به گزارش آتیه آنلاین به نقل از تسنیم، انیمیشن روح محصول جدید پیکسار و به کارگردانی «پیت داکتر» طراح انیمیشن UP و درون - بیرون است. او در دو کار قبلی نیز فیلمهایی با مضامین روانشناختی و فلسفی درباره «معنای زندگی» ساخته بود. انیمیشن جدید داکتر نیز در همین مسیر قبلی و البته به طور دقیقتر درباره تفکر «زندگی در لحظه» است.
داستان فیلم درباره جو گاردنر معلم موسیقی در یک مدرسه معمولی است که از سطح پایین دانشآموزان و روال عادی تدریس موسیقی رنج میبرد و دوست دارد که در قلههای موسیقی و در اوج شهرت باشد. اما شانس در خانه او را میزند و برای همنوازی با یک گروه جاز دعوت میشود. حالا گاردنر خوشحال و سرخوش از این خبر مهم خود را آماده میکند اما اجل فرا میرسد و مرگ او را به کام خود میکشد. او وارد عالم برزخ میشود و در حال سفر به جهان واپسین است.
جو از اینکه میبیند مرده است دیوانه میشود و تمام تلاشش را میکند تا به زمین بازگردد تا برای اجرا حاضر شود اما تنها مسیری که میتواند او را به زمین بازگرداند الهام بخشی به روحی است که هنوز به دنیا نیامده و برای اینکه بتوانند وارد جهان مادی و خاکی شوند نیازمند جرقه و دلیلی برای به دنیا آمدن است.
این بستر دراماتیک باعث میشود تا ما با مسأله مهم معنای زندگی روبرو شویم. جو گاردنر در نهایت بعد از فراز و نشیبهای بیپایان به زمین بازمیگردد و همراه با گروه جاز اجرا میکند اما بعد از آن با یک مسأله بزرگ روبرو میشود: آخرش که چی؟ او کلی سختی به جان میخرد، رسماً نظم عالم را به هم میریزد و از جهان بعد از مرگ به دنیای خاکی بازمیگردد و خود را بیچاره میکند اما آخرش میفهمد که باز هم دچار بیمعنایی است و هدفی که گویا دنبالش بوده است این نیست.
او میفهمد که جرقه زندگی با هدف زندگی فرق دارد. شاید نواختن پیانو، بازیگری، چهره علمی شدن، موفقیتهای تجاری بتواند بهانههایی برای زندگی کردن باشد اما هدف نیست. زیرا اگر آنها را هدف زندگی طرح کنیم در نهایت به پوچی میرسیم.
برای اینکه این مسأله به درستی تبیین شود نگاه مختصری داریم به مسأله افعال و غایت. تمام افعال و حرکات ما دارای هدفاند حتی حرکات سهوی ما و یا به قول معروف «همین شکلی ما» نیز دارای هدف سادهایاند. اما افعال و کارهای مهم ما دارای هدف روشنیاند مانند تحصیل برای اینکه استاد دانشگاه بشویم یا کار میکنیم تا بتوانیم ازدواج کنیم. اما به باور برخی از روانشناسان و فلاسفه جدید زندگی کردن خودش صرف این غایات نیست بلکه زندگی برای همین لحظاتی است که در آن هستیم و باید از آن لذت ببریم. این تفکر با عنوان زندگی در لحظه بیشتر شناخته شده است همان جمله معروفی که روی قوطیهای پپسی نیز دیده میشود: Live The Moment
جو نیز می فهمد که حتی اگر در اوج نوازندگی پیانو نیز باشد و مثل او روی زمین نباشد باز هم این هدف ارزشمندی برای زندگی نیست. جو این را زمانی می فهمد که شماره 22 با چیزهای بسیار ساده و کودکانهای برای زندگی کردن راضی میشود و خود هم به معنای زندگی را در نواختن به عنوان هدف زندگی پیدا نمیکند.
«روح» تا اینجای کار را به درستی عمل کرده است اما بعد از اینکه به ما با داستان جالبش به درستی میگوید که جرقه زندگی و منبع الهام با هدف زندگی تفاوت دارد، هدف را صرف لذت بردن از زندگی، سرخوشی و شادکامی و به طور مؤکد لذت بردن از زندگی در لحظه میداند.
اما آیا زندگی در لحظه نیز هدف و غایت ارزشمندی برای زندگی کردن در این دنیا است؟ آیا الزاماً تمام افرادی که خودکشی میکنند یا حداقل دچار یأس فلسفی میشوند از زندگی لذت نمیبرند و به تعبیر روشنفکرانه و دهانپرکن «روح» در لحظه زندگی نمیکنند؟ به نظر نمیرسد که چنین باشد زیرا بسیاری از انسانهای متمول و مشهور دنیا که از زندگی تمام لذت را بردهاند و بارها و همیشه در لحظه زندگی کردهاند نیز خودکشی کردهاند و یا از رنج بیمعنایی برای زندگی رنج میبرند.
دقیقاً همین مسأله است که سارتر فیلسوف اگزیستانسیالیستی فرانسوی را دچار یأس و رنج میکند. سارتر میگوید که زندگی و حتی وجود انسان در این دنیا نه علت دارد و نه دلیل و حضور او هیچ توجیه قانعکننده و ضرورتبخشی ندارد. برای همین حال او از این دنیا و زندگی به هم خورده است و رمان «تهوع» را از همین رو ساخته است. البته او در نهایت هنر و آفرینش هنری را تا حدودی فلسفه و غایتی برای زندگی کردن معرفی میکند.
جالب این که کاراکتر انیمیشن «روح» که دقیقاً هنرمند و نوازنده است با تفکر ساتر مخالف است و هنر را راه نجات معرفی نمیکند بنابراین روح به نوعی از ساتر و تفکر او رد شده است و غایت و معنای زندگی را در همان زندگی در لحظه جستوجو میکند.
اما لذت بردن از خود زندگی و در لحظه زندگی کردن پوسته بسیار باریک و شکننده و حساسی دارد که میتواند هر لحظه شکسته شود و برای همین تکیهگاه خوب و مطمئنی برای فلسفه زندگی نیست. چیزی که انسان را برای زندگی راضی میکند و آن را ارزشمند میکند اهداف و غایات متعالی و بلندی است که حضور انسان در جهان را توجیه کند.
روح با اینکه درباره روح انسان برای پیدا کردن معنا است خالی از توجه به حقیقت روح و مبدأ آن است. شاید نه نتوان الزماً این فیلم کمدی و نشاطآور را ضد دینی خواند اما قطعاً همسو با اندیشه دینی و حقیقتجویانه نیست. تفکری که در جستوجوی تعالی باشد و آن را در مضامین بلند و عالی جهان تمنا کند. روح تنها برای یک روح بیمار که تلخیها او را در بر گرفته است و در جستجوی اندکی خوشی باشد مانند یک مسکن مفید است. نسخه روح علاوه بر این مطلب چندان جدیدی را ایفا نمیکند زیرا فلسفه شادکامی و لذت از زندگی قرنها قبل توسط اپیکورسیم (حداقل به معنای مصطلح آن) نیز بیان شده است و یا هدونیسم توسط آریستیپوس شاگرد سقراط نیز به شکل دیگری آن را بیان میکند.
«روح» را با نگاه انتقادی میتوان چکیده و خلاصه فلسفه زندگی بر پایه فرهنگ اومانیستی و آتهئیستی خواند که هدف زندگی را برای یک فرد به خود تمایلات و لذت برمیگرداند که معلوم نیست چه فرجامی را در پی داشته باشد؟ زندگی در لحظه دقیقاً مانند همان چند جرعه پپسی نوش جان میشود و تمام؛ اما بعدش چه؟
مشتاقان و شیفتگان «روح» مراقب باشند که این انیمیشن را سرلوحه زندگی خود قرار ندهند و آن را سرمشقی برای کودکان معرفی نکنند.
نظر شما