به گزارش آتیه آنلاین، ادبیات عاشورایی سرفصلی بزرگ در ادبیات فارسی است که ذیل ادبیات آیینی ما قرار میگیرد. بنابراین اگر بخواهیم از ادبیات عاشورایی صحبت کنیم طبعاً باید از ادبیات آیینی شروع کنیم و ابتدا باید بدانیم که ادبیات آیینی چیست. همچنان که از نامش پیداست ادبیات آیینی به نوعی از ادبیاتی گفته میشود که دین در محور آن قرار دارد و نگاه آیینی به پدیدهها محور اصلی آن است. با توجه به این رویکرد میتوان گفت ادبیات آیینی دارای ویژگی هایی چون تقدس گرایی، اسطوره گرایی و ارزش باوری است. ادبیات آیینی شاخه های مختلف دارد و ادبیات عاشورایی یک شاخۀ آن به حساب میآید. اما ادبیات عاشورایی که بخش عظیمی از ادبیات فارسی را میسازد نوع خاصی از ادبیات آیینی است که تنها در محور دین نمیچرخد بلکه به عاشورا به عنوان نمادی از دینداری نگاه میکند. این نوع ادبیات برخلاف ادبیات آیینی که سابقۀ بس کهن دارد ریشه تاریخی آن به حوادث کربلا برمیگردد.
واقعه کربلا، نقطه شروع
در سال ۶۱ هجری وقتی حاثۀ بزرگ کربلا اتفاق افتاد، ادبیات عاشورایی نیز شکل گرفت. پس از آن به مروز زمان شدت یافت و مراحل رشد را طی کرد. امروزه ادبیات عاشورایی در فرهنگ شیعی جایگاه ویژه ای دارد. بخش عمدۀ ادبیات ما را امروزه همین ادبیات عاشورایی تشکیل میدهد. شاعران بسیاری به همین مناسبت شعر سروده اند. کتاب های فراوان در این زمینه به چاپ رسیده است و اکنون به یک جریان بزرگ تبدیل شده است.
عناصر عرفانی در ادبیات عاشورایی
به دلیل تناسب عشق و عرفان با شعر و ادبیات و از سویی دیگر با آیین و دین، «نظرگاه عرفانی» از برجسته ترین قرائتهای عاشورا به حساب میآید. در عصرها و دوره های مختلف، نظرگاه شاعران به موضوع عاشورا متفاوت بوده و از آن برداشتهای متعدد و متفاوت ارائه نموده اند. در این میان دو برداشت یا قرائت حماسی و عرفانی، گسترده تر از قرائتهای دیگر است. گرچه ظاهرا نظریه شهادت عرفانی، تفسیری غیراجتماعی و غیرسیاسی و بلکه سیاست زدایانه از قیام امام حسین (ع) می نمایاند، اما همان گونه که در اشعار بسیار از شاعران عاشورایی مشهود است، فلسفه قیام عاشورا، در آزادیبخشی آن است و بهترین درسی که از قیام امام حسین (ع) میتوان آموخت، حریت خواهی معنوی، بیداری مسلمانان و عزت و حفظ دین است. در عصر حاضر، منظر عرفانی شعر عاشورا، جایگاهی ممتاز با دوره های پیشین دارد و هر کدام حکم مقتل منظوم با رویکرد عدالتخواهی و اهداف سیاست عرفانی در قیام امام حسین (ع) را پیدا کرده اند.
پیشینۀ ادبیات عـاشورایی در ادب فـارسی
پس از ورود اسلام بـه ایران حـاکمان سـنی مذهب، اقتدار سیاسی یافتند و حمایت بـی دریغ آنان از خلفای اموی، باعث ایجاد فضای بستۀ سیاسی شد؛ فضایی که شـاعران شـیعه مذهب را به سکوت و خاموشی طولانی واداشـت و باعث شده تا سـابقۀ شـعر عاشورا در سه دهۀ آغازین هـجری در پردهـای از ابهام فرو رود. اما آن چه مسلم است، این است که با روی کار آمدن آل بویه (٤٤٧-٣٢٢ ه. ق) در ایران و ارادت خـاص این خـاندان شیعی مذهب به علی و فـرزندانش، کـفۀ حـکومت در ایران به نفع شـیعه سـنگین شد و با رواج اقتدار سـیاسی شـیعه، از نیمۀ دوم قرن چهارم، ادبیات عاشورا به عنوان فصلی تازه در ادب فارسی مطرح گردید. آل بویه نـخستین بـار به برگزاری جشن عید غدیر و بـرپایی نـماز عید بـه هـمراه آذین بـندی شهرها و خیابانها اقدام کـرد و به طور رسمی ارادت خویش را به ساحت امیر المؤمنین و فرزندانش نشان داد. از دیگر اقدامات آنان برپایی مـراسم سـوگواری در رثای شهدای کربلا بود که در قـالب مـقتل خـوانی و مـرثیه سـرایی و تشکیل هیئت هـای عـزاداری انجام میگرفت. بر روی هم اقدامات این خاندان سبب شد تا شیعه در ایران جایگاه سیاسی و اجتماعی برتری یابد.
چهار دوره شعر عاشورایی
دورههای شعر عاشورایی در زبان فارسی را میتوان به چهار بخش تقسیم کرد؛ دوره اول شامل قرون اولیه شعر فارسی است که تا قبل از شکلگیری حکومت صفوی را شامل میشود، دوره دوم مربوط به عصر صفوی است، دوره سوم دوران حکومت افشاریه، زندیه و قاجاریه را در بر میگیرد و دوره چهارم دوران معاصر است.
در دوره اول اشعار عاشورایی بیشتر به جنبه حماسی واقعه اشاره میکردند و دلیل این امر شرایط سیاسی حاکم بر جامعه بود که تعصبات مذهبی رواج داشت و تفکرات شیعه سرکوب میشد. به همین دلیل در فاصله قرنهای سوم تا ششم تعداد اشعار عاشورایی کم است و در این اشعار شخصیت امام (ع)، چگونگی شهادت ایشان و یارانشان و عناصر واقعه عاشورا بهصورت تلمیح (تلمیح یکی از صناعات ادبی است که شاعر با استفاده از آن داستانی را در قالب یک شعر بیان میکند) بیان شده است.
در دوره دوم و به قدرت رسیدن حاکمان شیعه صفوی، به تبلیغ بزرگترین نماد شیعه یعنی واقعه عاشورا پرداخت. در این دوران بود که مرثیهسرایی و منقبت خوانی رشد چشمگیری پیدا کرد. و این دوران آغازی شکوهمند برای شعر عاشورایی بود. رونق گرفتن مراسمهای عزاداری امام حسین (ع) در این دوران، نیاز به شعر عاشورایی را بیشتر کرد و این اشعار رواج و رونق یافتند. عصر صفویه را میتوان دوران ظهور ترکیببند و ترجیعبند عاشورایی نامگذاری کرد.
دوره سوم را میتوان ادامه دوره صفویه نامید، چون حاکمان این دوران نیز به پاسداشت شعائر دینی و اسلامی، بهخصوص واقعه کربلا و شهادت امام حسین (ع) تاکید میکردند. شعر ایندوران را میتوان تکرار شعر دورههای قبل نامید چون بهدلیل استفاده از سبک هندی در اشعار و افراط در پروراندن مضمونهای عجیب و غریب (طوری که فهم آن برای خواص هم دشوار بود)، شاعران به سبک اشعار قرن ششم بازگشتند. از شاعران برجسته ی این دوره میتوان از «نیاز جوشقانی»، «حجت الاسلام نیر تبریزی» و «عمان سامانی» یاد کرد که از سرآمدان شعر عاشورایی دوران قاجار بودند.
دوره چهارم دوران معاصر است و میتوان این دوره را از آغاز مشروطیت تاکنون در نظر بگیریم. قبل از انقلاب شعرا بیشتر بر جنبه تاریخی، روحی و عاطفی واقعه تاکید داشتند و کمتر شعر را در این دوره میتوان یافت که در آن به پیام، معارف بلند، مرثیه و انگیزه قیام امام اشاره شده باشد. اغلب اشعار بر بزرگی و هولناکی واقعه عاشورا و مصائب اهل بیت شعر گفتهاند. اما بعد از انقلاب اسلامی (که خود ریشهها و افکار خود را از عاشورا و پیام آن گرفته است)، اشعار عاشورایی مفهوم تازهای به خود گرفت و معارف عاشورا و هدف قیام امام حسین (ع) به اشعار راه یافت. شاعران معاصر هم ظلم ناحق و مضلومیت سیدالشهدا را در اشعار خود بیان میکنند و هم از زاویه ظلمستیزی قیام، حرکت انقلابی و مصلحانه امام حسین (ع) و عاقبت کار یزیدیان و عزت خاندان اهل بیت نگاه میکنند. شاعران دوران معاصر سعی کردهاند در اشعارشان «در کربلا چه شد؟» را به «چرا اتفاق افتادن این واقعه» تبدیل کنند و اهداف والای و ارزشهایش را بیان کنند.
اولین آثار
اولین سوگنامه کربلا در شعر فارسی توسط کسایی مروزی در نیمه دوم قرن چهارم هجری سروده شد. او در یکی از بهاریههای خود ضمن ستایش طبیعت و شکوفایی آن، به دلیل مصادف شدن بهار با واقعه عاشورا، به بیان مقتل سومین امام شیعیان و یارانش میپردازد:
دست از جهان بشویم، عز شرف نجویم مدح و غزل نگویم مقتل کنم تقاضا
میراث مصطفی را فرزند مرتضی را مقتول کربلا را تازه کنم تولا
آن میر سر بریده در خاک خوابنیده از آب ناچشیده گشته اسیر غوغا
بی شرم شمر کافر، ملعون سنان ابتر لشکر زده بر او بر چون حاجیان بطحا
آن پنج ماه کودک، باری چه کرد ویحک کز پای تا به تارک مجروح شد مفاجا
سیف فرغانی در قرن ششم و در سرزمین کنونی فرغانه در ازبکستان امورزی در مصیبت حسین (ع) و یاران او در قصیده ای می گوید:
ای قوم، در این عزا بگریید برکشته کربلا بگریید
در ماتم او خمش مباشید یا نوحه کنید، یا بگریید
اشک از پی چیست؟ تا بریزید چشم از پی چیست؟ تا بگریید
همچنین شعر معروف محتشم کاشانی در قرن۱۰ هجری قمری در رثای واقعه کربلا این گونه آغاز میشود:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
باز این چه رستخیز عظیم است؟ کز زمین بی نفخ صور، خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب کآشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا، بعید نیست این رستخیز عام، که نامش محرم است
تـرکیب بند محتشم که گویا الهامی آسمانی بر قلب زمینی شاعر است، از چنان اقـبال و تـوجهی بـرخوردار گردید که تمام مجالس و محافل سوگواری سید الشهدا با آن زینت یافت و بسیاری از شاعران و عـالمان را بـه پیروی و اسـتقبال از آن واداشت.
«مرثیه خوانان که مجالس روضه خوانی حضرت ابا عبدالله الحسین را گرمی و رونق مـی بخشیدند تـا سال ٩١٠ روضه الشهدا را با اشعار عربی توأم نموده، در حقیقت وقایع خوانی و مقتل گـویی مـیکردند و بـدین وسیله شور وحالی فراهم میآوردند. لکن زمانی که ترکیب بند برجستۀ حسان العجم مـولانا کـمال الدین، شمس الشعرا محتشم کاشانی جاودانه ترین سوگ نامۀ تاریخ را فراهم کرد، نـه تـنها مـرثیه خوانان آن را به کار میگرفتند، بل مرثیه سازان در این قالب به سرودن مرثیه پرداختند و همچنان سرلوحۀ دفـتر مـراثی ادب فارسی است و سرودٔە والای او هرگز مشمول گذشت روزگاران نشده است؛ یعنی، مثل اصـل مـصیبت عـظیم و بی مانند حضرت سیدالشهدا به مرور دهور و سپری شدن سالیان، هیچ گاه کهنگی نپذیرفته و هـر روز در تـجدد و تـازگی بوده است.» (عمان سامانی، ١٣٧٩ :١٨٦-١٨٥).
پس از محتشم کاشانی شاعران دیگر از جمله صائب تبریزی، واعـظ قـزوینی، بیدل دهلوی تا سخنوران توانای روزگار ما همگی با خلق آثاری با شکوه برغنای ادب عاشورایی افـزوده اند.
نظر شما