به گزارش آتیه آنلاین از ایرنا، کتاب یادها و دیدارها تالیف ایرج پارسینژاد که به تازگی از سوی نشر نو به چاپ رسیده، نه صرفا دفتر خاطرات ایرج پارسینژاد، بلکه سندی است موثق که گوشههایی از خلقیات و منش و رفتار جماعتی از کوشندگان عرصه ادبیات و فرهنگ و هنر ایران را در پنجاه سال اخیر آشکار میکند.
نویسنده اینکتاب، پژوهشگر، تاریخنگار و استاد ادبیات فارسی دانشگاههای ژاپن و آمریکاست. او متولد سال ۱۳۱۷ در آبادان است و در اینکتاب یادداشتهای خود را از یادماندههایش از سالهای دراز همدمی و همدلی با دوستانش گردآوری کرده است. او میگوید کوشیده در روایت هر خاطره، راستی و درستی را پیش چشم داشته باشد و از خیالبافی و قصهپردازی معمول در کار بسیاری از خاطرهنویسان پرهیز کند.
پارسینژاد در مقدمه این کتاب نوشته است:
از روزگار نوجوانی دلبستگی به ادبیات و هنر و فرهنگ ایران موجب شد که همۀ کار و زندگیام با کسانی بگذرد که با این امور سروکار دارند. از اینرو وقتی با دوستانی که بهجا ماندهاند از گذشته میگفتم با اصرار میخواستند که آنها را بنویسم. اما حقیقت این است که از این کار سر باز میزدم. ترسم این بود که مطالب شخصی و پیشپاافتاده باشد.
اما دوستان یادآور میشدند آنچه بر من گذشته بخشی از تاریخ فرهنگ و ادبیات و هنر معاصر ایران و روشنکنندۀ زندگی و حال و روزگار اشخاصی است که سهمی در آن داشتهاند و بازگویی آنها میتواند برای آیندگان و کسانی که در شرح احوال و زندگی و آثار و خلقیات این افراد کنجکاوی دارند سودمند باشد.
کوشیدهام که در روایت هر خاطره راستی و درستی را پیش چشم داشته باشم و از خیالبافی و قصهپردازی معمول در کار بسیاری از خاطرهنویسان بپرهیزم و هر جا که لازم بوده جزئیات را هم ثبت کنم. شاید همین خاطرات دیروز است که به زندگی امروز ما اعتبار میبخشد.
خواننده کتاب یادها و دیدارها در مطالعه این اثر با برخی از خصلتها و افکار و عقاید نامآوران زمانه چون بدیعالزمان فروزانفر، پرویز ناتل خانلری، عبدالحسین زرینکوب، عباس زریاب خویی، محمدجعفر محجوب، ایرج افشار، سیروس پرهام، داریوش شایگان، شاهرخ مسکوب، نجف دریابندری، نادر نادرپور، محمدرضا شفیعی کدکنی، محمدرضا شجریان، بهرام بیضایی، عباس کیارستمی و... آشنا میشود و نکتههای نخوانده و نشنیده بسیاری مییابد.
نویسنده در شرح خاطراتش ابتدا از خانواده و کودکی و شهر آبادان شروع میکند و بیش از هر چیزی درباره پدرش میرزا عبدالرحیم، مردی دنیادیده اطلاعاتی دقیقی به خواننده میدهد، پدری که تاجرپیشه است و اهل ادب و کتاب، دوستدار اهل فرهنگ و نشست و برخاست با فضلا.
فضل پدر از فامیلی که برمیگزیند، پیداست. با این همه اطلاعات کمی درباره مادر، خواهران و برادرانش در کتاب وجود دارد، شاید نویسنده ترجیح داده که بیشتر از انگیزهاش به ادبیات بنویسد و کمتر از زندگی شخصی بگوید. برای همین صفحات ابتدایی کتاب شامل نقل خاطراتی از کودکی، تاثیر پدر، شهر آبادان و دوستان پدر و دوستانی که با آنها در آبادان دمخور بوده است از جمله نجف دریابندری.
یکی از مسائلی که پارسینژاد از آن به فعالیتش در کودکی در حیطه ادبیات اشاره میکند، فروش ناشیانه مجله در آبادان است: «یادم هست وقتی اولین شماره [نشریه نوباوگان ایران] را برای فروش به بچهها عرضه کردم آنها ریختند روی سرم و همه را غارت کردند ...» (ص ۱۵)؛ هر چند پس از این تجربه به خوبی از عهده فروش شمارههای بعدی برآمد.
در عین حال پارسینژاد اشارهای هم به معلمان دوران مدرسهاش دارد و شیوه تدریس آنها که در پرورش ذوق و گرایشش به ادبیات بیتاثیر نبوده است: «دبیر تاریخ و جغرافیای ما حسن پستا بود که ما را به خواندن رمان و شعر نو تشویق میکرد. هر شاعری که از تهران به آبادان میآمد پستا برای او یک مجلس شعرخوانی ترتیب میداد. از جمله این شاعران کارو بود که در آن روزگار شهرتی به هم زده بود اما امروز از او نام و نشانی باقی نمانده» (ص ۱۸).
در ادامه خاطرات نویسنده به مرگ پدر اشاره میکند و مهاجرت از آبادان به تهران و ساکن شدن در خیابانی در میدان ۲۴ اسفند (میدان انقلاب کنونی) پس از آن به سرعت از روایت خاطرات میگذرد و به دانشکده میرسد و شرح استادان و خاطراتی که با آنها دارد. روایت پارسینژاد از وضع و حال استادانش از صفحات جذاب کتاب است که خواننده را به شوق میآورد.
خاطرات پارسینژاد از استادانش با عنوان «دانشکده ادبیات تهران- استادان من» شامل وصفی از حال و تدریس استادانی چون پرویز ناتل خانلری است که شارح علاقه خاصی به او دارد و در صفحات دیگر کتاب به این علاقه تاکید میکند یا جلالالدین همایی دیگر استادش است که در شرح او خوب و بد را با هم میگوید: از جمله اینکه اعتقادی «به تجدد در طرح و تقریر مباحث ادبی نداشت».
اسامی معروف و مشهوری در فهرست کتاب آمده که از هر کدام شرح و نکتهای گنجانده شده است.
فهرست یادداشتها و خاطراتی که پارسینژاد در اینکتاب گردآوری کرده، بهترتیب عبارتاند از:
تولد، پدرم و دوستانش، دوران مدرسه، دانشکده ادبیات تهران _ استادان من، مجلس بزرگداشت نیما، همکلاسان دانشکده، کار در موسسه انتشارات فرانکلین، خاطرههایی از استاد نجف، اسماعیل سعادت (۱۳۰۴_۱۳۹۹)، کار در بنیاد فرهنگ ایران، احمد تفضلی (۱۳۱۶ _۱۳۷۵)، فروغ فرخزاد (۱۳۱۳_ ۱۳۴۵)، سفر به خاور دور، کار در تلویزیون ملی ایران، ساسان صفا (۱۳۲۳)، یدالله رویایی (۱۳۱۱)، شهریار (۱۲۸۵_۱۳۶۷)، سیدحسن تقیزاده (۱۲۵۷_۱۳۴۸)، محمدعلی جمالزاده (۱۲۷۰_۱۳۷۶)، مهدی اخوان ثالث (۱۳۰۷_۱۳۶۹)، کار در گروه فرهنگی مرجان، گزارش مجلس بزرگداشت نیما، گزارش خاکسپاری آلاحمد، سفر به انگلیس کار در بیبیسی، محمدجعفر محجوب (۱۳۰۱_۱۳۷۲)، پذیرش در دانشگاه آکسفورد، ازدواج، عبدالرحیم جعفری (۱۲۹۸_۱۳۹۴)، ابراهیم گلستان (۱۳۰۱)، بازگشت به وطن، بازگشت به انگلیس-سفر به امریکا، سفر به ژاپن، بیژن مفید (۱۳۱۳_۱۳۶۳)، صادق چوبک (۱۲۹۵ _۱۳۷۷)، سفر به شوروی، احسان طبری (۱۲۹۵ _ ۱۳۶۸)، مجتبی مینوی (۱۲۸۱_ ۱۳۵۵)، عباس زریاب خویی (۱۲۹۸_۱۳۷۳)، علی فاضل (۱۳۰۲_ ۱۳۸۲)، محمود صناعی (۱۲۹۸_۱۳۶۴)، فریدون آدمیت (۱۲۹۹_۱۳۸۷)، مهدی حمیدی شیرازی (۱۲۹۳_۱۳۶۵)، عبدالحسین زرینکوب (۱۳۰۱_۱۳۷۸)، قمر آریان (۱۳۰۱_۱۳۹۱)، شاهرخ مسکوب (۱۳۰۲_۱۳۸۴)، ایرج افشار (۱۳۰۴_۱۳۸۹)، فریدون مشیری (۱۳۰۵_۱۳۷۹)، نادر نادرپور (۱۳۰۸_۱۳۷۸)، سیروس پرهام (۱۳۰۷)، اسماعیل رایین (۱۲۹۸_۱۳۵۸)، تورج فرازمند (۱۳۰۵_۱۳۸۵)، حسن هنرمندی (۱۳۰۷_۱۳۸۱)، داریوش شایگان (۱۳۱۳_۱۳۹۷)، پرویز کلانتری (۱۳۱۰_۱۳۹۵)، صفدر تقیزاده (۱۳۱۱)، محمدرضا شفیعی کدکنی (۱۳۱۸)، بهرام بیضایی (۱۳۱۷)، محمدرضا شجریان (۱۳۱۹_۱۳۹۹)، پرویز مشکاتیان (۱۳۳۴_۱۳۸۸)، عباس کیارستمی (۱۳۱۹_۱۳۹۵)، علی هاشمی (۱۳۱۴_۱۳۹۳)، بهمن بوستان (۱۳۱۴_۱۳۹۳)، رضا قطبی (۱۳۱۸)، ایرج گرگین (۱۳۱۳_ ۱۳۹۰)، سیروس ابراهیمزاده (۱۳۱۶)، حمید صاحبجمعی (۱۳۱۶)، محمدحسین میرمجلسی (۱۳۱۹)، پرویز دوایی (۱۳۱۴)، سیروس طاهباز (۱۳۱۸_۱۳۷۷)، بهروز برومند (۱۳۱۹) و علی دهباشی (۱۳۳۷).
کتاب یادها و دیدارها به قلم ایرج پارسینژاد در ۳۳۶ صفحه و شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه بهتازگی از سوی نشر نو به چاپ رسیده است.
نظر شما