ما امروز ایستادهایم و شاهد سی سالگی روزنامهای با نام با شکوه «ایران» هستیم؛ کم اتفاقی نیست. رسانهها، در کمترین مقیاس خود، گفتوگو را در بطن توسعه نهادینه میسازند و برای پیشرفت و پیشبرد رویای خلاق آبادانی، شفافیت و نو شدگی را تکلیف میکنند.
باید قدر رسانهها را دانست، آنقدر که ثانیهای فراموش نکنیم، آنها آمدهاند تا بی پیرایه، خواستنها، شدنها، ماندنها و راهکارهای عبور زندگی از پیچ و خمهای عبوس جامعه و سیاست را واکاوی کنند. این کنکاش اگر آزادنه و در فرصتهای وزین سیاست گذاریهای کلان به رسمیت شناخته شود و به یک روشمندی معقول نیز دست یابد، قطعا گامی بزرگ برای توسعه برداشته خواهد شد. در تشبیه و تمثیل میتوان گفت که رابطه میان رسانه و توسعه، ارتباط میان نور و رشد گیاهان را تداعی میکند. زندگی گیاهان بدون نور اگر تداوم هم یابد در فرسودگی، چیرگی و پژمردگی خواهد گذاشت. برای پیشرفت و دست یافتن به موقعیتهای برتر و ممتاز زندگی نیز رسانهها میتوانند چون نور ایفاگر نقشی متمایز باشند. بدون آنها قطعا توسعه گرفتار خمودگی خواهد شد.
بر همین اساس وقتی روزنامه ایران به سی سالگی میرسد باید بالندگی او را تبریک گفت و تداومش را به فال نیک گرفت. این روزنامه با عنوان رسانه دولت شناخته میشود که البته این وابستگی ذاتی چیزی از نقش رسانه بودن او کم نمیکند. به عبارتی دیگر در آغاز چهارمین دهه از عمر روزنامه ایران ما باید این نگاه را در خود متبلور کنیم که جامعه ایران روزنامهای را هر روز میبیند که ابتدا رسانه است و بعد کارفرمایی دارد که در پاستور سکان اجرایی کشور را در دست گرفته است. چنین برداشتی این واقعیت را درونی میسازد که رسانهها قبل از هر برون داد از فعالیتهای خود باید بدانند که رسانه هستند و کنشگری مشخص و قابل تعریفی دارند.
در عصر «رسانههای کارکردگرا» این مفهومشناسی از رسانهها میتواند کمک بزرگی برای پروژه پیشرفت در هر کشوری محسوب شود. رسانههای کارکردگرا فارغ از وابستگیهای ذاتی خود، مبتنی بر ایدههای سازمانی که دارند، تلاش میکنند تا نتیجه کار آنها به راهبردهایی برای باز کردن گرههای توسعه ختم شود.
به معنای دیگر همه رسانهها در زمانهای که ما از رسانههای کارکردگرا به عنوان پروژهای جدید و علمی از تعریف رسانه سخن میگوییم، به توانمندیهای مدرنی تبدیل میشوند که با استفاده از قابلیتهای حرفهای خود سعی میکنند کارکردهای تازهای را برای متولیان اجرایی توسعه شکلبندی کنند. این کارکردهای تازه بیرون از کش و قوسهای سیاسی و اجتماعی، تنها یک هدف دارند و آن هم دستیابی به امکانی است که خیر عمومی را در صدر اهداف خود قرار میدهد. این روشمندی هیچ تنازع بقایی را در مکانیزم همیشگی و متداول رسانهای رد نمیکند. در واقع رسانههای منتقد و یا همراه سیاستگذاریهای دولتی و یا هر نوع دیگری از ایدههای سازمانی در بستر رسانهای یک کشور، با استانداردهای فکری خود به کنشگری رسانهای ادامه میدهد، منتهی جهت گیریهای کاری مبتنی بر روشی خواهد بود که رسانههای کارکردگرا را به امری نوین برای روزگار ما تبدیل کرده است. از این منظر جدا از آن که امید دارم همه رسانههای کشور بتوانند راهکار سنج و راهبردساز برای توسعه ایران باشند، این امید را نیز در خود زنده نگه میدارم که روزنامه دولت هم بتواند مانند همیشه ابتدا بخواهد که یک رسانه باشد و سپس بتواند فعالیتهای دولت را آنگونه که هست (و نتایجی را که طلب میکند) برای جامعه ایران بازگو کند.
در دنیای امروز، کارکردگرا بودن تکلیفی عمومی برای همه رسانههای مدرن است. اگر ما به این باور رسیدهایم که رسانهها، یکی از ارکانی اصلی توسعه محسوب میشوند، بدون شک باید به سمتی حرکت کنیم که کنشگری رسانههای ایرانی نیز مرزهای این دستورالعمل علمی و اجرایی را پشت سر بگذارد. باشد تا در آیندهای نزدیک روی سکوی ایستاده باشیم که رسانههای ما با هر نو ع چشم و شناسهای به افقی خیرهای شدهاند که کارکردش ساخت قلهای رفیع برای توسعه ملی باشد. امروز میتواند تکیهگاهی وسیع برای چنین روشمندی بی نظیر و افتخاری بزرگ برای فردا باشد. سی سالگی «ایران» را از این منظر و با این آرزو باز هم از صمیم قلب تبریک میگویم.
نظر شما