به گزارش آتیهآنلاین، شکی وجود ندارد که ورود «جو بایدن» به کاخ سفید آثار و تبعات مثبتی برای متحدان ایالات متحده به دنبال خواهد داشت. از سوی دیگر کشورهایی که به نوعی حداقلِ همسویی با دمکراتهای کاخ سفید را دارند هم از آمدن بایدن منتفع خواهند شد اما شطرنج قدرت و دومینوهای موجود در سیاست بیشک بر علیه برخیها رقم خواهد خورد. مثالهای زیادی در مورد اثبات این موضوع میتوان زد.
یارکشی علیه دشمن قدیمی
به عنوان مثال در افغانستان زمانی که لشگرکشی آمریکا به این کشور شروع شد و حکومت طالبان زیرزمینی شد، تمام روشنفکران و همچنین مردم افغانستان خوشحال بودند که قرار است دموکراسی و حقوق اولیه آنها طنینانداز شود. البته که طالبان از «رونمای» افغانستان به زیر کشیده شد، اما واقعیت این است که این جریان و همچنین بهمریختگیهای امنیتی، اجتماعی و اقتصادی بعلاوه تضادهای سیاسی در داخل افغانستان نه تنها تمام نشد، بلکه تشدید شد!
طبیعی است که آمدن آمریکا به افغانستان از منظر داخلی و خارجی تبعاتی را به همراه داشته و خواهد داشت که یکی از این تبعات، تقابل روسیه و آمریکا در عرصه نبردهای اطلاعاتی، تجاری و سیاسی است. در عراق هم چنین اتفاقی رخ داد. واشنگتن صدام را سرنگون کرد و در این بین (به اعتراف اندیشکدهها و اتقهای فکر آمریکا) ایران تا حد زیادی قدرت گرفت و موازنهها تغییر کرد، اما از سوی دیگر تضادهای سیاسی و اقتصادی بعلاوه مشکلات امنیتی ظاهر شد. این دو پرونده اگرچه در روبنا ربطی به تضاد میان واشنگتن و مسکو ندارد اما واقعیت این است که هر دو موضوع به نوعی باعث شد تا هزینههای روسیه افزایش پیدا کند؛ چراکه روسها مجبور شدند تا برای رصد آمریکاییها در افغانستان و عراق به صورت پنهان ورود کنند و این روند تقابلی تاکنون ادامه دارد.
حالا هم با آمدن بایدن ما شاهد تشدید این تقابلها هستیم. همگان مشاهده کردند که بایدن زمانی که وارد ساختمان وزارت خارجه آمریکا شد تا سیاست خارجی دولتش را به سمع و نظر جهانیان برساند، در ابتدای امر به سوی روسیه حملهور شد. او مستقیماً سرکوبِ معترضان روسی توسط نیروهای امنیتی و پلیس این کشور را هدف گرفت و با تمام قدرت اقدام کرملین علیه «الکسی ناوالنی» که بسیاری آنرا «رهبر اپوزیسیون» روسیه میدانند محکوم کرد. شاید برای بسیاری از مخاطبان، حمله بایدن به روسیه زیاد مهم نباشد و اساساً آنرا یک امر تکراری و یک سنت قدیمی بدانند.
این دیدگاه تا حد زیادی صحیح است اما باید توجه داشت که دمکراتها و جریان سنتیِ مستقر در منتهیالیه چپِ ساختار سیاسی آمریکا اساساً از حقوقبشر و موضوعات انسانی به عنوان اهرم فشار خود علیه رقبایشان استفاده میکنند. در اینجاست که تضاد منافع شکل میگیرد و این دقیقاً همانجایی است که گسستهای چند بُعدی شکل میگیرد. نمونه این موضوع را در دولت «باراک اوباما» بر سر پرونده اوکراین شاهد بودیم. پروندهای که دلیل اصلی مسکو برای شلوغ کردن صحنه سیاسی – اجتماعی کییف، انعقاد یک قرار داد تجاری میان اوکراین و اتحادیه اروپا بود. روسیه در سال ۲۰۱۴ میلادی به خوبی میدانست که اگر چنین قراردادی میان بروکسل و کییف امضاء شود، دیگر نمیتواند اوکراین را همسو با راهبردهای خود هدایت و در کانال خود نگه دارد.
از سوی دیگر، کرملین و در رأس آن «ولادیمیر پوتین» به خوبی به ریزهکاریهای رخنه اتحادیه اروپا و سناریوی واشنگتن برای یارکشی در اوکراین اشراف داشت؛ پس بهترین گزینه بهم زدن میز معادلات بود! در همان زمان «یانوکوویچ» که ریاست جمهوری اوکراین را در دست داشت با هماهنگی مسکو از مرزهای شرقی این کشور خارج شد و دلیلش حجم بالای معترضان و ورود آنها به کاخ ریاست جمهوری بود. از همانموقع تاکنون آمریکا و اتحادیه اروپا به صورت تمام قد روسیه را مورد هدف قرار دادند. تحریمها پشت سر هم بر مسکو همانند صائقه تاختند؛ تا جایی که تجار روسی همسو با کرملین هم در فهرست قرار گرفتند و حالا شاهد برهه جدیدی از تقابل هستیم.
اتحاد علیه مسکو
تاخت و تاز آمریکا و اروپا بر روسیه، آنهم در راستا و هماهنگ با یکدیگر در نمای کلی ممکن است صرفاً یک اتحاد را به نمایش بگذارد. بلوکِ اروپا و آنسوی آتلانتیک با رفتن ترامپ حالا فرصت را برای یک حمله علیه کرملین مناسب دیدهاند؛ پس حالا نوبت حمله است! سوال این است: ریشه این تاخت و تاز فقط ناوالنی است؟
پاسخ به این موضوع نیازمند درک متقابل و عمیق از نزاعهای متعدد روسیه با غرب دارد. اینکه آیا ناوالنی توسط ساختار اطلاعاتی روسیه مسموم شد یا خیر مهم نیست، بلکه مهم این است که اگر او به مسکو باز نمیگشت و در آلمان یا بریتانیا میماند، دچار «مرگ سیاسی» میشد و هویتش در معرض خطر قرار میگرفت. به این جهت است که به مسکو بازگشت و تبعات آنرا همین حالا با بازداشت بیش از ۳۰۰ معترض و زندانی شدن خود و اطرافیانش نظارهگر هستیم.
اما آنچه در این مجال مهم به نظر میرسد، احساس خطر مسکو و حلقه امنیتی «میدان سرخ» است. چند روز پیش شبکه خبری راشاتودی (RT) ویدئویی مربوط به ملاقات یکی از نزدیکان ناوالنی با یکی از افسران سرویس اطلاعات خارجی بریتانیا (MI۶) در آلمان را منتشر شد و همین موضوع جرقه شروع یک جنگ اطلاعاتی جدید را زد. واکنش لندن به این موضوع، توأم با آرامش بود ولی همه میدانند که ناقوس نبرد تازه به صدا درآمده است! چندی بعد هم خبرگزاریهای نزدیک به دستاه امنیتی روسیه مانند ریانووستی و تاس اعلام کردند که سفارت آمریکا در مسکو مسیرهای تجمع معترضان را تعیین کرده است.
روز گذشته هم روسیه اعلام کرد، دیپلماتهای سه کشور سوئد، لهستان و آلمان را به اتهام شرکت در اعتراضات اخیر غیرقانونی اخراج میکند. در مقابل وزارت خارجه سوئد ادعای حضور دیپلماتش در این راهپیمایی را رد کرد و وزارت خارجه لهستان نیز گفته است که سفیر روسیه را احضار و مطلع کرده که دیپلمات لهستانی تنها وظایف رسمی خود را مرتبط با موضع دیپلماتیکش و بر اساس کنوانسیون وین انجام داده است.
آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان نیز اخراج این سفرا را محکوم کرد و در جریان یک کنفرانس خبری مشترک ویدئویی در دفاع و حمایت از این دیپلماتها با امانوئل ماکرون، رئیس جمهوری فرانسه گفت: ما این اخراج را غیرقابل توجیه میدانیم. ماکرون نیز این اقدام از سوی مسکو را محکوم کرد و با این سه کشور ابراز همبستگی کرد. این اخراجها در حالی صورت گرفته که جوزپ بورل، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا برای گفتگو با مقامهای روسی و با وجود نگرانیها در غرب اروپا درباره وضعیت ناوالنی در مسکو به سر میبرد. هرچند بورل در بیانیهای اعلام کرد که حین گفتگو با سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه متوجه اخراج این دیپلماتها شده است، اما او هم این اقدام را محکوم کرد.
بر این اساس باید گفت که مجموع مولفهها نشان دهنده ان است که تقابل میان روسیه و اروپا تنها با گذشت چند روز از ورود بایدن به کاخسفید بالا گرفته است که خود حامل دو پیام است: نخست اینکه آمریکای بایدن برخلاف ترامپ در حال ترمیم شکاف با بروکسل است و بر اساس تئوری که در ابتدا به آن اشاره شد، روسیه متضرر اصلی این چسبندگی سیاسی خواهد بود. دوم آنکه، اقدام روسیه در اخراج دیپلماتهای سه کشور سوئد، لهستان و آلمان به خوبی نشان میدهد که مسکو از اتحاد میان دو سوی آتلانتیک احساس خطر کرده و میخواهد در همین ابتدای امر همه تهدیدها را خنثی کند. لذا شاهد شروع تقابل مسکو و بروکسل هستیم که تعمیق آن به راحتی متصور است.
گزارش: فرزاد سیفنیا
نظر شما