ضرورت بازنگری در سیاست امنیتی دانشگاهها
محمد ثابتی پژوهشگر ارشد حقوق کیفری و جرمشناسی دانشگاه شهید بهشتی در این یادداشت از امنیت فراموششده دانشجویان میگوید، موضوی که سالهاست از اولویتها جا مانده و فقط بعد از هر فاجعه، برای مدتی به یاد آورده میشود.


دانشگاه باید امنترین نقطه شهر باشد؛ جایی که جوانان در آن بیهراس از خطر، آینده خود را بسازند. اما واقعیت این است که در سالهای اخیر، خوابگاههای دانشجویی به یکی از نگرانکنندهترین فضاها از نظر امنیت تبدیل شدهاند؛ فضاهایی که قرار بود خانه دوم دانشجویان باشند، اما گاهی به صحنه وقوع حادثه، سرقت و حتی مرگ بدل شدهاند.
در اسفند سال ۱۴۰۳، قتل دلخراش «امیرمحمد خالقی»، دانشجوی ۱۹ ساله دانشگاه تهران، در مسیر بازگشت به خوابگاه کوی دانشگاه، جامعه دانشگاهی را شوکه کرد. او در کوچه تاریک و بدون نظارت منتهی به خوابگاه، هدف حمله سارقان قرار گرفت و جان باخت. دانشجویان پیش از آن بارها نسبت به نبود روشنایی، دوربین و حضور نیروهای امنیتی هشدار داده بودند. اما گوش شنوایی نبود تا این حادثه تلخ، معنای واقعی «غفلت در پیشگیری» را آشکار کند.
البته این اتفاق، نشانهای از ضعف مزمن در ساختار امنیتی و مدیریتی خوابگاههاست. کوی دانشگاه تهران با قدمتی بیش از نیم قرن، نمادی از دانشگاهگرایی در ایران است، اما با وجود این، از ابتداییترین استانداردهای ایمنی محیطی مانند نظارت تصویری مؤثر، روشنایی کافی و کنترل ورود و خروج منظم برخوردار نبود .
چند ماه پس از این حادثه، در اردیبهشت ۱۴۰۴، خبر دیگری از شمال تهران منتشر شد، حمله و سرقت از یک دانشجوی دختر مقابل خوابگاه دانشگاه شهید بهشتی. محل حادثه در نزدیکی در خوابگاه بود، جایی که به گفته ساکنان، شبها تاریک و خلوت است و نگهبانی دائمی ندارد. خوشبختانه این بار حادثه به مرگ منتهی نشد، اما بار دیگر نشان داد که حتی در دانشگاههایی با امکانات مناسب، نقاط کور امنیتی وجود دارد که جان و آرامش دانشجویان را تهدید میکند.
این دو واقعه، دو روی یک سکهاند: نبود نظارت فیزیکی مؤثر و طراحی نامناسب محیطی. روشنایی ضعیف، نبود دوربین، دیوارهای بلند و کوچههای بنبست، محیطی فراهم میکنند که مجرمان در آن احساس خطر نمیکنند. در جرمشناسی، چنین فضاهایی را «نقاط جرمزا» مینامند؛ جاهایی که به دلیل شرایط محیطی، احتمال وقوع جرم در آنها بالاست.
اما ناامنی خوابگاهها به جرایم خیابانی محدود نمیشود. در دی ماه ۱۴۰۳، آتشسوزی در خوابگاه پسرانه دانشگاه صنعتی اصفهان باعث تخلیه فوری دهها دانشجو شد. هرچند حادثه تلفات جانی نداشت، اما نشان داد که در بسیاری از خوابگاهها، امکانات ایمنی مانند سیستم هشدار حریق و مسیرهای خروج اضطراری یا وجود ندارد یا غیرفعال است. این حادثه از نوع «ناامنی ساختاری» بود.
همین وضعیت در خرداد۱۴۰۳ در همدان نیز دیده شد؛ جایی که «کیمیا ترکاشوند»، دانشجوی روانشناسی دانشگاه بوعلیسینا، در خوابگاه جان خود را از دست داد. روایتها از تأخیر در ورود نیروهای امدادی و کمبود نظارت شبانه خبر میدادند. اما حادثه بازتابی از اضطراب و ناامنی روانی در میان دانشجویان بود؛ احساسی که شاید خطرناکتر از ناامنی فیزیکی باشد.
این حوادث اگرچه در شهرها و دانشگاههای مختلف رخ دادهاند، اما ریشهای مشترک دارند: نبود برنامهریزی پیشگیرانه بهعنوان بخشی از سیاست دانشگاهی.
امروز بسیاری از خوابگاههای دانشجویی کشور، بهویژه خوابگاههای وابسته به دانشگاههای شهرستان، با کمبود شدید امکانات نظارتی روبهرو هستند. دوربینها یا نصب نشدهاند یا کار نمیکنند، مسیرهای ورودی بدون کنترل است و روشنایی شبانه بهندرت در اولویت قرار میگیرد.
در چنین شرایطی، وقوع جرم فقط به «شانس بد» مربوط نیست؛ بلکه نتیجه مستقیم بیتوجهی سیستماتیک به امنیت است. کارشناسان جرمشناسی بر این باورند که با اصلاح محیط فیزیکی میتوان تا ۶۰ درصد از جرایم فرصتمحور جلوگیری کرد. یعنی اگر کوچههای اطراف خوابگاه روشن و پررفتوآمد باشند، درها مجهز به کارت ورود باشند، اگر دوربینها فعال و تحت نظارت باشند، احتمال وقوع جرم به شکل چشمگیری کاهش مییابد.
البته امنیت فقط مسئله فیزیکی نیست. چرا که احساس امنیت، اعتماد و حمایت نیز بخشی از آن است. در بسیاری از دانشگاهها، دانشجویان میگویند حتی پس از بروز حادثه، مسئولان واکنش مؤثری نشان نمیدهند. گزارشها جدی گرفته نمیشود، رسانهها سانسور میشوند و وعدهها تا حادثه بعدی فراموش میشوند. که خودش نوعی ناامنی روانی است.
دانشگاهها نباید امنیت را فقط به معنای «نگهبان بیشتر» ببینند. در جهان، مفهوم «امنیت» سالهاست بر پایه سه رکن طراحی محیطی ایمن، فناوریهای نظارتی هوشمند و آموزش و فرهنگسازی امنیتی شکل گرفته است.
در ایران اما هنوز نگاه به امنیت دانشگاهها سنتی است. معمولاً بعد از هر حادثه، چند نگهبان اضافه میشود یا چند دوربین نصب میکنند؛ اما هیچ تحلیلی از دادهها، هیچ برنامه منسجم پیشگیرانهای و هیچ آموزش جمعی برای دانشجویان وجود ندارد. حادثههای ذکر شده باید آخرین زنگ خطرها باشد، نه یکی دیگر از تیترهای فراموششده.
دانشجویان آیندهسازان فردای کشورند و غفلت در تأمین امنیت آنها، ضربهای به اعتماد عمومی و اعتبار نظام آموزش عالی است.





