دوره ۱۲ ساله پس از سقوط رضاشاه و کودتای ۱۳۳۲، دورانی پرآشوب و بی ثبات در تاریخ معاصر کشورمان است. ظهور و سقوط حدود بیست کابینه در این دوران به خوبی وضعیت حاکم بر کشور را نشان میدهد. پایان این تاریخ مصادف است با اعدام شخصیتی که هنوز هم بر سر او حرف و حدیث هست. حسین فاطمی که یک روز از شاه نشان همایون گرفته بود، پس از کودتای نافرجام ۲۵ مرداد او را با مهاراجههای هندی دستنشانده انگلستان مقایسه کرد و در نهایت به دست حکومت کودتا اعدام شد. به بهانه اعدام او در روزی چون امروز نگاهی به زندگی و کارنامه حسین فاطمی انداختهایم.
سیدحسین فاطمی در سال ۱۲۹۸ هجری شمسی در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. پدرش سیدعلیمحمد فاطمی معروف به سیفالعلماء از روحانیون بنام نایین و مادرش سیده طوبی دختر حجتالاسلام خادمالعلوم بود. سیدحسین در کنار سه برادر یعنی مصباح، نصرالله سیفپور و معصومی و یک خواهر به نام بانو سلطنت بزرگ شد و متاثر از فضای مذهبی خانوادهاش بود. تحصیلات ابتدایی سیدحسین در دبستان گلزار نائین طی شد و سپس همراه سیفپور، برادر بزرگترش به اصفهان رفت و در دبیرستان سعدی تحصیلات خود را ادامه داد. سیفپور که در کالج انگلیسی اصفهان تدریس میکرد از حسین خواست که تحصیلات خود را در این کالج ادامه دهد و او نیز دیپلم ادبی خود را از همین کالج دریافت کرد. حسین همزمان برای تأمین مخارج تحصیل در روزنامهٔ برادرش، با نام «باختر» نیز همکاری میکرد.فاطمی در ۲۱ سالگی اولین درگیری با شهربانی را در پی سوءظنی که شهربانی به مقاله «ای کبوترها» ی او پیدا کرد تجربه کرد. بعد به اصفهان بازگشت و سردبیر روزنامه «باختر» شد. در اصفهان در مقالهای نمایندگان مجلس را بهدلیل عملکرد ضعیفشان عروسکهای خیمهشببازی خواند و به همین سبب زندانی شد. با اشغال ایران از سوی متفقین، رفتن رضاشاه، حسین فاطمی نیز آزاد شد
در تیرماه ۱۳۲۲، جبهه مطبوعاتی «آزادی» از سوی گروهی از نشریات میانهرو و چپ شکل گرفت، حسین فاطمی نیز با وجود اختلافنظری که با حزب توده داشت به این جبهه پیوست، در ابتدا مشی جبهه دفاع از مشروطیت، قانون اساسی و تقویت قوای ملی در برابر بیگانگان بود، در سال ۱۳۲۳ بر سر تقاضای اتحاد جماهیر شوروی از نفت شمال، بین حسین فاطمی و اعضای تودهای جبهه اختلافنظر شدید به وجود آمد، فاطمی از جبهه جدا شد و از آن تاریخ روزنامههای حزب توده تا سالها به فاطمی و برادرش سیفپور میتاختند. در پاییز ۱۳۲۳ جبهه مطبوعاتی «استقلال» به تحریک سیدضیاءالدین طباطبایی تشکیل شد، هدف این جبهه مبارزه با حزب توده و اتحاد جماهیر شوروی اعلام شد و حسین فاطمی همراه با ۲۹ مدیر روزنامه دیگر به آن پیوست. پس از مدتی جبهه «استقلال» از تبوتاب افتاد و تناقضات برنامههای سیدضیاء آشکار شد و فاطمی از جبهه جدا و به یکی از منتقدان سیدضیاء تبدیل شد.
در آبانماه ۱۳۲۳ بحران نفتی در ایران پدید آمد، مجلس چهاردهم برقرار شد و محمد مصدق بهعنوان نماینده اول مردم تهران وارد مجلس شد. مجلس چهاردهم کانون حمله شدید علیه شاه بود. حسین فاطمی با دقت تحرکات درون مجلس را پیگیری میکرد و در این میان معتقد بود از میان رجال موجود تنها محمد مصدق و احمد قوام میتوانند رسالت تاریخی خود را برای حفظ کشور ایفا کنند؛ مصدق را بهعنوان کسی که بیمی از قدرت و امیدی به زر نداشت و قوام را بهعنوان چهرهای وطنپرست که نمیتواند منافع ملی را نادیده بگیرد میشناخت، ازاینرو با همکاری ناصر یمین مردوخی کردستانی و روزنامه «باختر» حامی دولت اول و دوم قوام بود.
در مجلس چهاردهم برای مقابله با فشار شوروی برای گرفتن امتیاز نفت شمال ایران، محمد مصدق طرحی قانونی را به تصویب رساند که دولت از مذاکره دربارهٔ امتیاز نفت تا زمانی که نیروهای خارجی در ایران هستند منع میشد در این میان همراهی و همنظری ناخودآگاه حسین فاطمی و محمد مصدق بهتدریج شکل میگرفت. با این حال مصدق در سالهای ۱۳۲۰–۱۳۲۴ بر خلاف فاطمی از سیاست «موازنه مثبت» قوام انتقاد میکرد، مصدق سیاست «موازنه منفی» را طرح کرد و اساس آن این بود که دولت به هیچکدام از خواستاران امتیاز اعم از انگلیس، آمریکا و شوروی امتیاز جدیدی ندهد.
در سال ۱۳۲۴، با پایان مجلس چهاردهم، فاطمی جهت ادامه تحصیل به فرانسه رفت. وی در پاریس به فعالیتهای سیاسی و مطبوعاتی خود ادامه داد و پس از سه سال و اندی با دریافت مدارک دیپلم مدرسه مطالعات عالی بینالمللی، دیپلم مدرسه روزنامهنگاری، دیپلم مدرسه مطالعات عالی اجتماعی، دیپلم مدرسه اجتماعی و کسب مدرک دکترا در سال ۱۳۲۷ به ایران بازگشت.
فاطمی بلافاصله بعد از بازگشت به ایران روزنامه «باختر امروز» را به چاپ رساند. عمر باختر امروز در دوره اول چندان نبود چرا که در پی انتقادات شدید دکتر فاطمی به دولت ساعد برای جلوگیری از تصویب قرارداد «گس- گلشاییان» در آخرین روزهای مجلس پانزدهم، باختر امروز در چهارمین شماره توقیف شد. با نزدیک شدن به انتخابات دوره شانزدهم و امکان تقلب در انتخابات در تاریخ ۲۲ مهر ۱۳۲۸ تعدادی از روزنامهنگاران مخالف دولت و شماری از سران حزب ایران به رهبری مصدق در دربار متحصن شدند. هر چند این تحصن به سرانجامی نرسید ولی اساس تاسیس جبهه ملی را فراهم کرد و باختر امروز تبدیل به محلی شد برای درج افکار و عقاید این طیف سیاسی. جبهه ملی با تشکیل مجلس شانزدهم تعدادی از نمایندگان خود را وارد مجلس کرد و دکتر فاطمی توانست به عنوان نماینده مردم راهی پارلمان شود. اینچنین بود که ملی شدن صنعت نفت در اولویت مجلس قرار گرفت. دکتر مصدق در کتاب خاطرات خود میگوید: «پیشنهاد ملیشدن صنعت نفت در سراسر کشور ابتکار شادروان دکتر فاطمی بود. با پیشنهاد و نظریات آن شادروان موافقت نمودم و قرار شد که ایشان پیشنهاد خود را در جلسه نمایندگان جبهه ملی بدهند و ببینم نظر دیگران چیست. در جلسهای که در خانه آقای نریمان تشکیل شد، دکتر فاطمی پیشنهاد خود را مطرح [کرد] و تصویب شد.»
در بهمن ماه ۱۳۳۰ انتخابات مجلس هفدهم برگزار شد و دکتر فاطمی بار دیگر به عنوان نماینده مردم تهران انتخاب شد اما عصر روز ۲۵ بهمن ۱۳۳۰ در حالی که در چهارمین سالگرد ترور محمد مسعود در گورستان ظهیرالدوله شمیران پشت تریبون قرار گرفته بود و میگفت: «گلولهای که مغز مسعود را پریشان کرد ایران را تکان داد»، مورد اصابت گلوله نوجوان ۱۵ سالهای به نام محمدمهدی عبدخدایی از اعضای جمعیت فداییان اسلام قرار گرفت و به بیمارستان منتقل شد. فاطمی که در این سوءقصد به شدت مضروب شده بود، اعتبارنامه مجلس هفدهم را در فروردین ماه سال ۱۳۳۱ در بیمارستان دریافت کرد. وی پس از بهبودی نسبی در ۱۹ خرداد سال ۱۳۳۱ به همراه هیات ایرانی دفاع از حقوق ایران در مجادله حقوقی با بریتانیا عازم لاهه و از همانجا برای معالجه عازم آلمان شد و تا مهرماه همان سال از صحنه سیاست کشور به دور ماند.
در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ طرح ملیشدن صنعت نفت ایران به تصویب مجلس شانزدهم رسید. همزمان در مجلس پیشنهاد نخستوزیری مصدق مطرح شد، مصدق موافقت خود را اعلام کرد و اجرای قانون ملیشدن صنعت نفت را در رأس برنامههای خود قرار داد، در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۳۰ مصدق اعضای کابینه خود را به مجلس معرفی کرد، حسین فاطمی را نیز در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۳۰ بهعنوان معاون سیاسی و پارلمانی خود معرفی کرد. انتخاب فاطمی برای این سمت ابتدا با مخالفت مجلس مواجه شد اما با دفاعیات فاطمی و مصدق سرانجام مجلس به فاطمی رأی اعتماد داد.
فاطمی بهعنوان سخنگوی دولت هر روز کنفرانس مطبوعاتی داشت و همچنین سرمقالههای «باختر امروز» را مینوشت تا از تشنجات ناشی از اخبار غیرموثق و شایعات جلوگیری کند، پس از تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت ایران، شرکت نفت ایران و انگلیس از دولت مصدق نزد دادگاه بینالمللی لاهه شکایت کرد. مقابله عملی و قلمی فاطمی در برابر فشار انگلیس در فضای بینالمللی ادامه داشت. فاطمی برای پیشبرد اهداف جبهه ملی از مقام معاونت سیاسی مصدق استعفا داد و در انتخابات مجلس هفدهم کاندیدای نمایندگی از تهران شد تا بتواند در مجلس بازوی حمایتی قویتری برای مصدق باشد، فاطمی رأی آورد اما به دلیل تروری که بالاتر به آن اشاره شد، عملاً نتوانست در مجلس فعالیت خاصی انجام دهد.
در مهرماه ۱۳۳۱ و در کابینه دوم محمد مصدق مذاکرات دولت با انگلیس پس از ۱۹ ماه به بنبست رسید و با تصویب هیئت وزیران، قطع رابطه سیاسی ایران با انگلیس عملی شد. فاطمی در مهر سال ۱۳۳۱ با استعفای وزیر خارجه وقت به سمت وزیر خارجه دولت مصدق منصوب شد و بدنبال کشف مدارک جاسوسی انگلیس بلافاصله سفارتخانه انگلیس را در اول بهمن تعطیل و کارمندان آن را اخراج کرد. وی طی ده ماه بعد از انتصاب یکی از کلیدیترین وزیران کابینه مصدق و تندروترین مخالف انگلیس و دربار بود.
کودتا و پساکودتا
همسر دکتر فاطمی درباره کودتای ناموفق ۲۵ مرداد سال ۳۲ و اتفاقات آن روز به تاریخ ایرانی گفته بود: «منزل پدر من در منطقه شمیران در خیابان پهلوی سابق روبروی پمپ بنزین بود و اکنون نیز هست. آنجا منزل پدری من بود و پدر من پشت خانه خودشان یک خانه برای من و دکتر فاطمی اجاره کرده بودند. دکتر فاطمی شب ۲۵ مرداد در ساعت ۱۲ شب آمدند و من را از خانه پدریام به خانه خودمان بردند در همان موقع من متوجه شدم که نگهبان خانه یک فرد نظامی است و شخصی نیست. به دکتر فاطمی این مساله را گفتم. دکتر گفت که شما نباید بترسید باید شجاع باشید و ترسی به خود راه ندهید. من آن موقع متوجه منظور ایشان نشدم، بعد از چند دقیقه که ما وارد خانه شدیم و دکتر نیز کفشهایشان را عوض کرده بودند و به دستشویی رفته بودند و من نیز در اتاق خواب بودم و پرستار بچه نیز از بچه مراقبت میکرد، عدهای به خانه ما ریختند و پرستار بچه و دکتر را بردند و من حالم بسیار بد شد، بچه ی ما در آن موقع چند ماهه بود و بسیار کوچک بود. افراد نظامی بسیاری به خانه ما آمده بودند و دکتر را با همان وضع بردند، در حالی که من و بچه ایشان گریه میکردیم. تا نزدیکیهای صبح نظامیها در خانه ما بودند و بیجهت اهانت و توهین میکردند، سپس گروهبان ساقی آمد و گفت ما با شما کاری نداریم و ناراحت نباشید. من در آن موقع نمیدانستم چه اتفاقی افتاده است و نزدیکهای صبح نیز دکتر فاطمی برگشتند، حالشان بسیار بد بود، آن زمان وزیر خارجه بودند و بعد از بازگشت، من، ایشان و سپهبد ریاحی سوار ماشین شدیم و به منزل پدری من رفتیم، پدر و مادر نیز نمیدانستند چه اتفاقی افتاده است، فاطمی به آنها گفت کودتایی شده و من پریوش را به شما میسپارم و زود برمیگردم. دکتر رفتند و من از ۲۵ مرداد به بعد دیگر دکتر را ندیدم واین آخرین دیدار ما بود ، در روز ۲۷ مرداد دکتر به من زنگ زدند و گفتند که نگران نباشید ما باز هم همدیگر را میبینیم.»
صبح روز ۲۵ مرداد با اعلام خنثی شدن توطئه، اعضای دولت و سران جبهه ملی با نخستوزیر تشکیل جلسه دادند و فاطمی در این جلسه خواهان تشکیل دادگاه صحرایی و مجازات کودتاچیان شد؛ موضوعی که با مخالفت مصدق مواجه شد. مصدق بعد از حادثه ۳۰ تیر ۱۳۳۱ در مردادماه همان سال طی متنی که در پشت قرآن نوشت، به شاه اطمینان داده بود: «دشمن قرآن باشم اگر بخواهم برخلاف قانون اساسی عمل کنم و همچنین اگر قانون اساسی را نقض کنند و رژیم مملکت را تغییر دهند، من ریاستجمهوری را قبول کنم.» با این سوگند که طبق آن مصدق خود را وفادار به قانون اساسی میدانست پس از خروج شاه از کشور جایی برای اعلام جمهوری در افکار او باقی نمیماند. اما فاطمی در سرمقاله باختر امروز با مقایسه عملیات افسران آزاد مصر با عملیات خنثیسازی کودتا، خواهان پایان دوازده سال حکومت سلطه شد و اشتیاق خود را برای اعلام جمهوری نشان داد.
اما سه روز بعد ورق برگشت. در صبح روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ همزمان با تحولات علیه مصدق، گروهی از اراذل و اوباش دفتر روزنامه «باختر امروز» را تخریب کردند. کودتاچیان پیروز مأموریت داشتند که هرجا فاطمی را دیدند، بکشند. اما او مخفی شده بود و تا ۶ اسفند ۱۳۳۲ ظاهر نشد.
همسر دکتر فاطمی در مورد نحوه دستگیری دکتر فاطمی در اسفند سال ۱۳۳۲ گفته: «بعد از ۲۸ مرداد دکتر فاطمی برای دو الی سه ماه در منزل بردار خانم قطب که نزدیکترین دوست اینجانب میباشد، مخفی بود. بعد از چند ماه توسط سلطنت خانم همشیره دکتر فاطمی، ایشان به منزل دکتر محسنی که داروساز بودند رفتند و تا پایان زمان دستگیری در آنجا بودند، دکتر محسنی نیز این خانه را از آقای جلیلوند که در شهربانی شاغل بودند اجاره کرده بودند. یک روز یکی از خدمهای خانم که در آنجا مشغول به کار بود این خبر را به بیرون منتقل کرد که کسی در این منزل مخفی است و بعد از آن ماموران به آن خانه ریختند و دکتر را دستگیر کردند. در آن زمان حکومت در تمام تهران به دنبال فاطمی بود و جایزه زیادی را برای سر دکتر گذاشته بود. دکتر فاطمی پس از دستگیری بلافاصله خود را معرفی میکند و ارتشبد نصیری، فاطمی را به دم کاخ میبرد تا به شاه اطلاع دهد که فاطمی را دستگیر کرده است. نصیری وقتی فاطمی را به داخل ماشین میبرد با ته هفت تیر بر سر دکتر فاطمی میزند و جالب است بدانید در موقع انقلاب و دستگیری نصیری، دکتر ابراهیم یزدی همین عمل را با نصیری انجام داد.»
سید حسین فاطمی سرانجام پس از محاکمهٔ غیرعلنی در دادگاه نظامی (۷ مهر 1333) به دلیل اقدام برای برکناری شاه و اقدام علیه سلطنت در سحرگاه ۱۹ آبان ۱۳۳۳ اعدام شد. روایتی از کرمیت روزولت است که شاه شخصا حکم به اعدام او داده بود. او را در قبرستان ابن بابویه شهر ری در کنار شهدای قیام ۳۰ تیر به خاک سپرده شد. سیف پور فاطمی، برادر حسین فاطمی در خصوص نحوه اعدام وی میگوید «حسین را وقتی برای اعدام بردند که بسیار ناخوش احوال و بیمار بود. او را برای اجرای حکم با برانکارد و در حال تب بردند و نعمتالله نصیری و تیمور بختیار با شلیک سه گلوله او را از بین بردند». روزنامه اطلاعات، عصر همان روز نوشت: «سپیدهدم امروز دکتر حسین فاطمی که در دادگاه بدوی و تجدیدنظر به اعدام محکوم شده بود در میدان تیر لشگر دو زرهی تیرباران شد و ساعت هفت صبح امروز این خبر از رادیو تهران انتشار یافت و بلافاصله اطلاعیه دادستان ارتش به این شرح منتشر شد: دکتر فاطمی که در اثر قیام ملی ۲۸ مرداد ۳۲ فراری و در پناه اشرار تودهای قرار گرفت و پس از دستگیری و تعقیب و تسلیم به دادگاه به موجب احکام صادره در دادگاه عادی و دادگاه تجدیدنظر اعمالش به منظور بهم زدن اساس حکومت تشخیص و محکوم به اعدام شد با انجام تشریفات قانونی ساعت ۶ صبح امروز تیرباران گردید.» پیکر دکتر فاطمی پس از اعدام در ابنبابویه شهر ری و در جوار شهدای سی تیر به خاک سپرده شد.
نظر شما