به گزارش آتیه آنلاین، سیدمهدی شجاعی (۱۳۳۹، تهران) نامی آشنا در عرصه ادبیات معاصر ایران به ویژه ادبیات دینی است. وی که دانشآموخته رشته تئاتر و ادبیات نمایشی است، نوشتن و روزنامهنگاری را از سال ۵۸ آغاز کرد و با مدیریت مجلاتی چون رشد جوان و انتشارات برگ همچنین مسئولیت صفحه فرهنگی روزنامه جمهوری اسلامی و سردبیری ماهنامه صحیفه ادامه داد.
شجاعی در عرصه فیلمنامهنویسی نیز فعال بوده است و فیلمنامههای بدوک (۱۳۷۰) و پدر (۱۳۷۴) از آثاری است که او نوشته و مجید مجیدی کارگردانی کرده است. مسئولیت داوری چند دوره از جشنواره فیلم و جشنواره تئاتر فجر همچنین جشنواره فیلم کودک و نوجوان و جشنواره مطبوعات از فعالیتهای هنری و فرهنگی او طی سالهای ۶۵ تا ۷۵ به شمار میرود.
وی بیشتر برای کتابهای آیینی خود مشهور است، کتابهای کشتی پهلو گرفته (نیستان، چاپ ۵۵، ۱۳۹۹)، پدر، عشق و پسر و آفتاب در حجاب (هر سه نشر نیستان) از جمله آثار اوست که برخی عناوین پرفروشترین کتابهای مذهبی را نیز کسب کردهاند. سرپرستی دایرهالمعارف امام حسین (ع) (موسوعه الامام حسین) از دیگر فعالیتهای تحقیقی او به حساب میآید که در ۲۴ جلد توسط انتشارات مدرسه منتشر شده است.
جدیدترین اثر وی مجموعهداستان از کرامات شیخ (نیستان) با زبان و ادبیات ویژه و متفاوتی نسبت به آثار قبلی او چاپ شده و بهزودی در دسترس علاقهمندان قرار میگیرد. این اثر مشخصا در شاخه ادبیات عرفانی و متصوفه با دو شاخصه جدید؛ رویکرد طنز و قابل فهم بودن برای مخاطب امروزی نوشته شده است.
اگر شیوخ متصوفه در دنیای امروز بودند
شجاعی در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا در مورد اینکه چطور به این قالب رسیده میگوید: علاقه من به این زبان و ادبیات به دوران نوجوانی برمیگردد. از آن زمان بسیار علاقهمند و میشود گفت شیفته این فضای عرفانی و ادبیات خاص آن بودم، بهتدریج که دریافتم از مفاهیم معرفتی متفاوت شد، این شیفتگی جای خود را به اشراف بیشتر و طبعا نقد و ارزیابی داد. به نحوی که در مورد اصل مفاهیم و مبانی در عرصه عرفان و تصوف منتقد شدم ولی علاقهام به این زبان و ادبیات به قوت خود باقی ماند.
جرقه اولیه این داستانها با یک تخیل ساده زده شد؛ این که اگر شیوخ متصوفه در دنیای امروز، در مسند قدرت و حکومت قرار بگیرند چه اتفاقی می افتد؟ و این تخیل بهتدریج عمیقتر و گسترده شد تا به این داستانها رسید.
وی در مورد روند نوشته شدن این داستانها میگوید: دو سه سال پیش در نشستهای داستاننویسی، علاوه بر داستانهایی که نویسندگان مهمان میخواندند خودم هم مقید بودم هر جلسه به عنوان میزبان یک داستان تقدیم مخاطب بکنم. بعضی داستانهای این مجموعه در آن نشست ها خوانده شد و اتفاقا برای خود من بسیار مفید و پربرکت بود.
شجاعی در مورد دلیل مفید بودن این داستانها توضیح داد: یکی از مختصات این داستانها برخورداری از لایههای مختلف است که دریافت برخی لایهها ارتباط مستقیم با هوش و فراست مخاطب دارد. اظهار نظرهای مخاطبان در آن جلسات یا بعد از آن، محک خوبی بود برای من که بفهمم لایههای پیچیدهتر داستان، تا چه حد برای مخاطب قابل درک بوده است. چون به هر حال نفس این نوع نگارش برای خود من تجربه تازهای بود.
دشواری دو ساله برای دریافت مجوز
وی در مورد روند دریافت مجوز برای این کتاب و دلیل معطلی دو ساله برای دریافت آن گفت: دلیلش فقدان درک درست و واقعی از کتاب بود. آقایان ممیزی با شابلونهایی که دستشان داده اند قضاوت و ممیزی می کنند و هر چیزی را که از آن شابلونها بیرون بزند غیرمجاز تلقی می کنند. گاهی با سوءظن ذاتی این مسئولیت مفاهیمی را از آثار استخراج می کنند که به عقل من هم نمی رسد. نه هیچ مخاطب فهیم و متعارفی آن برداشت ها را از اثر دارد و نه اساسا در مخیله نویسنده چنان تعابیر و تفاسیر و قصد و غرضی وجود داشته است.
وی افزود: به دلیل جزمیت حاکم بر ذهن ممیزان حدود دو سال طول کشید تا متقاعدشان کنم اصل مساله را نفهمیدهاند و در تشخیص و قضاوت دچار اشتباه شده اند. دست آخر هم داستان اصلی و محوری که حدود یکسوم کتاب را تشکیل میداد اجازه انتشار نیافت و از کتاب حذف شد و آنچه از صافی ممیزی عبور کرد و به دست مخاطب رسید پیکرهای پر از جراحت بود که تجربه اتاق عمل و جراحیهای عدیده را با خود داشت. به قول مولانا: شیر بی یال و دم و اشکم که دید/ اینچنین شیری خدا کی آفرید
قاعدتا بعد از طی این قبضها و حذفها باید منصرف میشدم از چاپ و انتشار باقی مانده اثر اما مشورت دوستان مرا به این نتیجه رساند که: ما لا یدرک کله لا یترک کله. آنچه همه اش به دست نمی آید از آنچه اش حاصل میشود نباید صرف نظر کرد و با این استدلال اثر به مرحله چاپ و نشر رسید.
نظر شما