ویرانهها علیه فراموشی؛ مقاومت شهری پس از نسلکشی
نسلکشی فقط در میدانهای اعدام و آمار قربانیان خلاصه نمیشود؛ خانهها، خیابانها، کتابخانهها و حتی رودخانهها نیز هدف قرار میگیرند. تجربههای جهانی نشان میدهند چگونه شهرکشی بهعنوان بعدی پنهان اما تعیینکننده، حافظه، زیست روزمره و امکان بازگشت به زندگی را نابود میکند. این تجربهها با تجربه جنگ ۱۲ روزه هم پیوند دارند.

در صدوچهلوهفتمین نشست تخصصی «بازسازی پس از جنگ»، آزاده ثبوت، پژوهشگر پسادکتری دانشگاه کویینز بلفاست، با تمرکز بر تجربه بوسنی و هرزگوین، از مفهومی سخن گفت که بهزعم او هنوز بهدرستی فهم نشده است: «شهرکُشی». روایتی که نسلکشی را نه فقط در بدنها، بلکه در خانهها، خیابانها، رودخانهها، حافظه جمعی و آینده شهرها دنبال میکند.
آزاده ثبوت در ابتدای سخنرانی خود، محور اصلی ارائهاش را «حافظه، باززیستن و مقاومت شهری در فرایند بازسازی» معرفی کرد و توضیح داد که تمرکز این پژوهش بر سالهای نسلکشی در بوسنی و هرزگوین است. به گفته او، هدف این تحقیق صرفاً مستندسازی پیامدهای فیزیکی یا کالبدی نسلکشی نبوده، بلکه تلاشی است برای نزدیک شدن به نگاه معماران و شهرسازان بازمانده؛ اینکه آنان چگونه نسلکشی را در خانهها، خیابانها، رودخانهها، زیستبوم و کلیت فضای زیسته درک و تفسیر میکنند.
ثبوت این رویکرد را یک «دغدغه معرفتی» دانست و گفت در دو سال گذشته و همزمان با رخدادهای فاجعهبار در غزه، این پرسش برای او پررنگتر شده که نسلکشی از منظر فضا چگونه فهم میشود. او توضیح داد که روایت ارائهشده در این نشست، حاصل گفتوگو با معماران، شهرسازان و انسانشناسان شهری در لبنان، فلسطین و بوسنی است؛ روایتهایی که نسلکشی را نه فقط بهعنوان یک رویداد تاریخی، بلکه از منظر رابطهمندیهای فضایی تحلیل میکنند.
کتابخانهای که سوخت، مقاومتی که نواخته شد
این پژوهشگر شهری با اشاره به تصویری که در ارائه خود نمایش داد، از نوازنده ویولنسل بوسنیایی گفت که پس از ویرانی کتابخانه ملی بوسنی در سارایوو، در میان خرابهها شروع به نواختن کرد. کتابخانهای که طی سه شبانهروز، بیش از دو میلیون کتاب در آن سوخت. ثبوت این رویداد را یکی از برجستهترین نمادهای «نسلکشی فرهنگی» دانست و تأکید کرد که این تصویر، همزمان خشونت عریان علیه فرهنگ و شکلگیری مقاومتی نمادین در برابر حذف و نابودی را به نمایش میگذارد.
او افزود که در این پژوهش، چارچوبهای مفهومی و عملیاتی محلی بررسی شدهاند که بوسنیاییها از طریق آنها توانستهاند گونههایی از عدالت فضایی مبتنی بر عاملیت اجتماعی خلق کنند؛ همچنین به این پرسش پرداخته شده که نسلکشی چگونه مستند و تحلیل میشود و چه رابطهای میان ابعاد فضایی نسلکشی و شهرکُشی وجود دارد.
تونل زیر خانه؛ مقاومت زیرزمینی
به گفته ثبوت، خشونت سازمانیافته نهتنها بر بدنها، بلکه بر شهرها، خانهها، رودخانهها، جنگلها و حافظه جمعی تحمیل میشود. او به خانهای در نزدیکی فرودگاه سارایوو اشاره کرد که در دوران محاصره شهر، تونلی در زیر آن حفر شد تا مجروحان، بیماران، غذا و سوخت جابهجا شوند. این خانه امروز به موزه تبدیل شده و تونل، به سندی زنده از مقاومت زیرزمینی بدل شده است.
ثبوت تأکید کرد که یکی از وجوه معنادار فضاهای شهری سارایوو، تلاش آگاهانه برای محو نکردن آثار جنگ است؛ رویکردی که خود به شکلی از مقاومت و حفظ حافظه جمعی تبدیل شده است.
مقاومت در برابر فراموشی
ثبوت در ادامه «مقابله با فراموشی» را یکی از مؤلفههای اصلی مقاومت شهری پس از جنگ دانست و گفت در سارایوو، حفظ آثار گلوله و ویرانی در بسیاری از ساختمانها کاملاً تعمدی است. به گفته او، این انتخاب آگاهانه پاسخی است به تلاشهایی که میکوشند گذشتهای بدون دادخواهی را به جامعه تحمیل کنند.
او تجربه لبنان را نیز مثال زد؛ جایی که پس از جنگ داخلی، فرایند دادخواهی شکل نگرفت و بسیاری از عاملان جنایت در ساختار قدرت باقی ماندند. در این شرایط، حفظ ویرانهها به کنشی سیاسی بدل شده است؛ پیامی روشن به سیاستمداران که گذشته فراموش نشده است.
ثبوت در این ارائه، نسلکشی را «پروژهای فضایی» توصیف کرد و گفت در مطالعات معاصر، فضا دیگر صرفاً بستر خشونت نیست، بلکه کنشگری فعال در حذف، حافظهزدایی و حتی بازسازی اجتماعی است. شهرها، روستاها، رودخانهها، گورهای جمعی و مناظر طبیعی به آرشیوهای زنده خشونت بدل میشوند؛ آرشیوهایی که میتوانند هم شهادت دهند و هم در صورت مداخله آگاهانه، به ابزاری برای پنهان کردن جنایت تبدیل شوند.
او با اشاره به یادمان شهر «سربرنیتسا» گفت این فضا حامل شهادت تاریخی بیش از هشت هزار قربانی است و همزمان امکان مقاومت و بازخوانی انتقادی گذشته را فراهم میکند.
به گفته ثبوت، پژوهشهای بوسنی نشان میدهد نسلکشی عملی عمیقاً معماری و فضایی است. در این نگاه، «شهرکُشی» پروژهای سیاسی است که هدف آن فقط تخریب کالبد شهر نیست، بلکه نابودی حافظه، روابط اجتماعی و حق زیستن در فضاست.
او با اشاره به «منطقه امن سربرنیتسا» گفت وعده حفاظت جامعه بینالمللی، در عمل به تسهیل نسلکشی انجامید؛ الگویی که به باور او، امروز نیز در فضاهای بهاصطلاح بشردوستانه تکرار میشود.
ثبوت با پیوند دادن تجربه بوسنی به فلسطین گفت: «ویرانی بازارها، کتابخانهها و زیرساختهای شهری تصادفی نیست، بلکه بخشی از منطق فضایی نسلکشی است.» او تأکید کرد که انکار نسلکشی یک سیاست فعال قدرت است و واژگانی مانند «جنگ داخلی» یا «پاکسازی قومی» برای پوشاندن ماهیت جنایت ساخته شدهاند.
به گفته او، حتی امروز در فلسطین، واژههایی مانند «درگیری»، «اقدامات دفاعی» و «تلفات جانبی» همان کارکردی را دارند که پیشتر در بوسنی داشتند.
ثبوت مبنای روش تحقیق خود را تاریخ شفاهی دانست؛ تاریخی که از روایت بازماندگان و کنشگران شهری برمیآید. او از کارخانه «پوتوچاری»، جداسازی مردان و زنان، تجاوز، قتل و مادرانی گفت که هنوز در جستوجوی استخوانهای عزیزانشان هستند.
او مفهوم «شهادت اکولوژیک» را مطرح کرد؛ ایدهای که بر اساس آن، رودخانهها، جنگلها و مناظر طبیعی نیز میتوانند شاهد جنایت باشند. تجربه «راهپیمایی صلح» بوسنی، به گفته او، نمونهای از مردمنگاری در حرکت است؛ جایی که فضا خود روایتگر خشونت میشود.
آزاده ثبوت تأکید کرد که بازسازی پس از نسلکشی، فرایندی صرفاً فنی نیست، بلکه میدان منازعه معرفتی و سیاسی است. او گفت بازسازی رسمی، اغلب بیحافظه است و در مقابل، بازسازی مردمی، با بازگشت به خانهها، آیینها، هنر، روایتگری و نقشنگاری حافظه، منطق شهرکُشی را به چالش میکشد. پروژههایی مانند «گلهای رز سارایوو» یا یادمانهای روزمره شهری، به گفته او، نمونههایی از تثبیت عدالت فضایی در برابر انکار هستند.
در بخش دیگری از این نشست، مژگان طاهریتفتی، عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران، با تمرکز بر جنگ ۱۲روزه تهران، روایت متفاوت اما همپیوندی را مطرح کرد. تحلیلهای او مبتنی بر مصاحبههای میدانی با افرادی است که در جریان این جنگ خانههای خود را از دست دادهاند؛ افرادی که بیش از خشم، با سکوت و سردرگمی سخن میگویند.
طاهریتفتی با انتقاد از استفاده نمایشی از واژه «مدیریت» در بحرانهای شهری، تأکید کرد که در جنگ شهری تهران نیز شاهد کنار گذاشته شدن پروتکلها بودیم. به گفته او، وعدههای حمایتی و اسکان، در تجربه زیسته شهروندان به پراکندگی، ارجاعهای مکرر و نبود مسیر روشن پاسخگویی انجامید.
او با نقل روایت پیرمردی مبتلا به سرطان که باید مدارکش را در سامانههای متعدد بارگذاری کند، گفت این وضعیت نشاندهنده گسست میان تجربه زیسته شهروندان و سازوکارهای رسمی بازسازی است. از نظر او، «از دست رفتن خانه» صرفاً خسارت فیزیکی نیست، بلکه ضربهای به حافظه، امنیت و هویت فردی است.
طاهریتفتی مفهوم «شهروندی شهری» را پویا و کنشپذیر دانست و گفت بدون درک این مفهوم، بازسازی به مجموعهای از اقدامات جزیرهای تقلیل مییابد. او تأکید کرد که ایجاد مراکز پاسخگویی متمرکز، اطلاعرسانی شفاف و تعیین مسئول مشخص برای هر خانواده آسیبدیده میتوانست هزینههای روانی و اجتماعی را کاهش دهد.
او هشدار داد که در ایران، شهروندی شهری بهشدت با مالکیت گره خورده و مستأجران عملاً در مرتبه دوم اهمیت قرار میگیرند؛ درحالیکه در شرایط پس از سانحه، این گروه اغلب نیازمند حمایت فوریتری هستند.
به گفته این استاد دانشگاه، بلاتکلیفی، نبود برنامه مدون و اعلام عمومینشده، فشار روانی گستردهای بر شهروندان وارد کرده است؛ حتی بر کسانی که خانهشان مستقیماً آسیب ندیده. او تأکید کرد که مستندسازی تجربهها و خطاها، شرط یادگیری از بحرانهاست و نمیتوان هر بار از نقطه صفر شروع کرد.





