایشنامه نویسان با دست پر در دوران پساکرونا به میدان خواهند آمد. نمایشنامه نویسی خلوت میخواهد که کرونا این شرایط را به وجود آورده است. خودم شخصا در این مدت به نوشتن، ترجمه، تنظیم پروژه و تألیف کتاب پرداختهام. آنچه مشخص است این است که این دوران گذراست و دو باره تئاتر و کار گروهی زنده می شود.
تیشه به ریشه خود نزنیم
صدرالدین زاهد، بازیگر، کارگردان و مدرس تئاتر
باید فکر کرد ریشه های این اتفاق کجاست. زمانی که باید اعتراض می شد و هنرمندان تئاتر شرایط را نامناسب میدانستند، اقدام اساسی نشد و واضح بود که کوچکترین جرق ها انفجار عظیمی ایجاد خواهد کرد.
به خاطر دارم حدود سال نود هنرمندان ایرانی برای این که به گفته خود، استقلالشان را به دست بیاورند، موج خصوصی سازی را شروع کردند. البته نه تنها در تئاتر که در تمام حوزه ها. اما در هیچکدام عمل خصوصی سازی به درستی انجام نشد و اشکال عمده ای پیدا کرد. زمانی که سرنوشت هنر را به دست سرمایه میدهید، بسیار طبیعی است که این سرمایه دنبال سود است. حتی اگر در شروع آدم هایی باشند که نیت خوبی داشته باشند، شرایط آنها را وادار میکند سودجویی کنند. چراکه اگر سودجو نباشند، کرایه مکان و خرج پرسنل و هنرمندان را نمیتوانند بدهند و مشکلات مالی مانع کارشان میشود. برای این که این آدم ها بتوانند درآمد داشته باشند و محیط را بگردانند و اجرا داشته باشند، مجبورند به ترفندهایی دست بزنند که خوشایند هنر نیست.
به همین دلیل در هنر رابطهی تنگاتنگ بین هنرمندان و دولت باید وجود داشته باشد. من مخالف تئاتر خصوصی نیستم. تئاتر خصوصی در تمام دنیا وجود دارد. ولی به عنوان مثال در فرانسه تئاتر خصوصی رابطهی تنگاتنگ با دولت دارد. هنرمندان ایرانی فکر می کردند با ایجاد تئاتر خصوصی میتوانند از سانسور دور باشند؛ ولی این اتفاق نیفتاد و فقط بار مالی به اهالی تئاتر تحمیل شد. باز هم از فرانسه مثال میزنم. در این کشور اگر تئاتری از نظر هنری موفق باشد، ولی در گیشه شکست بخورد، دولت کمک میکند تا سر پا باشد؛ یعنی برای سالن های خصوصی بودجه در نظر گرفته شده است. به همین خاطر سالنهای خصوصی فرانسه نمایشنامه هایی را روی صحنه بردند که حتی تئاترهای دولتی هم از پرداختن به آنها ابا داشتند.
تئاتر خصوصی به شناساندن کسانی مثل یونسکو و بکت کمک شایانی کرد، در حالی که در ایران دولت تنها کاری که کرد این بود که گفت این تئاترها «خصوصی تر» شده اند که یعنی به طرف تئاتری برویم که عامهی مردم مخاطب آن نیستند یا اینکه درست برعکس دنباله روی سلیقهی مبتذل عام باشیم، برای این که بتوانیم آنها را به هر ترتیبی به تئاتر جذب کنیم. این لطمهی اساسی به تئاتر زد و پایه های آن را سست کرد و امر فرهنگی کم تر مورد توجه قرار گرفت.
این اواخر مدام صحبت از دستمزد و چک و چانه های رقمی بود و نه صحبت های فرهنگی. حتی تئاترهای دولتی ما که وظیفه داشتند محلی برای ارائهی تئاتر والا باشند، عقب ماندند. در اروپا تئاترها تعطیل شده است، برای این که از مردم در برابر بیماری محافظت شود و محل تجمعات انسانی بسته شود. ولی وقتی این تئاترها بسته می شود، هنرمندان و کارکنان آن حقوق بیکاری می گیرند.
این که تئاتر را به حال خودش رها کنند و تعطیل شود، اصلا وجود ندارد. مثلاً تئاتر شهر پاریس یعنی تئاتر دولتی آن، همین الان در حال تعمیرات است. یعنی از این فرصت استفاده کرده که بازسازی کند و بودجهاش هم از طریق شهرداری پاریس داده میشود. الان تمام اجراهای تئاتر دولتی به صورت رایگان در تلویزیون فرانسه پخش می شود، کتابخانه ها هم همین طور. آیا چنین چیزی در ایران وجود دارد؟ الان تئاتر مستقل بسته شده است برای این که دولت هیچ حمایتی نکرده است، همین طور تئاتر نوفل لوشاتو.
اما البته که به آینده امیدوارم، اگر امیدوار نبودم اصلا به کشور برنمیگشتم. من مطمئنم وضعیت تغییر خواهد کرد و رو به بهبود خواهد رفت. ولی این مانع نمی شود که فراموش کنیم یکی از عوامل فروریزی این تئاترها به خصوص تئاترهای خصوصی اهالی تئاترند که سنگ اول را کج نهادند. اما به هرحال من تمام تلاشم را طی دو سال در تمام شهرستان های ایران کردم و کارگاه گذاشتم برای این که بگویم تئاتر یک امر گروهی است.
ما تئاتر درستی هم نداریم و بیشتر شاهد نمایش های بدی هستیم که کپی کارهایی هستند که کارگردانها از اینترنت تماشا کرده اند؛ وقتی روی پایه های فرهنگی خودمان نیستیم طبیعی است که فرو میریزیم. فردوسی و حافظ هرگز فرو نخواهند ریخت برای این که پایه هایشان روی پایه های فرهنگ ایران است. اگر دولت کاری نمی کند خودمان نباید تیشه به ریشهی خودمان بزنیم، ما با درست کار نکردن پایه های اضمحلال خودمان را فراهم می کنیم. اگر خودمان را جدی بگیریم، دیگران هم ما را جدی میگیرند. من هیچ شکی ندارم.
گشایش و فرج
محمد مساوات، نویسنده و کارگردان
من به آینده امید دارم. فکر میکنم جدا از این که داریم در عسرت و سختی روزگار سپری میکنیم، اهالی تئاتر فارغ از آنچه برخی از دوستان تئاتری از فقر و فلاکت و بدبختی حرف میزنند، به واسطهی نوع انتخاب و گزیدگی که در ارائهی آثار و هر چیزی که منجر به پذیرش حرفهی تئاتر شده، بسیار سخاوتمندند و در هر زمانه بهترین تصمیم را میگیرند. امروز در سکون و رخوت هستیم، اما معتقدم حتما بعد از این گشایش و فرج است. برای این که عزت نفس را در خیلی از اهالی تئاتر میبینم که پیش از این هم درآمدهای آنچنانی نداشته اند. بنابراین بعد از این دوره زندگی برای تئاتر ادامه دارد. چون اصولا تئاتر رسانه ای نیست که با یک اپیدمی نابود شود. جامی میگوید:
در قناعت که تو را دست رس است گر همه عزت نفس است بس است
و من فکر میکنم اهالی تئاتر اینچنینند.
نظر شما