به گزارش آتیه آنلاین، روز بزرگداشت حکیم ابن سینا بهانهای است برای ارج نهادن به مقام پزشکان که در این روزگار کرونایی جایگاهی ارجمندتر از همیشه کسب کردهاند و نجات جان انسانها، مفهومی عمیقتر یافته است.
در تاریخ ادبیات نیز پزشکان نامداری هستند که دست به قلم بردهاند و نویسندگی و شاعری پیشه کردهاند، پزشکانی که در کنار درمان بیماران، قصههای از خود باقی گذاشتهاند و اشعارشان زمزمهای روی لبهای مخاطبان شده است. این آخر هفته که نخستین روزها از آخرین ماه تابستان است را با آثار پزشکانی بگذرانید که در کنار درمان جسم، جلا دادن به جانها را نیز بر عهده گرفتند.
پزشک پر کار؛ داستاننویس گزیده کار
دکتر بهرام صادقی در ۱۵ دی ۱۳۱۵ در نجفآباد به دنیا آمد. دوران ابتدایی را در دبستان دهقان نجفآباد گذراند و سپس به همراه خانواده به اصفهان نقل مکان کرد و در دبیرستان ادب اصفهان مشغول به تحصیل شد. در آنجا بود که با افرادی چون منوچهر بدیعی (مترجم، ۱۳۱۸ در اصفهان)، محمد حقوقی (شاعر و منتقد ادبی۱۳۱۶ اصفهان - ۱۳۸۸ اصفهان) و دیگران آشنا شد و به تدریج توانست برخی از اشعارش را در مجلات به چاپ برساند. صادقی برای انتشار شعرهای خود در مجلات ادبی آن دوره نام صهبا مقداری را انتخاب کرده بود؛ همان حروف نام و نام خانوادگی خودش بود که در هم ریخته شده بود و ترکیب تازهای ساخته بود.
او در سال ۱۳۳۴ و پس از قبولی در رشته پزشکی دانشگاه تهران، اصفهان را ترک کرد و مقیم تهران شد و با انتشار داستان کوتاه فردا در راه است، در ۱۳۳۵ خورشیدی در مجله ادبی سخن نخستین حضور خود را به عنوان داستاننویسی جوان تجربه کرد.
وی پس از سی سالگی کمتر مینوشت، اولین داستان کوتاهاش وقتی بیست سال سن داشت منتشر شد و ملکوت، تنها داستان بلندش، را در بیست و پنج سالگی منتشر کرد. برخی منتقدان ملکوت را با رمان بوف کور صادق هدایت مقایسه میکنند. مجموعه داستان سنگر و قمقمههای خالی، داستان بلند ملکوت و چند داستان کوتاه پراکنده، کل آثار او را تشکیل میدهند. او به طنز و شوخ طبعی در آثارش شهرت داشت و یکی از طنزنویسان صاحب نام زمانه خود به حساب میآید. بهرام صادقی در شامگاه دوازدهم آذر ۱۳۶۳ به دلیل ایست قلبی در منزلش در تهران درگذشت.
سنگر و قمقمههای خالی، بیش از بیست اثر داستانی از بهرام صادقی است که در سالهای مختلف منتشر شده اند و عنوان کتاب از نام یکی از این داستان ها برگرفته شده است. هر داستان این مجموعه، روایت جدیدی را ارائه می کند که با داستان های دیگر متفاوت است و در عین حال سبک خاص نویسنده در همه آن ها دیده می شود.
برخی داستانهای این مجموعه عبارتاند از: شب بهتدریج، اقدام میهن پرستانه، لاف سردرگم، وعدهی دیدار با جوجوجتسو، ورود، غیر منظره، سنگر و قمقمههای خالی، مهمان ناخوانده در شهر بزرگ، خواب خون، در این شماره، زنجیر، تأثیرات متقابل، قریبالوقوع، آوازی غمناک برای شهر بی مهتاب، صراحت و قاطعیت، باکمال تأسف، آقای نویسنده تازهکار است، عافیت، وسواس، تدریس در بهار دلانگیز، نمایش در دو پرده، گرد همداستان برای کودکان، اذان مغرب، هفت گیسوی خونین، یک روز صبح اتفاق افتاد، فردا درراه است…
این کتاب در ۴۳۲ صفحه توسط نشر نیلوفر به چاپ رسیده است.
روانپزشک نوزادان، در جستوجوی آدمهای غایب
سیدمحمدتقی مدرسی روحانی که با نام خلاصه شده تقی مدرسی شناخته میشود، ۱۷ مهر ۱۳۱۱ در خیابان عین الدوله تهران زاده شد، پدرش اسماعیل محضر اسناد رسمی داشت و مادرش راضیه طباطبایی، نوه سیدمحمد طباطبایی از رهبران جنبش مشروطه بود.
هنوز دو سال از ورودش به دبستان نمیگذشت که پدرش را از دست داد و به ناچار به همراه مادر و دو برادرش به خانه پدربزرگ نقل مکان کردند. مدرسی پس از اتمام دوره دبستان، برای تحصیلات متوسطه به دبیرستان رهنما رفت و در سال ۱۳۲۵ و در حالی که در سال پنجم متوسطه بود مجموعه داستان دائمالخمر را منتشر کرد.
در دانشگاه پزشکی خواند و روانپزشک شد و برای ادامه تحصیل، در سال ۱۳۳۸ به ایالات متحده آمریکا رفت و دو سال بعد به عنوان رزیدنتی در رشته روانپزشکی دانشکده پزشکی دانشگاه دوک شهر دورهام کارولینای شمالی دست یافت. او پایه گذار مرکز تحقیقات نوزادان دانشگاه مریلند بود که این مرکز به عنوان یکی از پیشروترین مراکز تحقیقاتی در تشخیص و معالجه بیماران روانی نوزادان شناخته شده است.
نام تقی مدرسی با نخستین رمان اسطورهای ادبیات داستانی ایران گره خورده است، او با سردبیری نشریه ادبی صدف به شکوفایی چهرههایی ادبی کمک کرد و یکی از آثار او، رمان شریفجان، شریفجان از نخستین تجربه های رئالیسم جادویی در ایران محسوب می شود. او با رمـان یکلیا و تنهایی به شهرت رسید و این رمان که به عنوان کتاب برگزیده ۱۳۳۵ خورشیدی به وسیله داوران مجله سـخن انتخاب شد، جزو بهترین آثار داستاننویسی اسطورهگرا در سال های پس از کودتای ۲۸ مرداد به شـمار میآید که برگرفته از داستانهای عهد عتیق است.
تقی مدرسی، سرانجام پس از گذراندن یک دوره بیماری در ۱۳۷۶ خورشیدی و در شهر بالتیمور در ایالت مریلند در ۶۵ سالگی چشم از جهان فروبست. پس از مرگ او کتابخانه شخصیاش به دانشگاه دوک اهدا شد.
کتاب آدمهای غایب، یکی از آخرین داستانهای تقی مدرسی است، این کتاب روایت رکنی پسر کوچک آقای حشمت نظامی است. آقای حشمت نظامی یا خان بابا دکتر که روزهای آخر عمر را طی می کند و دچار سرطان شده از رکنی می خواهد دنبال برادر ناتنی اش ضیاء بگردد، آنها ۱۱ سال است از ضیاء خبری ندارند و رکنی بین این اتفاق ها سرگردان است، مریضی پدر، برادری که می گویند راننده کامیون شده و عده ای می گویند زندانی سیاسی است، مسعود نامی که مامور ساواک است، خواهری دیوانه و شبح نامادری عجیبش همایون دخت که خود را آتش زده ...
داستان آدمهای غایب، داستان آدمهایی است که از آنها عکسی باقیمانده است، آنهم عکسی که به گفتهی رکنی، درآخر داستان: «آدم وقتی عکسشو برای کسی می فرسته، خودشو که نمی فرسته، آدم همیشه در عکس خودش غایبه...»
این کتاب در ۳۲۰ صفحه توسط نشر نگاه به چاپ رسیده است.
ترانههایی برای متخصص مغز و اعصاب
افشین یداللهی، در زمستان ۱۳۴۷ در اصفهان به دنیا آمد و در تهران بزرگ شد، او از حدود ۵ سالگی سر کلاس اول مدرسه تیزهوشان نشسته و در همان دوران با فردوسی و اشعارش آشنا شده و اولین شعرش را هم در ۱۵سالگی با مایههای عاشقانه سروده است. او بعد از گرفتن دپیلم از دبیرستان البرز تهران، در دانشگاه علوم پزشکی کرمان قبول میشود و تخصص اعصاب و روان (روانپزشکی) را نیز از دانشگاه شهید بهشتی تهران میگیرد و با وجود علاقه به شعر و موسیقی و ادبیات، به رشته تحصیلیاش وفادار میماند.
دکتر افشین یداللهی، در کنار روانپزشکی، از سال ۱۳۷۴ به صورت جدی ترانهسرایی را آغاز کرد و فعالیتهای حرفهای ترانهسرایی خود را در سال ۱۳۷۶ در سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ادامه داد، نخستین ترانههای وی با آهنگسازی فؤاد حجازی و شادمهر عقیلی و با خوانندگی خشایار اعتمادی اجرا میشد. یداللهی برای تیتراژ بسیاری از سریالهای تلویزیونی، ترانههایی سرود، سریالهایی چون شب آفتابی، مسافری از هند، فقط به خاطر تو، کمکم کن، سریال غریبانه، شب دهم، خط شکن، میوهٔ ممنوعه، مدار صفر درجه، تبریز در مه و معمای شاه.
همکاری با سالار عقیلی، احسان خواجه امیری، محمد اصفهانی و خوانندگانی در سبکهای مختلف موسیقی ایرانی، از نکات مهم در شناسنامه هنری این ترانهسراست.
افشین یداللهی بامداد چهارشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۵ در مسیر بازگشت از هشتگرد به سمت تهران به دلیل برخورد شدید یک دستگاه کامیون با خودرویش، به شدت مجروح شده و در بیمارستان امام جعفر صادق (ع) شهر هشتگرد درگذشت.
امشب کنار غزل های من بخواب، این کتاب مجموعه ای از غزل و چند مثنوی است که در ۱۴۴ صفحه توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است. همچنین امشب کنار غزل های من بخواب نیز نام آلبومی از همایون شجریان است که برخی اشعار یداللهی را خوانده و اسم آلبوم نیز برگرفته از شعری به همین نام است.
نظر شما