به گزارش آتیه آنلاین از ایرنا، نخستین جلسه از سلسله نشستهای علمی بررسی وضعیت رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاهها با تمرکز بر موضوع سرفصلها، منابع و پیشنیازها و نحوه تدریس در محل بنیاد استاد شهریار برگزار شد.
در ابتدای مراسم، سید مهدی طباطبایی، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی و دبیر علمی این نشست، با مطرحکردن برخی از دغدغههای دانشجویان رشته زبان و ادبیات فارسی در دوران تحصیل در هر سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری به برخی کاستیهای برنامهریزی در سرفصل مصوب این رشته اشاره کرد.
در ادامه علیرضا خراسانی گردکوهی، دانشجوی دکتری دانشگاه شهید بهشتی، در سخنانی با بیان اینکه ادبیات در معنای گسترده آن شامل هرگونه متن نوشتاری است و از سنگنوشته بیستون تا پیامی در صفحات اجتماعی را دربرمیگیرد، توضیح داد: ادبیات در این معنا بستر تمام علوم است؛ اما ادبیات در معنای خاص آن هرچه به گذشته برمیگردد، ارتباطش با جهان خارج افزایش مییابد و نظریهپردازان ادبیات در گذشته همچون ارسطو و هوراس به کارکرد و ارتباط آن با جهان بیرون اشاره میکنند. تودوروف نیز کارکرد ادبیات را شناخت دنیای ذهنی و اجتماعی یا فهم تجربه بشری قلمداد میکند.
خراسانی گردکوهی اضافه کرد: رشته زبان و ادبیات فارسی دچار معایب و آسیبهایی است که نه تنها در سطح جامعه بلکه در درون جامعه علمی نیز چندان جدی گرفته نمیشود.
این دانشجوی دکتری دانشگاه شهید بهشتی افزود: دانشجویان در فضای منجمد و بسته این رشته دچار اضمحلال تدریجی میشوند. از راهکارهای مناسب برای فرار از غار یخزده ادبیات، ایجاد سیالیت در واحدهای درسی است. این سیالیت با تغییر سرفصل و افزایش تعداد واحدهای اختیاری تا حدودی به گروههای ادبیات تفویض شده است اما متاسفانه واحدهای اختیاری نه بنا به درخواست دانشجویان بلکه همچون درسهای دیگر بهصورت اجباری ارایه میشود.
وی ادامه داد: دانشگاه، آییننامههای آموزشی و گروههای ادبیات بهطور مداوم در محدود کردن رشته ادبیات به واحدهایی مشخص تلاش میکنند و با بیرونشدهایی نظیر قانون امکان اخذ نیمی از واحدهای اختیاری از گروههای دیگر به مقابله میپردازند. شاید یکی از راهکارها برای بازکردن پیله این رشته دانشگاهی، بازگشتن به طرح مهاد و کهاد یا رشته اصلی و فرعی باشد که در طی آن دانشجو تقریبا علاوه بر رشته اصلی خود، زمینههای لازم برای نگاه از بیرون به ادبیات را کسب میکرد و به ابزارهایی برای انجام تحقیقات آینده خود مجهز میشد.
خراسانی اظهار داشت: تقسیمبندی پیشنیازها براساس دورههای تاریخی، نمیتواند معیار مناسبی برای اخذ واحدهای درسی باشد. برای نمونه آیا خواندن گلستان سعدی چه در سطح متن و چه بافت وابسته به گذراندن درس کلیله و دمنه است؟ به علاوه حذف درس قابوسنامه و سیرالملوک در سرفصل جدید، ضمن عقیم کردن همین منطق تاریخی موجب حذف دورهای از سبک نثر پارسی و آغاز نثر با واحد تاریخ بیهقی خواهد شد. طبیعی است که بهدلیل عدم توجه به نثر ساده، زمان بیشتری تنها برای فهم متن واحد مذکور خواهد شد و پرداختن به بافت متن، در بهترین حالت کارکرد ثانوی خواهد یافت.
خراسانی گردکوهی افزود: در موضوع نحوه تدریس نیز تنها بررسی اجمالی درس زبانهای لاتین و عربی نشان میدهد که برخورد با این واحدها به صورت کاملا سلیقهای است. باتوجه به اهمیت زبانهای خارجی در خواندن متون نظری و حتی گاه در سنتیترین بخشهای ادبی نظیر تصحیح متون، روشی متناظر با چنین اهدافی را ایجاب میکند. زبان عربی نیز که بهطور مستقیم و غیر مستقیم در رشته ادبیات آموزش داده میشود، نارساییهایی نظیر تربیت نکردن دانشجو برای استفاده از متن اصلی دارد که بهنظر میرسد بخشی از آن با آموزش کامل این درس به زبان اصلی چه در بخش متن و چه در بخش قواعد- جبران خواهد شد.
گستردگی رشته زبان و ادبیات فارسی و چالشهای تنظیم سرفصل
در ادامه نگین علینقیان، دانشجوی دکتری دانشگاه شهیدبهشتی در سخنانی با بیان اینکه گستردگی رشته زبان و ادبیات فارسی هم از نظر قدمت و هم از نظر وسعت و عمق مطالب در چهارچوب محدودیتهای آییننامهای وزارت علوم منجر به چالشهایی در تنظیم سرفصلها شده، توضیح داد: تنظیم سرفصل برای مقاطع مختلف در این رشته دانشگاهی با چالشهای جدی مواجه است. با آنکه در سالهای اخیر کوششهایی در راستای تغییر سرفصلها و روزآمدی آنها انجام شده است، اما به نظر میرسد که همچنان مشکلات عمدهای در شیوه ارائه این رشته در دانشگاهها وجود دارد.
وی ادامه داد: یکی از مشکلات اساسی که همچنان در سرفصل جدید باقی مانده، وسعت این رشته است که با تعیین دروس اختیاری بیش از سابق و همچنین با تنوع بیشتر به نظر میرسد کوشش شده است که موضوعات و منابع بیشتری از این رشته را در خود جای دهد و متاسفانه در عمل و در اجرایی شدن آنها این هدف محقق نشده است زیرا این دروس اگرچه با عنوان اختیاری گنجانده شدهاند؛ اما با توجه به محدودیتها و اقتضای امکانات گروههای دانشگاهی در هر ترم ارایه میشوند و طیف گستردهای از این واحدهای درسی احتمال تدریسشان نزدیک به صفر است.
این دانشجوی دکتری دانشگاه شهیدبهشتی افزود: یکی از موارد دیگری که در سرفصل جدید به آن توجه نشده، آموزش کاربردی دانشجویان است. این ضعف را میتوان در دو دیدگاه بررسی کرد: نخست آنکه پیشنیازهای تعیین شده برای دانشجویان میتواند مبتنی بر دروس پایهای باشد که سطح دانش عمومی ادبی و چه بسا درک و تحلیل ادبی دانشجویان را تقویت کند؛ مانند بلاغت، عروض و قافیه و سبکشناسیها و غیره در حالی که در پیشنیازهای تعیین شده در سرفصل و در شرایط فعلی دانشجویان گاه بی هیچ پشتوانه علمی و درک ادبی، با متون ادبی از جمله نظم و نثر روبهرو میشوند.
وی همچنین گفت: دیگر آنکه شیوه تدریس در نظر گرفته شده نیز به نظر در اهداف خود توجهی به پرورش دانشجوی کارآمد نداشته است دانشجویی که قادر به خوانش محققانه متونی باشد که در آینده ممکن است برای نخستین بار با آنها مواجه شود و این چنین دانشجو تنها متکی به دانشی است که استادان در محدودیتهای زمانی و آییننامهای به وی آموختهاند.
علینقیان افزود: سرفصل آموزشی با همه تغییراتی که داشته است هنوز برای تربیت دانشجویان به عنوان نیروهای پژوهشگر برنامهریزی ویژهای ندارد.
نواقص و همپوشانی سرفصلها
در ادامه این برنامه فاطمه سادات واحدی، دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه شهید بهشتی در سخنانی با بیان اینکه سرفصلهای زبان و ادبیات فارسی در مقاطع مختلف تحصیلی، دچار نواقص، اضافات و همپوشانیهایی است، گفت: برای مثال، در هر سه مقطع تحصیلی زبان و ادبیات فارسی، شاهنامه فردوسی، مثنوی مولوی و آثار نظامی و خاقانی جزو منابع اصلی دروس اجباری هستند. در بزرگ بودن این شاعران و شاهکارهای ادبیشان شکی نیست اما این تکرار در برنامهریزی درسی منطقی نیست، آن هم وقتی که بعضی حوزههای دیگر که نیازمند زمان بیشتری برای درک و تمرین هستند تنها دو واحد دارند. علاوه بر این، گاهی پیش میآید که در بعضی واحدهای درسی، مطالب تدریسشده در مقاطع مختلف تا حد زیادی همپوشانی داشته باشند.
سادات واحدی افزود: در کنار این موارد باید به درس عربی اشاره کرد. در چارت درسی جدید زبان و ادبیات فارسی ۱۲ واحد عربی در شش قسمت وجود دارد، بدون اینکه در نهایت نتیجه خاصی دربرداشته باشد و دانشجویان را به تسلط نسبی از دانش زبان عربی برساند.
وی در توضیح دروس پیشنیاز نیز گفت: درباره پیشنیازها نیز، میتوان به ترتیب ارایه دروس نظریهمحور و دروس متنمحور اشاره کرد. معمولا در ترمهای آغازین و میانی مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد، دروس متنمحور (متون نظم و نثر) به دانشجویان ارایه میشود و دروس نظریهمحور (مانند سبکشناسی و نقد ادبی) به ترمهای پایانی محول میشود. بهتر است دروس نظریهمحور حداقل در مقطع ارشد که دانشجویان با متون نظم و نثر آشنایی خوبی دارند در اولویت تدریس قرار بگیرند تا مطالبشان در ترمهای بعدی روی متون نظم و نثر تمرین شوند و به جای حفظ کردن نظریهها و تحلیلها، یادگیری عملی اتفاق بیفتد.
سادات واحدی درباره تدریس استادان اظهار کرد: درباره نحوه تدریس استادان به دو نکته میتوان اشاره کرد. اولین نکته، سلیقهای عمل کردن استادان برای انتخاب منابع درسی است که به جای وفاداری به برنامه شورای عالی برنامهریزی، تدریس را با منابعی مانند جزوه، کتابهای تالیفی خودشان و گزیدههای متفرقه به جای متن اصلی پیش میبرند. این روند انتخاب منبع درسی، نه تنها پراکندگی و آشفتگی به بار میآورد، بلکه دانشجو را از مطالعه منابع اصلی نیز بازمیدارد. دومین نکته قابل توجه این است که مطالعه ادبیات در سطح آکادمی باید تفاوتی با مطالعه صرف متون نظم و نثر داشته باشد. پس بهتر است تدریس متون یک تدریس تحلیلی باشد و تا حد ممکن نظریه وارد متن شود، نه اینکه فقط به معنی لغات و عبارات و به اشارات و منظورهای متن بسنده شود.
آخرین سخنران این نشست مژده فتاحی، دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه شهید بهشتی بود که بحث خود را پیرامون سرفصلهای رشته زبان و ادبیات فارسی با موضوع لزوم تفاوت تعداد واحدهای درسی برای عناوین درسی مختلف آغاز کرد و پیشنهاد داد که برای دروسی نظیر پیشگامان شعر فارسی، شاعران حوزه ادبی خراسان و عراق و دروس سبکشناسی، مرجعشناسی و جریانشناسی ارزشی بیش از دو واحد تعیین شود و بهتر است که ارایه این عناوین درسی در چند ترم و با تعداد واحد کمتر (مثلا یک واحد) انجام شود.
فتاحی در پایان به معضل کم بودن تعداد واحدهای دستورزبان فارسی در مقابل قواعد و متون عربی اشاره کرد و جای عناوینی نظیر قالب رباعی با محوریت خیام، سیر ادبیات زنان در ایران، پرداختن به متونی مانند دارابنامه، هزار و یک شب و سمک عیار، آشنایی با ریشههای زبانی (هند و اروپایی و هند و ایرانی)، گویششناسی و علوم پرکاربرد در ادبیات فارسی را در سرفصلهای دروس خالی دانست.
در پایان این نشست علمی جواد وندنوروز رئیس بنیاد استاد شهریار ضمن تاکید بر برگزاری این نشست ها بر ضرورت تجدید نظر کارشناسی واحد های درسی تاکید و بیان کرد این نشست های علمی می بایستی مرتب برگزار شود تا از دل این نشست ها مطالب کارشناسی شده بیرون آمده و برای دست اندرکاران مفید واقع شود.
نظر شما