به گزارش آتیهآنلاین، آن روز با ارادهای مصمم به سالن همایشهای برج میلاد آمده بود. چند وقتی بود که این حالت را در وجودش میشد سراغ گرفت. وقتی مجری آیین اختتامیه نام او و بقیه کودکان حاضر در فیلم را خواند تا روی صحنه بیایند و از سوی هیات داوران دیپلم افتخار را دریافت کنند، او هم دوشادوش دیگر نوجوانان فیلم مجیدی یکییکی پلههای صحنه را گز کرد و میخواست در کنار برادرش ابوالفضل شیرزاد و روحالله زمانی، سیدمحمدمهدی موسویفر و مانی غفوری روی صحنه سالن همایشهای برج میلاد برود، آنهم در شب اختتامیه جشنواره فجر؛ مهمترین رویداد سالانه سینمای ایران. شهیدیفر گفت: «بچهها برای اولینبار روی سن میآیند و این وضع یک خورده سخت است!» زهرای فیلم سینمایی «خورشید» اما آن شب آمده بود که برای مردم کشورش کاری کند. خودش را که رساند پشت میکروفن شروع کرد به حرف زدن درباره خودش و آب و خاکی که ناگزیر به ترک آن شده است. او گفت: «به نام خداوند مهربان که نگاه و حواساش به همه بندههای خودش هست. سلام میکنم به همه شما دوستان عزیز. اول از همه میخواهم از آقای مجیدی، آقای عسگری و تمام عوامل فیلم قدردانی کنم و بعد هم بگویم که من دختری افغان هستم که در کشورم جنگ است و آنجا صلح و آرامشی در کار نیست.» به اینجای حرفهایش که رسید نتوانست جلوی خودش را بگیرد و بالاخره بغضاش ترکید. با هقهق سخناناش را ادامه داد و همین وضع هم باعث شد همراه با او حاضران در سالن اختتامیه سیوهشتمین دوره جشنواره فیلم فجر و بینندگان این آیین در خانههایشان هم پابهپای شمیلای دنیای واقعی گریه کنند. او گفت که برای گذران زندگی خود و خانوادهاش در مترو کار میکند و بعد از آن از آرزوی بزرگی سخن گفت که این دنیا با شیوه حرکتاش ظاهرا به این زودیها قصد تحقق آن را ندارد. آرزو که چه بگوییم. شاید این جمله شمیلا را باید یک رویای زیبای بزرگ به حساب آورد. او گفت: امیدوارم روزی از راه برسد که در آن هیچ کودک کاری وجود نداشته باشد. بعد از او بقیه کودکان و نوجوانانی که در «خورشید» مجیدی نقشآفرینی کرده و حالا دیپلم افتخارشان را در بخش بهترین بازیگر فجر سیوهشتم دریافت کرده بودند، یکییکی پشت میکروفن میآمدند تا حرف دلشان را بزنند؛ همگی هم اشک را میهمان چشمان خود و بینندگان کرده بودند. تا آن لحظه کسی خبر نداشت که «خورشید» مجید مجیدی بهترین فیلم جشنواره شده چون سازندگان آن خیلی دیر توانستند اثرشان را به جشنواره بفرستند و همین وضع هم باعث شد بعضیها انتقادهایی را نثار مدیران جشنواره کنند و بگویند «خورشید» باید از فجر کنار گذاشته شود. دراینباره البته میشود حرف و سخنهای زیادی را به میان کشید اما به نظر میرسید حتی مخالفان حضور فیلم مجیدی در جشنواره فجر هم وقتی از سالن نمایش این فیلم بیرون آمدند، خدا را به خاطر به دست آوردن شانس تماشای این اثر شکر کردند.
کودکانی که زود بزرگ میشوند
اگر بخواهیم روایتی کوتاه درباره این اثر که البته تا امروز بسیاری از مردم نتوانستهاند تماشایش کنند، ارائه بدهیم باید گفت «خورشید» برشی است از زندگی کودکان ایرانی و البته مهاجری که برای تامین معاش خانوادههای خود مجبورند در سن و سال اندک، دل به دریا بزنند و با وجود همه خطراتی که ممکن است در کمین آنها باشد، راهی خیابان شوند برای به دست آوردن لقمه نانی. البته از نمایش عاشقانههای کودکانه در این فیلم هم نمی توان گذشت؛ همه اینها البته تنها بخش کوتاهی است از سمفونی زیبای مجیدی و یاراناش. فیلم تازه مجیدی چند نکته مهم و قابل دفاع دارد که عدم اکتفا به روایتگری، وجود یک پایانبندی افتخارآمیز، تصاویر نقاشیگونه مخصوص سینمای مجیدی و در نهایت توان بالای این کارگردان در بازی گرفتن از کودکانی که پیش از این از بازیگری چیزی نمیدانستند، بخشی از آن است. در این دوره از جشنواره فجر پردیس ملت میزبان اهالی رسانه بود و من همانجا فیلمها را دیدم. فیلم سینمایی«خورشید» در آخرین روز برای رسانهایها به نمایش درآمد. پایان نمایش فیلم همزمان شد با آغاز جلسه پرسش و پاسخ اهالی رسانه با عوامل خورشید. در آن جلسه بعضی از اهالی رسانه فیلم تازه مجیدی را یادآور فیلم «بدوک» دانستند و البته به دور از شادی فیلم «بچههای آسمان» و بعضی دیگر میپرسیدند همه این حرفها در فیلم زده شد، که چی؟
فیلمی که کارگرداناش آن را تلخ نمیداند
بعضی هم فیلم خورشید را اثری تلخ در سینمای ایران توصیف کردند. مجیدی اما گفت: «من خورشید را، فیلم تلخی نمیبینم. البته این امکان وجود دارد که در مسیر درام، تلخی بیش از بقیه ویژگیها خودنمایی کند اما درونمایه فیلم تلخی نیست. در پایان، دوباره این نکته در ذهن بیننده یادآوری میشود که تمام بچه و به طور کلی تمام آدمها در وجود خودشان گنجهای پنهانی دارند و دستیابی به همان گنج درونی اتفاقی است که باید رخ دهد.»
بازیهای بهشدت زیبای کودکان و نوجوانان «خورشید» هم یکی از نکاتی بود که تقریبا همه روی آن اتفاق نظر داشتند. مجیدی دراینباره گفت: «نکته مهم برای من، آن است که همه این بچهها، نانآوران باغیرت خانوادههایشان بودند و هنوز هم هستند؛ آنها با سختیهای بسیار هم درس میخوانند و هم کار میکنند. ابوالفضل عزیز که حالا 12 ساله شده از 8 سالگی در مترو و سر چهارراهها کار میکند. خواهرش شمیلا هم که حالا 13 سال دارد، از 8 سالگی کار کردن را شروع کرده است.»
همه ما در مقابل کودکان کار مسئولیم
اما حرف نهایی فیلم سینمایی «خورشید» چه میتواند باشد؟ بینندگان این فیلم در سینما در پایان باید به چه چیزی دست پیدا کنند و به بیان دیگر رهاورد تماشای «خورشید» برای عموم جامعه ایران چیست؟ مجیدی دراینباره هم توضیحات جالبی داشت. به قول او صرفنظر از وظیفه دولت و نهادهای اجتماعی، نکته مهم آن است که همه ما در مقابل این بچهها مسئولیم. او گفت: «مسئولان موظفند به این کودکان توجه کنند اما ما چطور؟ همگی ما هم به عنوان مردم باید بدانیم در مقابل این کودکان و نوجوانان وظایفی داریم.» در ادامه که اطراف مجیدی خلوت شد، فرصت را مناسب دیدم تا با او گپی کوتاه بزنم. از او پرسیدم چرا با وجود این همه مشکل در عرصه اجتماعی شما باید به سراغ کودکان میرفتید و مجیدی که به نظر میرسید از این سوال تعجب کرده، گفت: «مگر آینده هر کشوری را چه کسانی میسازند؛ آیا به جز کودکان کسی میتواند این کار را انجام دهد؟ مگر غیر از این است که کودکان و نوجوانان هر کشوری مهمترین سرمایههای آن به حساب میآیند؟ طبق آماری که کارشناسان ارائه دادهاند، ما بزودی با بحران پیری جمعیت مواجه خواهیم شد. این وضع نشان میدهد که به خانوادهها و کودکان توجه لازم نشده است.»
جمعیتی بااستعداد و در معرض خطر
مجیدی در ادامه با اشاره به اینکه کودکان کار جمعیت بااستعداد، توانمند و البته در خطری هستند، توضیح داد: «این کودکان با وضع موجود در آینده به چه کسانی تبدیل خواهند شد؟ یا مجرم میشوند، یا به اعتیاد دچار خواهند شد یا در یک کلام، بدل به ناهنجارهایی میشوند که به جای بهبود شرایط جامعه، به آن آسیب میزنند. اینها در آینده ممکن است بابت همه سختیهایی که در سن و سال کودکی و نوجوانیشان متحمل شدهاند، از جامعه انتقام بگیرند.» سخن گفتن درباره پیشگیری از وقوع جرم، جزو موضوعات پرتکرار در عرصهها و فضاهای گوناگون این روزها در کشور ما است اما حوزه فرهنگ در عمل در این عرصه چه گامهای تاثیرگذاری برداشته است؟ مجیدی با طرح این سوال افزود: «از نگاه من جامعه به این نسل که مهمترین طیف جمعیتی را هم تشکیل میدهد، توجه چندانی ندارد.» در ادامه گفتم که در طول سالهای گذشته به نظر میرسد سینمای ایران هم به این گروه سنی توجه چندانی نداشته که او اینطور گفت: «سخن گفتن درباره این مبحث نیاز به فرصت کافی و البته بحثی مفصل دارد. اما از نظر آماری می توان نتیجه گرفت که به این مساله توجهی نمیشود. تا زمانی هم که به این گروه به عنوان مهمترین بخش جامعه توجه کافی نشود، ما روزبهروز در معرض اتفاقات ناگوار بیشتری قرار خواهیم داشت.» مجیدی جزو معدود کارگردانهای ایرانی است که تجربه کار در کشورهای شرق آسیای را در کارنامه خود دارد و میتواند نگاهی تطبیقی درباره حوزه مورد بحث ارائه دهد. بر این اساس او معتقد است در کشورهای توسعهیافته یا در حال توسعه در آن حوزه جغرافیایی به شکل گسترده روی کودکان و نوجوانان سرمایهگذاری میشود. در حالی که در کشور ما بسیاری معتقدند سرمایههای کشور ذخایر و معادن زیرزمینی است.
آینده کودکان بدسرپرست
او در ادامه توضیح داد که نهفقط کودکان کار بلکه همه کودکانی که در خانوادههایی بدسرپرست زندگی میکنند، نیاز به توجه ویژه دارند. ممکن است بخش زیادی از جامعه ما از حال و روز چنین کودکانی خبر نداشته باشند اما من و برخی از همکارانم به دیدن بسیاری از آنها رفتهایم و در جریان بخشی از مشکلاتی که با آن دست و پنجه نرم میکنند، قرار داریم. وضع این گروه به دلیل مشکلات اقتصادی و فرهنگی را تنها میتوان در یک کلمه توصیف کرد؛ فاجعه. در آینده از آنها چه انتظاری میتوان داشت و فکر میکنید آنان وقتی به سن جوانی رسیدند تبدیل به چه آدمهایی خواهند شد؟ این کارگردان نامدار ادامه داد: «در شرایط مقتضی درباره این ماجرا میتوان به شکل مفصل صحبت کرد؛ چون واقعا موضوع، موضوع مهمی است و اگر از آن غفلت کنیم در آینده باید منتظر بروز اتفاقات تلخ زیادی در سطحی گسترده باشیم. من از مردم و اهالی رسانه میخواهم که به فیلم توجه کنند. متاسفانه در حال حاضر برخی از افراد به جای توجه به منظور و مقصود یک اثر در عرصه هنری بیشتر به دنبال حاشیهها میروند و این رویه باعث میشود مطلب آنطور که باید و شاید، جا نیفتد.» بسیاری از کسانی که توانستند در ایام جشنواره سیوهشتم فجر فیلم سینمایی«خورشید» را ببینند، این فیلم را بازگشت مجیدی به همان سینمایی میدانستند که از او سراغ داشتند. سینمایی با یک مساله اساسی؛ کودک و البته با تمرکز روی مساله فقر و چالشهایی که این وضع میتواند پیش روی آنان و خانوادههایشان قرار دهد. او البته معتقد است هر فیلمسازی در طول دوران فعالیتاش در عرصه هنر، نهالی میکارد که در طول سالیان، آثار مختلف ساخته شده از سوی او بدل به شاخ و برگهای آن درخت میشوند. مجیدی حتی وقتی به هند رفت تا در آن کشور هم فیلمی بسازد در «آن سوی ابرها»یاش بازهم جامعه را مورد توجه قرار داد و از منظری میتوان همه فیلمهای او را آثاری دانست در امتداد هم.
نظر شما