شامگاه 25 فروردین امسال که خبر درگذشت محسن قاضی مرادی – بازیگر سینما و تلویزیون – در سن 79 سالگی منتشر شد، به روال مرسوم پیامهای تسلیت رسمی و غیررسمی هم صادر شدند تا فقدان یک هنرمند قدیمی دیگر را تسلیت بگویند، اما در این میان بیش از هر چیز پیامهای تسلیت و تسلی برای مهوش وقاری فرستاده شد که چند سال است زندگی خود را وقف پرستاری از همسر بیمارش کرده بود.
در این مدت عکسهای دوتایی وقاری و قاضیمرادی هم بیشتر از عکسهای تکی بازیگر مرحوم شده در فضای مجازی و رسمی نشر یافت و خیلیها محبت این دو را مثالزدنی دانستند. این اتفاق از چشم مهوش وقاری هم پنهان نمانده که میگوید، «قدردان این همه لطفی هستم که سبب شد، شاید بیش از آنکه از محسن بگویند و بنویسند از من بگویند.»
او در گفتوگویی با ایسنا میگوید: «حال این روزهایم بد نیست، ولی خلأ بزرگی در زندگیام ایجاد شده است. حس یک نوع بلاتکلیفی دارم که نمیدانم اسمش را باید چه گذاشت، چون به هر حال با وجود آنکه تقریباً نزدیک به سه سال بود که محسن هیچ واکنشی نسبت به هیچ کس و هیچ ماجرایی نداشت اما به هر حال “بود”. این نبودش حس عجیبی در من ایجاد کرده است. او نمیتوانست صحبت کند و چیزی از خودش بگوید؛ مثلا بگوید که چه حسی دارد با به چه چیزی فکر میکند ولی من نمیگذاشتم فکر کند که نمیتواند حرف بزند و تلاشش را بیپاسخ نمیگذاشتم. گاهی که تلویزیون روشن بود چون میدانستم نمیتواند زیرنویسها را با دقت بخواند خودم تند تند برایش میخواندم و حرف میزدم و تفسیر میکردم. دوست نداشتم متوجه شود که سرعت عمل قبل را ندارد و از این بابت خیلی خوشحالم که شاید خودش به آن شدت و حدت بیماریاش آگاهی پیدا نکرد.»
وی ادامه میدهد: «البته همانطور که پزشکانش قبلا گفته بودند و سعی میکردند به من آمادگی بدهند، مطمئن بودم که شرایط بیماریاش به اینجا منتهی میشود چون بیماری پارکینسون این طور نیست که ناگهان باعث از بین رفتن شخص شود، بلکه به تدریج تواناییهای فرد را میگیرد ولی باز، آدم به خودش دلخوشی میداد که چیزی نیست. حالا هم که رفته باور نمیکردم که با چنین آرامشی رفته باشد. همیشه شنیده بودم خیلی از کسانی که فوت میکنند با چشمان باز میروند ولی او خیلی راحت رفت، انگار خسته و بیحال شد و خوابید. این آرام رفتنش به من آرامش میدهد و دلم را قرص میکند.»
مهوش وقاری که چند سالی است خودخواسته و به خاطر اینکه کنار همسرش باشد از بازیگری دوری کرده است، میگوید: «در این چند سال هیچ کاری را قبول نکردم و اجازه هم ندادم که محسن متوجه شود بخاطر او پیشنهادها را رد میکنم. جالب است که در سه، چهار ماه گذشته هم پیشنهادهای بیشتری داشتم که فکر میکنم به دلیل حجم کارهای شب عید بود. حتی همان روزی که این اتفاق افتاد هم یک پیشنهاد کار داشتم ولی همه را به بهانه کرونا رد میکردم با وجود اینکه بعضی دوستان تاکید میکردند با شرایط زمانی من همراهی میکنند، ولی حالا خیلی خوشحالم که این پیشنهادها را رد کرده بودم، چون اگر سر کار بودم و این اتفاق میافتاد قطعاً آن را به حساب کار خودم میگذاشتم و نمیدانم چطور میخواستم آرام شوم.»
البته وقاری قبول دارد که باید کارش را از سر بگیرد. «هنوز احساس میکنم محسن کنارم است ولی بالاخره باید کار را شروع کنم، بخصوص بخاطر شرایط روحی نیاز است که دوباره کار کنم.»
او همچنین میگوید که دلش میخواهد جایی را برای نمایش تابلوهای همسرش داشته باشد تا شرایط نگهداری و نمایش داشته باشند. این تابلوها دست ساختههای صدفی محسن قاضی مرادی هستند که سال 1395 در خانه هنرمندان ایران به نمایش گذاشته شدند.
مهوش وقاری در پایان با تشکر از پیامهای محبتآمیزی که از همکاران و مدیران بویژه صدا و سیما گرفته از یک حسرت هم سخن میگوید. «راستش این همه لطف و مهربانی بعد از این ماجرا دلم را سوزاند. حسرت خوردم که ای کاش یکی از اینها قبل از رفتن او اتفاق میافتاد. محسن دوست داشت که از او تعریف شود و افسوس میخورم که ای کاش خودم در این سالها هزینه میکردم، مراسمی برایش برگزار میکردم تا دوستانش دور او جمع شوند. البته در یک سال قبل بخاطر کرونا امکانش نبود ولی با خودم فکر میکنم ای کاش این حرفها زمانی گفته میشد که او میتوانست آنها را بشنود. من از کسانی پیام گرفتم که اصلا باورم نمیشد، چون میدانم در شرایط مشابه برای همکاران دیگر چنین کاری نکرده بودند. اینها برای من بسیار ارزشمند بود، همه سنگ تمام گذاشتند ولی ای کاش وقتی هستیم چنین توجهی وجود داشته باشد.»
زنده یاد محسن قاضیمرادی بیش از 30 سال سابقه حضور در عرصه بازیگری را داشت و مقابل دوربین بسیاری از نامآوران سینما بازی کرده بود که به همکاری با بهرام بیضایی (سگ کشی)، بهمن فرمان آرا (خانهای روی آب)، رخشان بنی اعتماد (زیر پوست شهر)، پریسا بختآور (دایره زنگی)، مازیار میری (قطعه ناتمام)، ابوالحسن داودی (تقاطع و مرد بارانی)، داود میرباقری (مسافر ری)، سیروس الوند (یک بار برای همیشه)، شهرام اسدی (اوینار)، مجتبی راعی (غزال)، ایرج طهماسب (دختر شیرینی فروش)، خسرو معصومی (رسم عاشق کشی)، مهدی صباغزاده (صبحانهای برای دو نفر) میتوان اشاره کرد.
نظر شما