به گزارش آتیهآنلاین به نقل از انتشارات علمی فرهنگی، روز دوشنبه در سیوهشتمین دوره جایزهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی در طی مراسمی با حضور ریٔیسجمهور از برگزیدگان و شایستگان تقدیر این جایزه قدردانی شد. در این دوره و در زیرگروه هنرهای تجسمی کتاب «سفالینهٔ گونهٔ موسوم به کوباچه» اثر پژوهشی فیروز مهجور از انتشارات علمی و فرهنگی توانست جایزهٔ بخش «شایسته تقدیر» را از آنِ خود کند. به همین مناسبت با فیروز مهجور، باستانشناس بازنشسته دانشگاه تهران به گفتوگو نشستهایم و از او دربارهٔ این کتاب پرسیدهایم. در ادامه شرح این همکلامی را میخوانید.
*آقای مهجور، به شما برای برگزیده شدن کتاب «سفالینۀ گونۀ موسوم به کوباچه» تان در بخش شایسته تقدیر جایزه کتاب سال، تبریک میگویم. لطفاً در ابتدا خودتان را معرفی کنید.
من فیروز مهجور هستم، متولد تهران در سال ۱۳۳۹؛ که در دانشگاه تهران، گروه باستانشناسی به عنوان عضو هیئتعلمی به خدمت پرداختم. دکترای باستانشناسی دارم و تخصصم فرهنگ و تمدن دوران اسلامی است؛ یعنی در ایران، باستانشناسی دارای سه گرایش است: دوران پیش از تاریخ، دوران تاریخی و دوران اسلامی؛ و تخصص من، گرایش دوران اسلامی است.
*برای مخاطبان چند نمونه از آثارتان را بفرمایید.
علاوه بر انتشار کتاب سفالینۀ گونۀ موسوم به کوباچه که موضوع صحبت است، دو سه کتاب دیگر هم تقریباً آمادۀ چاپ دارم. همچنین حدود ۷۰ مقاله دارم که تقریباً ۲۰ تای آنها یعنی ۱۹ تای آنها علمیپژوهشی است و مابقی در برخی مجلات و همایشهای بینالمللی و ملی، عرضه و چاپ شده است.
*چند مورد از مقالههایتان را هم نام ببرید.
مقالهای با عنوان "ویژگیهای شهرسازی در شهرهای دورۀ صفویه" در مجلۀ پژوهشهای جغرافیایی دانشگاه تهران؛ مقالۀ "تأثیر سفالگری چین بر ایران در دوره صفوی" در مجلۀ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران؛ مقالۀ "بررسی کتیبههای مسجد مدرسۀ شهید مطهری (سپهسالار) " در مجلۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران؛ مقالۀ "بررسی تطبیقی نقشمایه و بافت یک نمونه از پارچههای عصر سلجوقی موجود در موزه مقدم دانشگاه تهران" در مجلۀ مطالعات تطبیقی هنر دانشگاه هنر اصفهان؛ مقالۀ "بررسی نمونهای از پارچههای دورۀ ایلخانی موجود در موزه مقدم دانشگاه تهران" در مجلۀ نامۀ هنرهای تجسمی و کاربردی دانشگاه هنر تهران؛ مقالۀ "نقش معماری ایرانیاسلامی در بهداشت روانی"؛ مقالۀ "نظری اجمالی به شیوۀ نگارش و تریین قرآن حکیم" و ...
*گرایش تخصصی و رشتهتان که خیلی جذاب است. دربارهٔ کتابتان که شایستۀ تقدیر در جایزه کتاب سال شده بگویید. از نام آغاز کنیم، عنوان کتاب یعنی چی؟ چرا نامی نسبتاً سخت برای کتاب انتخاب کردهاید؟
سفالینههای کوباچه سفالینههای ایرانی است. سفال جزو مهمترین دادهها و شواهد در دانش باستانشناسی است. معمولاً خیلی از آثار و مواد دیگر مانند چوب، پارچه، کاغذ و حتی آثار فلزی با اینکه مهم هستند، به مرور زمان در طبیعت آسیب میبینند و از بین میروند؛ اما سفال در عین حال که شکسته میشود، همچنان پایدار میماند و همان قطعات شکسته هم برای باستانشناسان گویاست. سفال از جهات مختلف مانند کاربرد آن، محل تولید آن و اینکه تولید همان محل است یا وارداتی است، نحوه و چگونگی تولید آن، مثلاً دستی بوده، قالبی بوده یا چرخساز است؛ نحوه و چگونگی پخت و نوع کوره و میزان حرارت آن؛ یا اینکه لعاب دارد یا نه؛ منقوش است یا بینقش؛ همۀ اینها مهم است. خود نقوش نیز مبین بسیاری از ویژگیهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی سازندگان و استفادهکنندگان آن سفالینههاست. اینها میتواند تاریخ صنعت، فرهنگ و هنر یک مملکت و یک منطقه را در دورههای مختلف مشخص کند. ویژگیهای سفال آنقدر اهمیت دارد که از قدیم "فوت و فن کوزهگری" به صورت یک ضربالمثل رایج شده است. خود لعاب به تنهایی، فوت و فن زیادی از لحاظ صنعت و هنر دارد. حتی از جنبههای سیاسی، برخی سفالینهها اهمیت دارند. مثلاً برخی از حکومتها و دولتها در یکسری از این سفالها نقش داشتهاند، اینکه پشتیبانی کنند یا نه، خودشان استفاده کنند یا نه. مثلاً در دورۀ صفویه، شاه عباس اول، حدود سیصد سفالگر چینی را با خانواده، در ارتباط با تولید بهتر و بیشتر سفالینهها یا چینیهای آبی و سفید در داخل کشور، به ایران دعوت میکند. سفالینۀ مشهور زرینفام هم که خیلی مهم است، و در سامرا، در قرن دوم هجری تولید شده، به نوعی در دوره فاطمیان مصر اهمیت پیدا میکند.
سفالهای موسوم به کوباچه، اولبار در حدود ۵۰۰، ۶۰۰ ظرف سفالینۀ بزرگ، به صورت کاسهها و بشقابهای پایهدار، که مانند دیسهای میوهخوری هستند، آن هم عمدتاً سالم در منطقهای از داغستان به نام کوباچه پیدا میشوند؛ در حالی که بسیاری از سفالهای تاریخی، معمولاً به صورت قطعات شکسته به دست میآیند.
چه بسا ابتدا تصور میشد که این ظروف سفالین، تولید همان منطقه، یعنی کوباچه است ولی بعد به دلائل گوناگون، مشخص شد که مربوط به کوباچه نیست و از ایران به آنجا وارد شده است. مثلاً در آنجا کورههای سفالگری و جوش کوره پیدا نمیشود. یکی از شواهد بسیا مهم، کتیبههای فارسی، بهویژه به قلم نستعلیق و اشعار برخی شاعران بنام ایرانی مانند حافظ و شاه نعمتالله ولی روی این آثار است. یا نقوش دوران صفویه و صورتنگاریهای تکچهرۀ مکتب اصفهان، بر روی بسیاری از آنهاست. در کتاب مشخص کردهام که ممکن است آنها را با آثار فلزی بهویژه ابزار و جنگافزارهای فلزی مانند شمشیر و سپر و نیزه که اتفاقاً در آن دوره به شدت مورد نیاز بوده، مبادله کرده باشند یا شاید حتی با نوجوانان و جوانان آنجا حالا به عنوان بنده و غلام یا هرچیز دیگر. بنابراین این سفالها موسوم به کوباچه است؛ زیرا نه اینکه واقعاً متعلق به آن منطقه باشد؛ یعنی تولید آنجا نیست؛ از طرف دیگر سفالهای شاخصی است که ابتدا تعداد زیادی از آنها در آنجا پیدا و شناسایی میشود و توجهها را به خود جلب میکند. بنابراین نمیشود اسم کوباچه را نیاورد، چون بههرحال به این نام شناخته میشود. در عین حال ساخت کوباچه نیست، پس موسوم به کوباچه است. کاشی هم در واقع سفالینه است ولی کاربردش در معماری و بناست. نوعی شاخص و خاص است، لذا واژۀ «گونه»؛ یعنی «نوع» را در عنوان انتخاب کردیم؛ چنانکه میگوییم سفالینه یا کاشی گونۀ زرینفام یا گونۀ مینایی.
*داغستان روسیه منظورتان است؟
بله غرب دریای مازندران در منطقه قفقاز.
*آیا تحقیقات شما در این زمینه پیشینهای هم داشته است؟ همچنین برای خوانندگان بگویید که در حال حاضر این آثار کجا هستند؟
تا به حال کتاب مستقلی راجع به این موضوع، چه در داخل و چه در خارج نوشته نشده است. در برخی جاها میبینیم یکی دو پاراگراف یا چند صفحه در یک کتاب به این موضوع اشاره یا پرداخته شده است. اما کتاب اختصاصی در این مورد نوشته نشده چون در اصالت این آثار ابهام وجود داشت و در ضمن آثار مکشوف و موجود هم در موزهها و مجموعههای سراسر دنیا پراکندهاند. من هم با زحمت فراوان توانستم بسیاری از نمونههای این گونه سفال و کاشی را در موزهها و مجموعههای داخلی و خارجی شناسایی و معرفی کنم. در داخل کشور، به موزههایی نظیر موزۀ ملی، موزۀ مرحوم دکتر مقدم وابسته به دانشگاه تهران، موزۀ رضا عباسی، موزۀ آبگینه و سفالینه و موزۀ دفینه وابسته به بنیاد مستضعفان مراجعه و آثار را بررسی و بسیاری از نمونهها را شناسایی و عکسبرداری کنم. بههرحال از آنها بهویژه از نمونههای اصیل و مهم موجود در موزۀ ملی ایران، طراحی به عمل آمد. نیز نمونههای متعددی در موزههای خارجی مانند موزۀ متروپولیتن، موزۀ لوور، موزۀ ارمیتاژ، موزۀ بریتانیا، موزۀ استاتلیخ، موزۀ طارق رجب، موزۀ بروکلین، موزۀ اشمولین، مجموعۀ بارلو و مجموعۀ فریروساکلر و ... شناسایی و با عرضهٔ تصاویر جالب از آنها معرفی شدند. یکی از دوستان در بازدید از موزهای در گرجستان، تصویر سفالی از این گونه را برای من فرستاد که روی آن کتیبهای فارسی در چند قسمت به خط نسخ بود. اینها مشخص میکند این سفال بهویژه در دوران صفویه اهمیت داشته و عمدتاً در دوره صفویه تولید میشده، اما از زمان شاه عباس به بعد در عین تنزل، استمرار داشته است. حالا هم در برخی مناطق مثلا خراسان، اطراف گناباد یا یزد نمونههای مشابه به نوعی یافت میشود. یعنی آن پیشینه در دورههای بعد استمرار پیدا کرده است.
صفویه در ۹۰۷ هجری قمری تشکیل میشود و از حدود سال ۸۷۵ یعنی در آستانۀ تشکیل این حکومت، نمونههایی از این سفال پیدا شده است. مناطقی در خراسان، اصفهان، کرمان، ری، چند منطقه در مازندران و گیلان، آذربایجان بهویژه تبریز یا در اطراف شبستر در بررسیها و حفاریها نمونههایی پیدا شده است. در قزوین و اطرافش هم همینطور. درست در زمانی که کتاب آمادۀ چاپ بود در بازدیدی که از آثار مکشوف از حفاریهای دولتخانۀ صفوی قزوین داشتم، دیدم که نمونههایی از این نوع سفال پیدا شده، لذا تلاش کردم که هر طور شده، در صفحات آخر کتاب، مطلبی ولو کوتاه و تصویری مربوط به آن کاوش جدید را اضافه کنم. کشف این آثار در دولتخانۀ صفوی نیز نشان میدهد که این سفالها عمدتاً مربوط به دوره صفویه است.
*دربارهٔ مراحل چاپ کتاب و همکاری با انتشارات علمی و فرهنگی هم بگویید.
حدود ۱۰ سال قبل در نمایشگاه بینالمللی کتاب، غرفه انتشارات علمی فرهنگی را دیدم و به ذهنم رسید که بد نیست در مورد چاپ کتاب صحبت کنم. چون برخی آثارشان مرتبط با رشته من بود. در آن صحبت، مسئول فرهنگی انتشارات، استقبال کردند و گفتند بعد از نمایشگاه مراجعه کنید. آن زمان متن آماده شده را داشتم؛ لذا یک نسخه و سیدی را دادم تا داوری شود.
بعد از چند ماه تماس گرفتند و تبریک گفتند که در داوری (اگر درست بگویم از سوی آقای سیروس پرهام) تأیید شده و متن قرارداد را تنظیم و آماده کردهاند که سه چهار نفر از هیات مدیره نیز آن را امضا کردند.
*کتاب را از چه زمانی آماده کرده بودید و نوشتنش چه مدت به درازا انجامید؟
این پژوهش از حدود سال ۸۴ شروع شد و چهار تا پنج سال طول کشید. اهمیت موضوع هم از چند لحاظ بود. یکی اینکه جای کار و قابلیت کار را داشت؛ چون راجع به این موضوع، مطالعۀ جدی صورت نگرفته بود. دیگر آنکه به روشن شدن پیشینۀ روابط ایران و قفقاز بهویژه از جهت فرهنگی و مبادلات تجاری و حتی سیاسی کمک میکرد؛ بهخصوص آنکه عمدتاً هم این آثار مربوط به دورۀ صفویه بود که دورهای فوقالعاده مهم در تاریخ ایران است.
* تشکر از شما که در این مصاحبه شرکت کردید و تبریک دوباره برای برگزیدگی در قسمت شایسته تقدیر جایزۀ کتاب سال.
من هم از شما تشکر میکنم و برای شما و خوانندگان گرامی آرزوی سلامت و توفیق دارم.
نظر شما