خودسانسوری آفت هنر است

یک مدرس موسیقی و پژوهشگر هنر گفت: هنرمندان و نویسندگان باید قدرشناس باشند و کار خود را برای این مردمان عاشق به زیبایی، دقت و عشق آمیخته کنند وگرنه این مهم را از دست خواهند داد. این روند چون رودخانه ای خروشان است و نمی توان جلو آن ایستاد بلکه باید با آن همراه شد.

به گزارش آتیه آنلاین، پیمان پورشکیبایی شخصیتی چند وجهی دارد که از سوی هر یک از این وجوه، با یکی از هنرها ارتباط دارد. او نویسنده، شاعر، پژوهشگر، آهنگساز، گوینده، خواننده و نوازنده است. گردآوری، پژوهش و تالیفات متعدد در حوزه موسیقی و سازشناسی، ادبیات کودکان، کتاب چاپی و صوتی دارد و به غیر از برگزاری کنسرت، چند آلبوم موسیقی هم منتشر کرده است. با این حال با فروتنی می گوید من آموزگارم نه استاد، چون برای استاد بودن پارامترهایی لازم است که من آنها را ندارم. با پیمان پورشکیبایی در خصوص وضعیت فعلی حوزه هنر در کشورمان و نیز فعالیتهای اخیر وی گفتگو کرده ایم که در ادامه می خوانید.

شما در چه محیطی زاده شدید و رشد کردید که این قدر به موسیقی، ادبیات و در کل به هنر علاقمند شدید؟

زادروزم یکم فروردین ماه ۱۳۵۱ است و بنابر پیشه پدر و مادرم که آنها نیز آموزگار هستند نیمی از عمرم را در شهرهای اصفهان، شیراز و داراب زندگی کردم. آن قدیم ها که زندگی را زیاد سخت نمی گرفتند در خانه ای زندگی می کردیم که زنده یادان محمدعلی پورشکیبایی پدربزرگ شاعرم و عموهایم «احمد» مربی و قهرمان کشتی استان فارس و «قاسم» از کارگردانان و بازیگران پدر آکادمیک تئاتر شیراز همه یکجا و در خانه ای بزرگ در محله ای که به آن «کوچه باغ انگوری» می گفتند روزگار می گذراندیم. هم از پدرم محمود پورشکیبایی که به راستی استاد هستند و هم از نامبردگان، آموزه های اخلاقی، رفتاری و ... را کسب کرده ام که همگی در زندگی ام نقشی بسزا داشتند. مردمان بزرگوار این شهرها نیز در برداشت و باروری من نقش بسزایی داشتند و هماره در شعر، داستان، ترانه و موسیقی هایی که ساخته ام نقش آنان دیده می شود و دوست دارم همگی با هم دیده شویم. به نظرم این روح ادبیات و موسیقی است که انسان از خودشیفتگی بیرون آید و برای فرهنگ و مردمان گام بردارد. در این سالها پس از آموزش های پدر و مادر و پدربزرگ و عموها و استادان بی همتایم زنده یادان استاد محمدرضا شجریان، محمد نوری و استادان فرهیخته دیگری چون محسن کرامتی، علیرضا فیض بشی پور، علیرضا شفقی نژاد و ... نیروی عشق و حرکت را از مردمی که دوستشان دارم گرفته ام و هماره به یاد دارم شعری را که از کودکی از پدر بزرگ آموخته ام تا در زندگی بکار بندم:

دیگران کاشتند و ما خوردیم / ما بکاریم و دیگران بخورند

خودسانسوری آفت هنر است

شما دو گروه فرهنگی و هنری راه اندازی کرده اید. این گروه ها برای پاسخگویی به چه نیازی، اعم از شخصی یا اجتماعی، ایجاد شد؟ شما در این گروه های فرهنگی و هنری چه می­کنید و تا کنون چه آثاری را روانه بازار نشر کرده اید؟

در دورانی که در کاخ سعدآباد و در مرکز موسیقی آنجا تدریس می کردم - که زیر نظر آقایان نعمت الله کیکاووسی و بانو پروین مختاری از دلسوزان و مهربانان آنجا اداره می شد - هنرجویان در دفتر یادگاری اسامی و حرفه خود را ثبت می کردند، با نگاهی دریافتم بیشتر آنها تحصیل کرده رشته گرافیک و نقاشی هستند. با همکاری هم گروه نارنج و ترنج را راه انداختیم و برای آنان داستان کودک (شعر و نثر) نوشتم و حاصل آن تا کنون  بیش از ۵۰ جلد کتاب های کودکی است که به گونه هنری نقاشی و طراحی شده و در دفاتر انتشاراتی همچون نشر جوان امروز، رهی، مهرافروز، شهاب الدین و آیینه رسای اساطیر پارسی به چاپ رسیده ­اند. برای این کار هم زحمت بسیار کشیدم. برای این­که با نگارش داستان ها لطمه ای به ادبیات کودک وارد نکنم ابتدا بیش از یک سال در حوزه نگارش و تصویرگری ادبیات کودک مطالعه فراوان داشتم و برای هر مطلبی که نگارش یا سروده و کشیده می شد از منابع گوناگونی بهره بردم. کتاب های کودک و تولیدکنندگان بسیارند، کارهای خوب بسیارند و کارهای بد و ضعیف نیز فراوان! بنابراین تلاش ما بر این بود که چشم و گوش کودکان این سرزمین به زیبا دیدن و زیبا شنیدن خو بگیرد. با هزینه شخصی همه تابلوهای نقاشی این هنرمندان که با تکنیک های گوناگون آفرینش شده بود را در فرهنگ سرای ارسباران و چندین سرای محله به نمایش گذاشتیم و زیباست بدانید که یک مجموعه کامل آن را مدیر مدرسه ژاپنی های مقیم در تهران خریداری کردند.

گروه فرهنگی گَرُزمان نیز در راستایی استوارتر بر پایه همان نیازهایی که گفته شد برنامه­ریزی شد. گَرُزمان به معنای آسمان و سرای خنیا است. پس از چندی فعالیت، با مدیر نشر آ آقای دکتر علی بخت آزاد و استاد سید محمدرضا رضوی که شاهنامه استاد ندوشن  را به طور کامل صوتی کرده بودند آشنا شدم و حاصل آن گزینش آهنگ و ساخت موسیقی برای ۶۰ ساعت شاهنامه شنیداری به نام آوای نامورنامه شد که اثری ارزشمند و به یادماندنی است. تهیه کننده این اثر جناب رضوی هستند. در ادامه، کارهای صوتی کودک، سرگذشت شاعران پارسی، نمایش رادیویی از گلستان سعدی و تولید آلبوم های موسیقی و ترانه و کتاب های ارزشمند صوتی و دیده شدن دست‌آفریده های این هنرمندان سرلوحه و خط مشی کار بوده و هست.

مهربانانی که مرا در این راه یاری دادند هنرمندان: مریم نظامی نژاد، زهرا مظفری، مریم رضوانی، حسام بهمن، سیما فاتح، هما و سمانه قاضیان، مستانه و زهرا فاطمی، مهتاب واحد، یلدا عیسوی، هاله قربانی، مینا امینی، حدیث ثریا، میترا دیانی، رضا احمدی عطار، ... و مدیران محترم نشر آیینه رسای اساطیر پارسی و مهرافروز، خانمها مریم تفضلی و میترا دبیری هستند. همچنین کارهای بسیاری در دست انجام داریم که برای نمونه می­توانم به آلبوم موسیقی درخت بخت اشاره کنم که­ دارد مراحل مجوز را طی می­ کند. نوازندگانی که در راه مرا یاری رسانده اند رضا جدیدی، مجید مظاهری و شیوا احمدی سپهر هستند. در ضمن یکی از کارهای فرعی این گروه فرایند نشر اطلاعات زیبا و فرهنگی است که در اینستاگرام این گروه به گونه رایگان در اختیار عموم قرار دارد که البته دنبال کننده های بسیاری دارد.

خودسانسوری آفت هنر است

در شرایط امروز جامعه ما، تولید آثار هنری و فرهنگی، بُعد اقتصادی پر رنگی دارد. چگونه از پس مشکلات اقتصادی که گریبان تولیدکنندگان آثاری فرهنگی و هنری را گرفته بر می­آیید؟ اصلا این کار صرفه اقتصادی دارد؟

بُعد اقتصادی پررنگی که به چشم می آید برای همچون مایی نیست. همانگونه که می دانید در هر کشوری بخش بزرگی از فرایندهای تولیدی در دست اشخاصی خاص و اندک است و گوش سپردن و همکاری با این اشخاص از خط هنر دور شدن و توجه به صنعت محض یا سیاست روز و ایدئولوژی مورد نظر آنان است. فرایند تولید ما محدود در اندازه برکه است نه دریا که آن هم با هزینه شخصی و گاه پیش فروش به این روند جان می بخشیم و تا کنون به همین شیوه سرپا مانده ایم. هزینه های کارهای هنری بسیار زیاد است. یکی از علل این که هزینه زیاد است آن است که کارهای ما کارهای هنری است نه صنعتی و صرفا برای فروش نیست. ما می خواهیم اثری از خود به جا بگذاریم که در گنجینه های هنری فرهنگ ایران زمین به یادگار بماند نه اینکه فراموش شود. همچنین بنگاه های بزرگی چون شهر کتاب ها و کتابفروشی ها و ... به راحتی پذیرای ما نیستند و با همان گروه­هایی که گفتم کار می­کنند. اما راز موفقیت همیشه عشق و ماندن در صحنه است و من بر این باورم که مردم ایران که دوستدار هنر و هنرمندند ارزش کار هنری را خوب می فهمند و این برای ما مایه دلگرمی است.

چند آلبوم قصه و ترانه به تازگی برای کودکان تولید و منتشر کرده اید، از آنها بگویید.

بله. «با هم بخوانیم، زیر طاق خشتی، از دشت و رود و جنگل» سه آلبومی هستند که از سوی نشر آیینه رسای اساطیر پارسی و گروه فرهنگی گَرُزمان روانه بازار نشر شده­ اند. من هم با خانم تفضلی، مدیر نشر آیینه رسای اساطیر پارسی هم‌نظرم که: «آموزه ­های اخلاقی، تربیتی، اطلاعات عمومی و از همه مهمتر  فکر کردن و اندیشیدن برای دشواری­های پیش رو، مفهوم‌­های آشکار و پنهانی هستند که کودکان به گونه­ ای زیبا در ترانه ها و داستان­ها با آنها روبرو می­شوند». این تلاش هنری ارزنده را به کودکان سرزمین­مان ایران ارمغان داشته­ ایم و امیدواریم که دوست داشته باشند.

آلبوم با هم بخوانیم دارای ۱۶ ترانه زیباست که کودک با شنیدن آنها با دستگاه ­های موسیقی، خوراکی بردن برای جانوران، مهر و دوستی به سرزمین، بازیهای قدیمی، رعایت بهداشت، قدرت بیان، دوستی با همدیگر و ده­ها نکته دیگر آشنا می­شود. این مجموعه دفترچه شعر نیز دارد که دقت نظر ناشر را نشان می دهد. این آلبوم برای مهدکودک ها و دبستان ها به منظور بخشیدن شور و نشاط به کودکان و فراگیری شعر و داستان خوب توصیه می­شود.

در آلبوم­های زیر طاق خشتی و از دشت و رود جنگل  نیز کودک قصه ­های زیبا که با ساز تنبک به گونه ا­ی موزیکال اجرا شده ­اند را می شنود. داستان­های زیبایی که از رفتارها و اندیشیدن­ها و شناختن کارهای زیبا و نازیبا سخن به میان می­ آورد.

در بخشی از این آلبوم آمده است: داستان، بی­ زمان، باورپذیر و رویا­گونه است. کودکان داستان و داستانگو را دوست می­دارند. سرشت کودکانه ­شان آنان را به درون داستان می کشاند، جستجوگر و پرسنده می شوند و ناخودآگاه می آموزند آنچه را که نیکوتر است. نیکوترین روش برای نزدیک شدن به کودکان داستان­گویی است. با رویای کوکان همراه شوید تا آرامش کودکانه شان آرامشتان را بیافزاید.

گه­گاه این انتقاد مطرح می­شود که ادبیات امروز ما گویای زندگی اجتماعی ما نیست. شما وضعیت امروز تولیدات آثاری ادبی داستانی و شعر را چگونه می بینید؟ بین داستان ها و اشعار تولیدی امروز و واقعیت جامعه چقدر تناسب و هماهنگی وجود دارد؟

این پرسش شما را بزرگانی چون استاد شفیعی کدکنی یا یدالله رویایی و ... باید پاسخ دهند و در اندازه من نیست. اما کوتاه می گویم که از دیرباز گفته ­­اند از کوزه همان برون تراود که در اوست. در این روزگار، خودسانسوری آفت هنر است که دلیل آن را همه می­دانیم. حتی اکنون که من با شما مصاحبه می­کنم ناگزیر خود را سانسور کردم تا چیزی نگویم که شما نتوانید بنویسید. نگارش آثار ادبی چه شعر و چه داستان نیازمند دانش، تلاش، خواندن، آگاهی و نیروی آفرینش و نوآوریست. همه کس این مهم را ندارند. برای پرسش تان از حافظ وام میگیرم:

هزار نکته باریکتر ز مو این جاست  /  نه هر که سر بتراشد قلندری داند

خودسانسوری آفت هنر است

به نظر می ­رسد جامعه اقبال خوبی به تولید آثار ادبی برای بزرگسالان و کودکان در قالب کتاب های صوتی نشان داده است. به نظر شما علت این تغییر رویکرد از آثار چاپی به آثار صوتی چه بوده و در کل این روند را مثبت ارزیابی می‌کنید یا منفی؟

انسان نیازمند هنر است، خود او هنر و عشق آفریدگار جهان است. در آفرینش هنری است که انسان همانند خدا آفرینش­گر می شود. از این روست که انسان­ها هنر و هنرمند را دوست می­دارند. چرا که هنرمند دیگر به خود نمی اندیشد و همه مردمان گیتی را می نگرد. حال که روزگار زمان را می­دزدد و تنگناها عرصه را بر ما تنگ­تر می­کند برای آرام یافتن چه چیز زیباتر از کار هنر؛ چه کتاب شنیداری، چه دیدن نقاشی، چه گوش سپردن به موسیقی، چه در دامان طبیعت و ... اینجاست که انسان تکنولوژی را در خدمت می گیرد و باز به اصالت های هنری دل خوش دارد. هرمندان و نویسندگان باید قدرشناس باشند و کار خود را برای این مردمان عاشق به زیبایی، دقت و عشق آمیخته کنند وگرنه این مهم را از دست خواهند داد. این روند چون رودخانه ای خروشان است و نمی توان جلو آن ایستاد بلکه باید با آن همراه شد.

چه توصیه ­ای برای علاقه مندان تازه وارد و تازه نفس حوزه شعر و ادبیات فارسی دارید؟

پدربزرگم نقل می­کرد که روزی پسر نظامی نزد پدر رفت و شعری را که سروده بود برای او خواند. پدر پاسخ داد: «در شعر مپیچ و در فن او / چون اکذب اوست احسن او». همان­گونه که پیشتر گفتم من آموزگارم و این را به فراست دریافته­ام برای هر کاری در آغاز می­باید دانش آن کار را فرا بگیریم. سرودن و نوشتن آن ­هم در سرزمینی که غول­های شعر و نویسندگی دارد کار آسانی نیست. برای ورود به این سرزمین باید دانش اندوخت، کارورزی کرد، خوب دید، خوب شنید، زیاد خواند، بزرگان این عرصه را هم شناخت و آنگاه وارد شد. یعنی وارد شدن با آگاهی و دانش، راه دیگری نیست.  

و حرف آخر ...

با درود و سپاس از شما، به همه مردم سرزمینم درود می فرستم و آرزویی جز این ندارم که همه ایرانیان در شادی و شادمانی زندگی کنند و نسل ما نیز گنجینه های مهمی برای فرزندان آینده به یادگار بگذارد تا آیندگان به ما نیز افتخار کنند. با سروده ­ای از حافظ با شما بدرود می­ گویم.

کمالُ و سرِّ محبت ببین نه نقص و گناه / که هر که بی­ هنر افتد نظر به عیب کند

کد خبر: 42779

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 4 + 2 =

    نظرات

    • نظرات منتشر شده: 3
    • نظرات در صف انتشار: 3
    • نظرات غیرقابل انتشار: 0
    • رضا احمدی IR ۱۸:۰۷ - ۱۴۰۰/۱۰/۱۸
      0 0
      سعادت با من یار بوده،که افتخار شاگردی این بزرگ مرد را دارم. واز این بابت،بر خودم می بالم.
    • کاملیا صباحی IR ۱۷:۳۴ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۳
      0 0
      بسیار آموزنده و عالی درود بر استاد شکیبایی عزیز
    • نازنین کریم زاده IR ۰۸:۲۴ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۴
      0 0
      افتخار کشور ما به این هنر مندان دلسوز و عاشق هست ولی متاسفانه بقدری در حاشیه ها سرمون گرمه نه از این هنرها و اساتید استفاده میکنیم نه لذت میبریم متاسفم