چهل سال تلاش برای تسهیل مسیر توسعه

عصر روز دوشنبه، نهم تیرماه خانه هنرمندان ایران میزبان برگزاری یکی دیگر از شب‌های مجله بخارا بود. شب «کمال اطهاری» اقتصاددان و پژوهشگر توسعه به پاس یک عمر فعالیت در مسیر توسعه با همراهی دوستداران و دوستان اطهاری و علاقمندان به توسعه ایران برگزار شد.

در آغاز برنامه سرودهایی با مضمون ایران و وطن پخش شد که در این روزهای سخت بعد از جنگ دوازده روزه، حاضران را به شور و قلیان درآورد. علی دهباشی، سردبیر مجله بخارا به‌عنوان مجری برنامه ضمن محکوم کردن حملات وحشیانه اسرائیل به کشورمان، برای ایران و مردمش آرزوی صلح و آرامش کرد. سپس به معرفی کمال اطهاری پرداخت و به مرور روزنگاری از زندگی او پرداخت. فعالیت‌های اطهاری در زمینه برنامه‌ریزی شهری و منطقه‌ای و توسعه، روزنامه نگاری و تاسیس انتشارات تندر بعد از انقلاب، همکاری با شرکت‌های مشاوره و شهرسازی و بسیاری موارد دیگر جزئیات سخنان دهباشی را تشکیل می‌داد. او همچنین گفت که فهرست مفصل این معرفی در شماره‌ای از مجله بخارا که به همین شب اختصاص می‌یابد، منتشر خواهد شد.

از دریچه چشم مادر

قبل از همه اکرم سلح‌جو، مادر کمال اطهاری در پیامی صوتی به بیان سخنانی در مورد او پرداخت. زیست و زمانه هرکسی شاید بیش از همه در دستان مادران و پدرانی است که یک عمر بالیدن فرزند خود را با دقت‌تر از هر چشم دیگری دیده‌اند. رفتار کمال در کودکی و نوجوانی، کتاب خواندن او، تلاش‌هایش و مسیری که پیموده در پیام خانم سلح جو بیان شد. مادر در آخر اندیشه و قلم فرزند خود را الهام‌بخش نسل‌های بعدی دانست و برای فرزند خویش آرزوی سلامتی و پیمودن مسیر خود با همان قوت و قدرت را کرد.

چهل سال دغدغه توسعه ایران

مجید غمامی، سخنران بعدی این شب بود که حرف‌های خود را در سه بخش ارائه کرد: او سابقه آشنایی با اطهاری و فعالیت‌های مشترکی که انجام دادند، خصوصیات شخصی او و در آخر شخصیت علمی این پژوهشگر را مورد نظر قرار داد.

از آن زمانی که کمال اقتصاددان جوانی بود دغدغه توسعه ایران را داشت. این فعالیت‌ها تا همین امروز هم ادامه پیدا کرده و ما هنوز به آینده ایران امید داریم. جلسات متعددی در نهادهای وابسته به وزارت مسکن و شهرسازی تشکیل می‌شد. همه علاقه‌مند بودند و انگیزه داشتند، چون فکر می‌کردند قرار است کارهای جدیدی انجام شود. من کمال را آنجا بیشتر می‌دیدم سلام و علیکی پیدا کرده بودیم و کمابیش در جریان کارهای هم قرار می‌گرفتیم. بعد از جنگ تحمیلی، شهرداری تهران برای تامین منابع مالی نوسازی تهران، تراکم فروشی را به عنوان فروش تراکم مازاد با سرعت شدت و قدرت و قاطعیت بسیار بدون هیچ آدابی و ترتیبی شروع کرده بود و پی می‌گرفت. من از همان ابتدا با این مسئله مخالف بودم. متوجه شدم که کمال اطهاری هم جزو مخالفان این موضوع است و این باعث شد از لحاظ فکری به هم نزدیک‌تر شویم. حالا بعد از چند دهه می‌فهمیم که این مخالفت اشتباه نبوده است. همچنین کمال در آن زمان مسئولیت کار پژوهشی بزرگی در زمینه حاشیه‌نشینی را به عهده داشت که بعدها نتایج آن در کتابی منتشر شد.

سال 74 و 84 باز هم همکاری‌هایی داشتیم و متوجه شدیم که دامنه مدیریت و برنامه‌ریزی شهری را باید از شهر به فراتر از شهر گسترش داد. در سال 86 برای طرح جامع تهران باز هم همکاری داشتیم. اینجا من بیشتر با نظرات کمال در مورد ضرورت توجه به توسعه اقتصادی، اهمیت اقتصاددان‌ بنیان و الزامات آن در تهیه برنامه‌های طرح شهری آشنا شدم. البته نتیجه همه این طرح‌ها و کارها به دلایلی عقیم ماند و به سرانجام نرسید. کمال اطهاری شخصیتی است حساس، پیگیر با واکنش مستمر به مسائل اجتماعی. دوستی و همکاری من با او در این سال‌ها این را به من نشان داده است. برای او مسائل مرتبط با اقتصاد کشور و برنامه‌ریزی شهری و منطقه‌ای اهمیت داشته و این را از طریق نشر مقالات در جراید، در کانال‌های تلگرامی، سخنرانی‌ها، تألیف‌ها و ترجمه عملی کرده است. دومین ویژگی پشتکار قابل‌تحسین در پژوهش و مطالعه مستمر تجربیات جهانی در زمینه اقتصاد، اقتصاد توسعه و برنامه‌ریزی با محور کلی برنامه‌ریزی شهری و منطقه‌ای به طور اخص است. این امر به او این امکان را داده که بتواند مسائل را ببیند، تشخیص دهد، تحلیل کند و به راهکارها و راه‌حل‌ها فکر کند و پیشنهاد بدهد. خصلت دیگر او صراحت است. نقد و ایستادگی بر سر مواضع و باورهای خودش و تحمل پیامدهای ناگزیر آن در ارتباط با دیگران و نیز خلاقیت عملی در طرح اندیشه‌های موضوعاتی مثل اقتصاد دانش از ویژگی‌های بارز اوست.

ضرورت گفت‌وگو در زمانه عسرت

در ادامه مراسم، پرویز صداقت، اقتصاددان، پژوهشگر اقتصاد سیاسی به بازگویی مواردی در زمینه فعالیت‌های حرفه‌ای کمال اطهاری پرداخت. او در ابتدای سخن خود به اهمیت برگزاری جلساتی از این دست اشاره کرد و گفت: نه صرفاً به خاطر تقدیر از اقتصاددانی که سال‌ها زحمت کشیده، بلکه به‌طور مشخص ما در زمانه‌ای هستیم و در روزهایی زندگی می‌کنیم که نیاز داریم با هم بودن را تجربه کنیم. در مورد اتفاقات دو هفته گذشته بسیار از میزان آسیب‌های مادی که وارد شده صحبت می‌شود ولی کمتر از آسیبی که بنیادهای زیست اجتماعی ما خورده گفته می‌شود. ما نیاز داریم مهم‌تر از هر چیزی به این آسیب‌ها هم توجه کنیم و آسیب‌های مادی را می‌توان با رقم حساب کرد اما آسیب به روان جمعی ما آسیب‌هایی که به بنیادهای زیست اجتماعی ما وارد شده قابل محاسبه نیست. او جلسات با هم بودن، گفت‌وگو کردن، مشارکت دادن همدیگر در بازگویی تجربه‌ها در حقیقت را مهم دانست.

صداقت سپس از روند آشنایی خود با اطهاری از روزهایی که مخاطب کتاب‌های انتشارات تندر بود گفت و آثاری که برای پژوهشگران جوان بسیار مؤثر بودند. کتاب‌هایی با حجم کم اما محتوای خوب که بینش عمیقی برای درکی متفاوت از اقتصاد سیاسی به‌طور عام و اقتصاد سیاسی توسعه به‌طور خاص به ما می‌دادند. همچنین او از فعالیت‌های مشترک با اطهاری و کارهایی که انجام شد صحبت کرد و گفت، اگر تا امروز به نکاتی که توسط پژوهشگران گفته شده توجهی نشده و وضعیت به اینجا رسیده، دلیلش منافع مادی گروهی است که از این وضعیت نفع می‌برند. شکل‌گرفتن لایه جدیدی از بورژوازی که دائم قدرتمندتر می‌شد. بورژوازی جناح‌های مختلفی دارد؛ صنعتی، تجاری، مالی و...که کمال و سایر دوستان با ذکاوت روی این مسئله انگشت گذاشتند. اطهاری این نکته را هم مطرح کرده که مدیریت شهری ما تبدیل شد به مدیریت بنگاه اقتصادی که هدف آن به دست آوردن بیشترین سود و بازدهی با حداقل خدمات‌دهی به شهروندان بوده است.

ایستاده چون یک نخل در پاسداشت فرهنگ ایران

سخنران بعدی این مراسم مریم کهنسال نودهی، برنامه‌ریز شهری و پژوهشگر بود. او متنی را که درباره کمال اطهاری و وجود مختلف شخصیت و فعالیت‌های او نوشته بود قرائت کرد و بر وجه روشنفکری اطهاری پای فشرد. نودهی گفت: امروز باید روشنفکر آزاداندیش زمانه‌مان را بشناسیم. در زمانه‌ای که روشنفکری بیش از هر زمان دیگری آماج حمله انواع نهادها قرار گرفته، انسان‌های آزاداندیش باورمند به ارزش‌هایشان دست از تلاش برای آزادی و رهایی از گفتمان‌های مسلط یا گفتمان‌های قدرت در جامعه برنمی‌دارند و با چراغ ِدر دستشان، نور می‌اندازند به گوشه‌های کمتر دیده شده اما مهم و کمال اطهاری یکی از این انسان‌هاست.

در اینجا می‌خواهم از دو ویژگی اصلی روشنفکر بگویم؛ یکی داشتن ذهنی نقاد، اندیشه‌ورز و طرح مسئله‌ای و دیگر اینکه در عین تسلط به واقعیت‌های زمان حال کنشی رو به جلو و آینده‌نگرانه دارد. اطهاری را از اولین برخوردهایم تا به امروز همیشه همین طور دیده‌ام.

برای او کار روشنفکری مشابه امر نوشتن است برای ویلیام فاکنر. عرق‌ریزان روحی که نجات‌دهنده است و زنده نگه می‌دارد. مهم نیست در چه حوزه‌ای فعالیت می‌کند اقتصاد سیاسی باشد یا برنامه‌ریزی مسکن، برنامه‌ریزی شهری و منطقه‌ای باشد یا اقتصاد توسعه. مهم نیست چه سمتی دارد مدیر فنی طرح باشد یا روزنامه نگار. مدرس باشد یا پژوهشگر. فارغ از همه این‌ها مدام دنبال طرح پرسش و رسیدن به پاسخی است که بتواند زمینه عمل را فراهم کند.

فضیلتی به نام تلاش مستمر

در آخر خانم مژگان احمدیه، فعال مدنی و همسر کمال اطهاری به ایراد سخنانی در زمینه زندگی حرفه‌ای اطهاری پرداخت و از حضور او در پروژه‌های مشترک گفت. خانم احمدیه پروژه محله فرحزاد و سکونتگاه‌های غیررسمی را که در آن مدیر توسعه محله بود مطرح کرد. در آن طرح، کمال اطهاری مشاور عالی طرح بود و من دیدم که چطور نگرانی من را از اینکه نکند همه چیز در حد تئوری باقی بماند برطرف کرد. او به شیوه‌ای حرفه‌ای تئوری را به عمل پیوند زد و نقشه راه توسعه را تدوین کرد. سعی کردیم در محله‌ای که بافت‌های ناکارآمد، تنوع فرهنگ‌ها و اقوام، حضور اتباع و اقشار فرودست شکل غریبی به آن داده بود و ناهمگون بود توافقی جمعی ایجاد کنیم. نقشه راه را در اختیار تیم قرار داد. هرچند آن پروژه هم مانند خیلی کارهای دیگر به سرانجام نرسید و مرا ناامید کرد اما کمال هرگز ناامید نشد و گفت یک کار دیگر و یک جای دیگر شروع می‌کنیم. فکر می‌کنی تاریخ این‌طوری پیش رفته؟ نه چون فعالان اجتماعی هرگز ناامید نشده و ادامه داده‌اند تا به اینجا رسیده‌ایم. فضیلتی که او انتخاب کرده و به دنبال آن است، تلاش برای برپا کردن جامعه‌ای دارای عدالت، آزادی و برابری است. او همواره جمله ای را تکرار می کند و آن این است که: شناخت ضرورت آزادی است. از نگاه من، او اندیشمندی است منحصر به فرد با تلاش بی‌وقفه که همواره در پی کسب دانش است. شرایط را تحلیل می‌کند و به معنای واقعی به انسان باور دارد. همیشه فکر می‌کردم اقتصاددانان فقط به اقتصاد و زیربنا اهمیت می‌دهند و آن را بر سر ما می‌کوبند اما در زندگی با کمال فهمیدم ارزش انسان و طبیعت و محیط زیست برای او چقدر زیاد است. من همواره از او آموختم و امیدوارم این ادامه داشته باشد. زندگی با چنین اندیشمندی البته آسان نیست، چراکه باید از لذت‌های زندگی روزمره و زمان خود چشم بپوشید و همه این‌ها را به آن پژوهشگر و اندیشمند بدهید تا بتواند مطالعه کند، تحلیل کند، راهکار ارائه بدهد، بلکه اندکی از رنج بشر کم کند.

آخرین بخش شب کمال اطهاری به سخن گفتن خود او با میهمانان این برنامه اختصاص یافت. او این جلسه و برگزاری آن در این شرایط بعد از بمباران از سوی آقای دهباشی را که بعد از بمباران حضار را دور هم جمع کرده باعث «ترسالی» فرهنگی و نیروبخش دانست. همچنین به بازگویی روایتی از زمان حمله مغولان و دستگیری عطار نیشابوری پرداخت و آن را به وضعیت روشنفکران امروز جامعه ما گره زد. زمانی که مریدان خواستند برای آزاد کردن عطار از چنگ سرباز مغول سکه و دارایی خود را بدهند و خود عطار قبول نکرد. در آخر مردی پشته‌ای کاه آورد و گفت دارایی من این است و عطار گفت من به همین می‌ارزم. سرباز مغول که عصبانی شده بود سر عطار را از بدن جدا کرد. اینجا چیزی به نام رئالیسم تخیلی آغاز می‌شود و در روایت آمده که عطار سرش را بر گردن خود می‌گذارد و منظومه‌ای را که ناتمام بوده تمام می‌کند که به «بی سر نامه» معروف است. ما در این چند دهه در واقع همین کار را کردیم. روشنفکرانی را که خانم نودهی اشاره کردند، پیوسته سرشان را زده‌اند، آن‌ها باز به گردن متصل کردند و ادامه دادند. این ادامه دادن است که می‌تواند همدلی‌ای را ایجاد کند که همین اسرائیل و آمریکا را مهار کند. شعوری می‌خواهد که بدانند این سر از بدن جدا نمی‌شود. جامعه ایران پرورده عطارهاست. زمانی که جامعه حاضر شود دارایی خود را به روشنفکران بدهد، مانند آن مردی که پشته کاه خود را داد، این جامعه نجات پیدا می‌کند. در ادبیات نهادسازی به آن تکنولوژی اجتماعی یا فناوری اجتماعی می‌گویند. روشنفکران مشروطه هم این را داشتند. باید بدانیم که این کشور را همیشه مردم نگه داشته‌اند.

گزارش تصویری این مراسم را اینجا ببینید.

کد خبر: 82352

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 5 + 8 =