زمین داغتر، خانههای دورتر؛ مهاجرت در سایه تغییر اقلیم
موتور تغییر اقلیم میلیونها نفر را در سراسر جهان از خانههایشان جدا کرده است. فشار اقلیمی همچنان که نقشه جمعیتی جهان را بازترسیم میکند، مناطق مختلف را با چالشهای گوناگونی روبرو کرده است.


کرانه رودخانه «بنوئه» در مرکز نیجریه در نگاه اول عادی به نظر میرسید، تا زمانی که فصل باران فرا رسید و زمینهای کشاورزی زیر آبهای گلآلود ناپدید شد. منبع آبیاری خود غریق بارانهای سیلآسا شد و مزارع خانوادگیای که هزینه مدرسه را تامین میکردند، دیگر حتی توان تولید غذای کافی برای خوردن را هم نداشتند. برای میلیونها نیجریهای، این سیلابهای فصلی تنها نشانه یک سال بد نیست، بلکه «وضعیت عادی جدید» است. گزارش تفصیلی «بانک جهانی» به نام «زمین متورم» (Groundswell) پیشبینی میکند که در سناریوهای بدبینانه، تا سال ۲۰۵۰ چندین میلیون نفر به «مهاجران اقلیمی داخلی» نیجریه تبدیل خواهند شد. علت فشارهای تدریجی و سیلابهای تکرارشوندهای است که معیشت آنها را از بین میبرد. رقم مهاجرانی که حتی در پیشبینیهای خوشبینانهتر نیز همچنان قابلتوجه است.
مهاجرت ناشی از تغییر اقلیم منحصر به نیجریه نیست. در سالهای ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۴، سیلابها و خشکسالیها در کنار درگیریهای داخلی، میلیونها نفر را در سراسر آفریقا، آسیا و آمریکای جنوبی وادار به جابهجایی کردند. علاوه بر آفریقا طوفان «موچا» 2023 در بنگلادش موجب جابهجایی حدود 1.3 میلیون نفر شد. ایالت «ریو گرانده» برزیل در سال ۲۰۲۴ سیلاب شدیدی را تجربه کرد که به گفته مقامات بزرگترین سیل دهههای اخیر بود، حادثهای که تعداد قابلتوجهی از جمعیت را بیخانمان یا آواره کرد.
براساس گزارشهای «مرکز پایش جابهجایی داخلی» (IDMC) و «سازمان بینالمللی مهاجرت» (IOM)، تا پایان سال ۲۰۲۳ حدود ۷۵.۹ میلیون نفر در سراسر جهان در وضعیت آوارگی داخلی زندگی میکردند و این رقم در پایان ۲۰۲۴ به حدود ۸۳.۴ میلیون نفر افزایش یافت. بر پایه مدلسازیهای «بانک جهانی»، تا سال ۲۰۵۰ ممکن است ۲۱۶ میلیون نفر در شش منطقه جهان به مهاجران اقلیمی داخلی تبدیل شوند. سهم مناطق به تقریب عبارت است از: آفریقای جنوب صحرا ۸۶ میلیون، شرق آسیا و اقیانوسیه ۴۹ میلیون، آسیای جنوبی ۴۰ میلیون، شمال آفریقا ۱۹ میلیون، آمریکای لاتین ۱۷ میلیون و اروپای شرقی و آسیای مرکزی ۵ میلیون نفر.
همچنین طبق گزارش «برنامه جهانی غذا» (WFP) و «گزارش جهانی بحران غذا» (2024–25)، حدود ۲۹۵ میلیون نفر در سال ۲۰۲۴ با سطح حاد ناامنی غذایی روبهرو بودهاند. این بحرانهای غذایی ناشی از ترکیب درگیریها، رکود اقتصادی و شوکهای اقلیمی، خود محرک مستقیم موجهای جدید مهاجرت است.
با این حال گزارشها عمدا از برآوردهای کمی درباره مهاجرتهای برونمرزی خودداری میکنند، زیرا روشهای موجود برای تفکیک عوامل اقلیمی از سایر عوامل مهاجرتی هنوز قطعیت کافی ندارند. به همین ترتیب، «سازمان بینالمللی مهاجرت» و «کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل» (UNHCR) نیز تذکر میدهند که برآوردهای رایج که از ۲۵ میلیون تا یک میلیارد «مهاجر زیستمحیطی» جهانی تا سال ۲۰۵۰ را برآورد میکنند صرفا «مثالی» هستند و پشتوانه تجربی ندارند.
کدام خطرات اقلیمی مردم را مجبور به مهاجرت میکنند؟
نخست، رویدادهای ناگهانی و شدید همچون طوفانها، بارانهای سنگین و سیلابهای ناگهانی است که باعث جابهجایی فوری و گسترده جمعیت میشوند. این حوادث گاهی در مواردی که منجر به تخریب خانهها و زیرساختها شوند طولانیمدت خواهد بود.
دوم، فشارهای تدریجی و آرامتر است. خشکسالیهای طولانیمدت، بیابانزایی، شوری خاکهای ساحلی و افزایش گرما همگی از این موارد هستند. در چنین موقعیتی پایه اقتصادی معیشت روستایی فرسوده میشود. نتیجه مهاجرت تدریجی اما گسترده از روستا به شهر و جابهجاییهای فصلی نیروی کار است.
سوم، افزایش سطح دریا و فرسایش سواحل است که سکونت دائم را در دلتاهای کمارتفاع و جزایر کوچک ناممکن میکند و جوامع کامل را بهسوی جابهجایی برنامهریزیشده یا آشفته سوق میدهند. به این مورد خصوصا در مقالهای پژوهشی اشاره شده است که پیشبینی میکند به دلیل زیر آب رفتن تدریجی ساحلها تا سال ۲۱۰۰ ممکن است بیش از ۲۰ میلیون نفر در نواحی ساحلی داخلی اروپا مجبور به مهاجرت شوند.
گزارشات و مدلسازیهای تجربی همگی نشان میدهند که این عوامل در هم تنیدهاند: شوکهای ناگهانی باعث آوارگی فوری میشوند، در حالی که روندهای تدریجی تعداد افرادی را که در دهههای آینده هیچ گزینهای جز مهاجرت ندارند چند برابر میکند.
جغرافیای جابهجایی؛ مردم از کجا به کجا میروند
الگوها بسته به منطقه و مقیاس متفاوتاند. بیشتر جابهجاییهای مرتبط با اقلیم در داخل کشورها رخ میدهد: خانوارها به شهرها و روستاهای نزدیک کوچ میکنند یا کارگران فصلی را به بازارهای کار منطقهای میفرستند. «گزارش جهانی مهاجرت سازمان ملل» و مدلسازی «زمین متورم» تأکید دارند که پیشبینی میشود تا میانه قرن، آفریقا، آسیای جنوبی و بخشهایی از شرق و جنوب شرق آسیا بیشترین تعداد مهاجران اقلیمی داخلی را تولید خواهند کرد. تنها در خود آفریقا، اگر روندهای کنونی ادامه یابد، ممکن است دهها میلیون نفر ناگزیر از چنین جابهجاییهایی شوند.
در مقابل، مهاجرتهای فرامرزی (خارجی) که عمدتا بر اثر فشارهای اقلیمی ایجاد میشوند، کمتر رخ میدهند، اما در عرصه سیاست بسیار پررنگ هستند. برای مثال گزارشهایی از نشریه «آتلانتیک» و «سی ان ان» و حتی منابع دانشگاهی نشان میدهند که خشکسالی، مهاجرت به ایالات متحده را تشدید کرده و فشار بر مسیرهای سنتی مهاجرت را افزایش داده است.
«دالان خشک» آمریکای مرکزی، شامل خشکسالیهای گواتمالا و هندوراس، بارها با موج مهاجرتهای غیرقانونی به سمت شمال، بهویژه ایالات متحده، مرتبط دانسته شده است؛ گزارشهای فراوانی از خانوادههایی وجود دارد که نابودی کشاورزی و گرسنگی را از دلایل اصلی مهاجرت خود عنوان کردهاند. بهطور مشابه، کشورهای جزیرهای کوچک و دلتاهای کمارتفاع مانند بنگلادش و بخشهایی از ویتنام هم علاوه بر مهاجرتهای داخلی شاهد جریانهای مهاجرت بینالمللی هستند.
مهاجران و پیامدهای مهاجرت
آنهایی که بیش از همه احتمال مهاجرت دارند، افرادی هستند که درآمدشان بهطور مستقیم به منابع طبیعی حساس به تغییر اقلیم وابسته است: کشاورزان خرد، دامداران کوچنشین، ماهیگیران سنتی و کارگران فصلی کشاورزی. خشکسالیها و شکستهای پیاپی در برداشت محصول پیش از همه به آنها ضربه میزند. با این حال، همه نمیتوانند بروند: فقیرترین اقشار اغلب در «تلههای بیتحرکی» گرفتارند، زیرا مهاجرت نیازمند پول و شبکههای اجتماعی است. همچنین فجایع ناگهانی میتوانند خانوارهای شهری با درآمد متوسط را نیز آواره کنند؛ برای نمونه، بالا آمدن ناگهانی آب در سواحل بنگلادش که محلههایی کامل را از بین میبرد.
درعینحال مهاجرت هم مناطق مبدا و هم مقصد را دگرگون میکند. مناطق مبدا نیروی کار، دانش بومی و پایههای مالیاتی خود را از دست میدهند؛ وقتی افراد در سن کار مهاجرت میکنند، بهرهوری کشاورزی و ظرفیت انطباق محلی ممکن است کاهش یابد. در شهرها و مناطق مقصد، فشار بر مسکن، خدمات بهداشتی، منابع آب و آموزش افزایش مییابد. همچنین اقتصادهای غیررسمی گسترش پیدا میکند و در صورت نبود حمایت، میتواند باعث کاهش دستمزدها و افزایش ناامنی شغلی شوند.
راهحلهای جهانی و موانع آن
سه اهرم سیاستی بههمپیوسته وجود دارد. نخست، کاهش انتشار گازهای گلخانهای است که میتواند دامنه مهاجرت اجباری در آینده را کاهش دهد. دوم، سازگاری و توسعه، از جمله کشاورزی هوشمند اقلیمی، زیرساختهای آبی، حمایتهای اجتماعی و سامانههای هشدار زودهنگام است که نیاز به ترک محل را کاهش داده و ماندن را ممکن میسازد. سوم، حکمرانی بر جابهجایی جمعیت است: شامل اسکان برنامهریزیشده، حمایتهای قانونی برای مهاجران مرتبط با اقلیم، حمایت از نیروی کار و سرمایهگذاری شهری در مناطق مهاجرپذیر. بانک جهانی استدلال میکند که اقدامات قاطع میتواند میزان پیشبینیشده مهاجرت اقلیمی داخلی را به شکل چشمگیری کاهش دهد، اما شکافهای مالی، ضعف حکمرانی و مقاومتهای سیاسی در برابر مهاجرت همچنان موانعی جدی هستند.
بار اضافه یا نعمتی غیرمنتظره؟
مهاجرت هم خطراتی دارد و هم فرصتهایی. این پدیده میتواند موجب خروج سرمایه انسانی از جوامع مبدا و فشار بر خدمات عمومی در مناطق مقصد شود. اما از سوی دیگر، میتواند از طریق انتقال سرمایه، مهارتها و تنوعبخشی به معیشتها، به تقویت تابآوری کمک کند. سیاستگذاری است که تعیین میکند کدام وجه بر دیگری غلبه کند: قوانین حمایتی کار، مسیرهای رسمی جابهجایی، سرمایهگذاری در خدمات شهری برای جوامع میزبان و هدایت منابع مالی بهسوی افزایش تابآوری در مناطق مبدا میتواند مهاجرت را از یک بحران انسانی به ابزاری برای سازگاری تبدیل کند.
نکته کلیدی پیوند میان اقلیم و مهاجرت است. در بسیاری از مناطق امروز، سیلاب عامل اصلی و فوری آوارگی است؛ خشکسالی نیروی محرکه پنهان اما قدرتمندی است که ساختار جمعیتی روستاها را دگرگون میکند و جابهجاییهای فرامرزی را در برخی مسیرها افزایش میدهد. سیاستگذاران اگر میخواهند از جابهجاییهای اجباری بکاهند، باید کاهش شدید گازهای گلخانهای را با تأمین مالی توسعه پایدار و «راهبرد سازگار مهاجرتی» (migration-aware adaptation strategy) ترکیب کنند. بسیاری از مهاجرتهای پیشبینیشده تا سال ۲۰۵۰ اجتنابناپذیر نیستند، بلکه نتیجه تصمیمها و سیاستهایی هستند که امروز اتخاذ میشوند.





