به گزارش آتیهآنلاین، مایکل که خواست نام خانوادگیاش ناشناس بماند، گفت که تمام تلاشاش را کرد تا با مدیران و سرپرستان کنار بیاید، اما در نهایت ارتباطات ضعیف، انتظارات غیرواقعی و مجازات در صورت عدم موفقیت در رعایت استانداردهای معین و حفظ پویایی باعث شد تا او نتواند به کارش ادامه دهد.
وی در گفتوگو با بیزینس اینسایدر گفت: «بیکاری ترسناک است، اما میدانستم که زندگی بیش از چیزی است که تجربه میکنم. زندگی باید بیش از این باشد که غریبهها سرت داد بزنند. زندگی فراتر از خردهفروشی است».
هزینه گزاف خردهفروشها
مایکل یکی از هزاران کارگر در بخش خردهفروشی است که سال جاری شغل خود را رها کردند و امیدوارند به موقعیتهایی با درآمد بهتر در صنایع پایدارتر بروند. بعد از این اتفاق، او شغلی جدید را به عنوان دستیار آموزشی در یک مدرسه ابتدایی پذیرفت که در آغاز دستمزدش کمتر از کار پیشیناش بود، اما به گفته خودش ارزشاش را دارد.
دوره «استعفاهای گسترده» در دوران همهگیری شکل گرفت، اما احساساتی که به آن منجر شد مربوط به سالها پیش است. به گفته کارشناسان، چندین دهه است که در صنعت خردهفروشی کارگران نادیده گرفته میشوند و حضور در این حرفه تبدیل به نقطهای تاریک در رزومه کارمندان شده است. حال وضعیت بدتر نیز شده است. خردهفروشی و خدمات غذایی بیشترین آسیب را از کارگرانی که مشاغل خود را ترک کردهاند، دیده است و حال این صنعت با کمبود فلجکننده نیروی کار مواجه است و با نزدیک شدن به فصل تعطیلات انتظار میرود که این وضعیت بدتر نیز شود.
«مارک پرون»، رئیس اتحادیه کارگران بخش غذایی و بازرگانی، گفت که قبل از سال ۱۹۶۰ میلادی کار در صنعت خردهفروشی شغلی ثابت و پایدار در نظر گرفته میشد. در آن زمان، به گفته او، گرچه دستمزدها همچون دیگر مشاغل بالا نبود، اما آنقدرها هم پایین نبود و مزایای اضافی نیز در کار بود. اضافهکاری، پاداش، مستمری، تخفیف خرید کارکنان، بیمههای پزشکی، ازکارافتادگی، بیمه عمر و... در آن زمان کارگران حس میکردند که آینده از آن آنها است؛ چراکه خود و خانوادههایشان تحت مراقبت بودند و خود شغل هم جذاب بود.
با ورود فروشگاههایی مانند «تارگت» و «والمارت» به این عرصه در اوایل دهه سال ۱۹۶۰، اوضاع تغییر کرد و مدل کسبوکار این شرکتها که مبتنی بر ارائه قیمت کم به مشتریان اداره میشد، به بهای پایین نگاهداشتن هزینههای نیروی کار بود. همچنین شروع دوره کارهای نیمهوقت نیز باعث شد تا اوضاع بدتر شود. فروشگاهها متوجه این نکته شدند که میتوانند دو برابر کارگر استخدام کنند؛ بدون آنکه الزامی به پرداخت اضافهکاری یا دیگر مزایا به آنها باشند. همچنین میتوانند میزان کار کارگران خود را بر اساس تقاضای مصرفکننده برنامهریزی کنند. «پرون» گفت که این امر تأثیر زیادی بر مشاغل خردهفروشی گذاشت و بسیاری از مردم، دیگر نمیتوانستند با کار در این حوزه زندگی پایداری داشته باشند.
غیرانسانی شدن خردهفروشی
«مایکل کوهن»، مدیر مطالعات خردهفروشی در مدرسه بازرگانی کلمبیا به ایسنایدر گفت که به کارگران مزایای محدودی داده شد تا فرصتهای شغلی کم یا بسیار اندکی داشته باشند و نتیجه این سیاست کالایی شدن کارگران و غیرانسانی شدن محیط کار بود.
نقش کارگران نیز تغییر یافت. آنها به جای آنکه کارشناس خدمات مشتریان باشند، برای چیدن قفسهها و اداره صندوقها استخدام شدند که این به معنای از میان رفتن روابط شخصی میان مشتری و کارکنان بود. به زودی وفاداری میان کارفرما و کارمند از میان رفت. ظهور فناوری نیز وظایف خاص را از کارگران گرفت و ارزش فرد سال به سال کاهش یافت.
«اد دیلینی»، نماینده ایالتی ایندیانا که برای احقاق حقوق کارگران دست به مبارزات انتخاباتی زده است، گفت: «دیگر نیازی به وفاداری کارمندان وجود نداشت. خردهفروشها میتوانستند به راحتی کارمندان پیشین خود را اخراج کرده و افراد جدیدی را جایگزین آنها کنند».
حال برای اولینبار طی دهههای گذشته، موازنه قدرت دستخوش تغییر قرار گرفت؛ کسبوکارهای خردهفروشی متوجه شدهاند که اگر میخواهند شغلشان مطلوب دیده شود، باید شرایط کاری، دستمزدها و چشماندازهای شغلی را مورد توجه ویژه قرار دهند.
پیشرفتها در این زمینه، البته تاکنون اندک و محدود بوده است. برخی فروشگاهها دستمزدهایشان را افزایش دادند و برخی نیز مزایایی چون پاداش ثبتنام را برای کارگرانشان تعیین کردند. به گفته دیلینی، تمامی این تغییرات نمیتواند به تنهایی به داشتن شغلی پایدار و بلندمدت بینجامد. وی افزود که کارفرمایان تنها به این خاطر حاضر به اعطای این مزایا شدهاند که در حال حاضر به کارگرانشان نیاز دارند و در صورت پایان وضعیت فعلی، رفتارشان بار دیگر همچون گذشته خواهد شد.
کارشناسان معتقدند با وجود اینکه در صنعت خردهفروشی فرصتهای شغلی بسیاری وجود دارد، این عرصه دچار بحران استخدام شده؛ چراکه شرایط برای ورود به آن راضیکننده نیست.
نظر شما