هزارتوی بلاتکلیفی؛ انتقال صاحبان خانههای آسیب دیده از حمله اسرائیل از یک هتل به هتلی دیگر
خانوادههای آسیبدیده از حمله به زندان اوین از وضعیتشان ناراضیاند. حالا که دستور جابهجایی به هتل شرق تهران آمده، نگرانی تازهای میان خانوادهها شکل گرفت؛ مسیر دورتر شده، رفتوآمد سختتر، هزینه بیشتر و احساس رهاشدگی عمیقتر.

به گزارش آتیهآنلاین، جنگ دوازده روزه چند ماه است تمام شده، اما برای آنهایی که خانههایشان با بمبها ویران شد، نبرد هنوز ادامه دارد؛ هر بار امید تازهای پیدا میکنند و هر بار ناامیدی تازهای سر راهشان سبز میشود.
هر خانوادهای که این مسیر را میپیماید، داستانی دارد از خستگی بیپایان، دوندگیهای بیپاسخ اداری، فرسودگی روحی و خشم. در این میان، سقفهای موقت هتلها، تنها پناهگاههای بیحس و بیروحی هستند که هر روز به آنها یادآوری میکنند: «زندگی دیگر مثل سابق نیست».
در اتاق هتل، زنی نشسته روی تخت، با صورتی رنگ پریده و چشمانی گود رفته. صدایش آرام است، اما کلماتش مثل ضربه فرود میآیند: «من خستهام. از صبح تا شب فقط دوندگی. از ادارهای به اداره دیگر. هر بار یک چیز میگویند و اینکه باید صبر کنیم.»
خسته است و به مرز فروپاشی رسیده: «من قبل از جنگ کار داشتم، درآمد داشتم و خانه، میخواستم برای بچههایم زندگی خوبی بسازم، اما الان هیچ چیزی ندارم. بچهها از زندگی در هتل و آوارگی خسته شدند. من را رها کردند و پیش پدرشان رفتند. هم زندگیم را از دست دادهام و هم دلم شکسته. میگویند درست میشود آدم وقتی همه چیزش را از دست بدهد، دیگر به چه چیزی دلخوش کند؟»
به گزارش اعتماد، بغض زن میشکند و ناامیدی از کلمههایش بیرون میریزد: «دیروز کاغذی نوشتم تا به برادرم برسانند. به آنها هم تلفن زدم و همه حرفهایم را زدم. گفتم میخواهم خودم را بکشم. گفتند فکر میکنی اگر این کار را کنی برای کسی اهمیت دارد. آدمها جمع شدند و نگذاشتند خودم را خلاص کنم. گفتند اگر بخواهم یک روانشناس میفرستند، اما من روانشناس نمیخواهم، خانهام را میخواهم، اموالم را میخواهم. اگر پول و اموالی که از من سرقت شده است را بدهند خودم دوباره زندگیام را میسازم.»
هزارتوی بلاتکلیفی
خانوادههایی که در این هتل ساکنند، پیش از جنگ، جزو طبقهای بودهاند که دستشان به دهانشان میرسیده؛ خانه، ماشین، شغل ثابت و زندگی داشتهاند. اما حالا در اتاقهایی زندگی میکنند که مال آنها نیست، موقت است و گرفتار شدهاند در هزارتوی بلاتکلیفی.
یکی از ساکنان جنگزده هتل میگوید: «اولش فکر کردیم این وضعیت موقت است. ولی حالا انگار زندگیمان موقتی شده. گفته بودند سه ماهه این وضعیت تمام میشود، اما هیچ کس نمیداند کی این وضعیت تمام میشود. سالها کار کردم تا بچههایم را خوب بزرگ کنم. از کار و زندگی افتادیم. آینده و آرزوهای بچهها روی هوا مانده. قبل از جنگ مستاجر خانهای بودم که آسیب دیده، اما صاحبخانه پولم را به دلیل تمام نشدن مدت اجاره پس نمیدهد و میگوید شکایت کن. ناراحت این موضوع هستم که اموالمان را دزدیدهاند ما میخواهیم اموال خودمان را پس بگیریم بعد از سه، چهار ماه میگویند هنوز تعیین تکلیف نشده کجا باید پول خسارت را به ما بدهد، در حالی که من فقط ۴۰۰ میلیون تومان خرج ماشینم کردم که آسیب دیده بود.»
نگرانی پشت نگرانی
طبق گفته ساکنان، مبلغی که برای بازسازی خانهها تعیین شده، نهتنها کافی نیست، بلکه هنوز به برخی از آنها پرداخت نشده است. بعضی از خانوادهها میگویند مسوولان مربوطه فقط بخشی از خسارت را ارزیابی کردهاند و وسایل از دست رفته و سرقت شده در نظر گرفته نشده.
خانوادههای آسیبدیده از حمله به زندان اوین از وضعیتشان ناراضیاند. حالا که دستور جابهجایی به هتل شرق تهران آمده، نگرانی تازهای میان خانوادهها شکل گرفت؛ مسیر دورتر شده، رفتوآمد سختتر، هزینه بیشتر و احساس رهاشدگی عمیقتر. یکی از ساکنان میگوید: «ما را از غرب میبرند شرق، از خانهمان که باید کارهای بازسازیش را پیگیری کنیم، دورتر میشویم. با این ترافیک تهران فاصله دادگاه و مراکزی که باید پیگیری کنیم تا از این وضعیت خلاص شویم هم بیشتر میشود. خستهایم. ما را رها کردهاند.»





