رقابت نابرابر دانشآموزان مدارس دولتی با خصوصی ها و سمپاد؛ رویای نخبهپروری یا کابوس عدالت آموزشی
نتایج کنکور امسال مرز بین مدارس خاص و معمولی را از همیشه پررنگتر کرد. حتی یک نفر هم از مدارس معمولی در میان رتبههای برتر نبود. حالا که سال تحصیلی جدید آغاز شده، ضرورت پرداختن دوباره به مسئله جداسازی دانشآموزان تیزهوش از معمولی حس میشود.


ماجرای مدارس استعدادهای درخشان یا همان سمپاد، در ایران همواره بحثبرانگیز بوده است. این مدارس که با هدف شناسایی و پرورش نخبگان تأسیس شدند، در طول سالهای فعالیت خود بسیاری از دانشآموزان موفق را به عرصههای علمی و دانشگاهی معرفی کردهاند. اما همانقدر که طرفداران پرشور دارند، منتقدان جدی نیز دارند. مسئله این است که در پیش گرفتن این روش برهمزننده عدالت آموزشی است یا پرورش استعدادها را به دنبال دارد؟
جداسازی دانشآموزان به بهانه تیزهوشی و نیاز به تحصیل در محیطی متفاوت، خطی جدید در سیستم آموزشوپرورش ایجاد کرد؛ خطی که در آن مدارسی با امتحانهای ورودی سخت و برنامههای درسی سنگینتر از مدارس معمولی شکل گرفت.
دکتر ابوطالب سعادتی، رئیس انجمن هوش و استعداد ایران درباره ماهیت جداسازی به آتیه آنلاین میگوید: «جداسازی بسته به اینکه از چه نوع و به چه شکلی باشد فرق میکند. در بعضی کشورها جداسازی از دوران ابتدایی شروع میشود و مبتنی بر استعداد است. یعنی در دورههای ابتدایی افراد را مبتنی بر استعداد و علاقه به مدارس خاص میفرستند. در آلمان به این شکل است که یکسری مدارس فنی، هنری، علوم انسانی، علوم تجربی، تربیت معلم، علوم پایه و ورزشی وجود دارد. افرادی که به هرکدام از این حوزهها علاقه دارند به آنجا هدایت میشوند و مسیر شغلی خودشان را از همان دوران ابتدایی پیدا میکنند.»
ورود مدارس سمپاد و خصوصی باعث شد کمکم شکاف میان آنها و مدارس معمولی زیاد شود و بهرهمندی از آموزش و پرورش برای همه یکسان نباشد. سعادتی میگوید: «جداسازی مبتنی بر مدارس خوب و بد مشکل دارد. ۱۰ تا ۲۰ درصد افراد به مدارسی میروند که از آموزشهای ویژه و معلمها و امکانات خاص برخوردارند. آنهایی هم که قبول نشدهاند با دادن شهریه و هزینههای بالا همین شرایط را برای خود فراهم میکنند. دسته سوم به مدارس نسبتاً متوسط میروند و به حداقلی از امکانات دسترسی دارند. دسته چهارم افرادیاند که در مدارس دولتی درس میخوانند و امکانات ندارند. در یک سیستم طبقاتی بیشتر این دانشآموزان از جامعه طرد میشوند.»
مدارس خاص؛ جزیرههایی در آموزش و پرورش
سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان یا به اختصار سمپاد، نهادی است که بر امور تحصیلی دانشآموزان مستعد و با بهرههوشی بالا نظارت میکند. بعد از انقلاب این مدارس احیا شدند؛ علامه حلی برای پسران و فرزانگان برای دختران.
مخالفان، جداکردن دانشآموزان از یکدیگر و آموزش آنها در محیطی ایزوله را عامل ایجاد یک «شکاف طبقاتی آموزشی» میدانند. بر این اساس خانوادههای مرفه با امکانات بیشتر شانس بیشتری برای ورود به این مدارس دارند.
انتشار نتایج کنکور امسال نشان داد که هر پنج نفر رتبههای برتر از مدارس سمپاد و نمونه فارغالتحصیل شدهاند. این البته در سالهای قبل هم مشهود بود و دانشآموزان مدارس دولتی سهم چندانی از رتبههای برتر نداشتند.
سعادتی توضیح میدهد: «وقتی شما میبینید از مدارس دولتی تقریباً هیچکس قبول نشده، بهطور مشخص بیعدالتی رخ داده و آموزش خوب و مفید نبوده است.»
جداسازی منجر به ایجاد «جزیرههای نخبگی» میشود که در آن دانشآموزان سمپاد احساس برتری کرده و دانشآموزان مدارس عادی خود را کماستعداد میپندارند. این امر همبستگی اجتماعی را تضعیف میکند.
ع. حسینی فارغالتحصیل سمپاد میگوید: «ما همیشه فکر میکردیم با بقیه فرق داریم، حتی الان که سالها گذشته و وارد جامعه شدهایم هنوز آن حس را داریم. گویی بین ما و دیگران دیواری کشیده شد.»
در نقطه روبهرو موافقان قرار دارند که سمپاد را فرصتی طلایی برای پرورش استعدادهای برتر میدانند. به اعتقاد این گروه حذف یا تضعیف این مدارس بهویژه برای خانوادههای طبقه متوسط نوعی بیعدالتی است، چراکه در نبود سمپاد، تنها مدارس غیرانتفاعی گرانقیمت باقی میمانند. به باور آنها مدالآوریهای بینالمللی، موفقیت در کنکور و حضور فارغالتحصیلان در بهترین دانشگاههای جهان نتیجه مستقیم جداسازی است.
الهام یاوری، رئیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان که خودش هم در مدرسه سمپاد تحصیل کرده، در گفتوگویی با ایسنا گفته است: «وقتی دانشآموزان تیزهوش در یک مدرسه کنار یکدیگر قرار میگیرند این همافزایی موجب شکوفایی استعدادشان میشود، چراکه دانشآموزان پروژههای خود را در قالب گروهی انجام میدهند. فرایندی که نقش مهمی در آینده شغلی آنها خواهد داشت و میتواند به تأسیس شرکتهای دانشبنیان منجر شود. برنامه مدرسههای عادی را میتوان برای دانشآموزان تیزهوش به کار برد اما برنامه مدرسه تیزهوشان شاید برای دانشآموز عادی مناسب نباشد.»
چالشها
تابستان امسال پس از برگزاری آزمون ورودی پایه هفتم مدارس استعدادهای درخشان، برخی از خانوادهها اعلام کردند سئوالات آزمون در روز قبل از برگزاری توسط یک مؤسسه آموزشی لو رفته است. چندروز بعد سخنگوی وزارت آموزش و پرورش این موضوع را انکار کرد؛ حالا مسئله این است اگر این شایعات حقیقت داشته باشد، آیا دانشآموزانی که به مدارس سمپاد میروند واقعا تیزهوشاند؟
به نظر منتقدان آزمون ورودی سمپاد که عمدتاً بر محفوظات و تستزنی استوار است معیار مناسبی برای سنجش استعداد درخشان نیست. همچنین محتوای سنگین و گاه غیرضروری درسهای این مدارس، به جای پرورش خلاقیت و تفکر نقاد، به حافظهمحوری و رقابت ناسالم دامن میزند. دکتر سعادتی معتقد است: «درباره افرادی که از طریق آزمون نتیجه میگیرند هم معلوم نیست که آزمون درست برگزار شده، محتوای درستی داشته یا نه و اینکه آیا غربالگری درست عمل میکند یا نه. تقریبا ۷۰ درصد از دانشآموزان امکان شرکت و قبولی در این آزمونها را ندارند و از چرخه آموزش خوب خارج میشوند.»
پیامدهای اجتماعی و روانی مدارس سمپاد
قرارگرفتن دانشآموزان در فضایی با تأکید مدام بر اینکه شما برترید و با بقیه فرق دارید اثرات روانی زیادی دارد. افسردگی و اضطراب در میان برخی دانشآموزان سمپادی مشاهده میشود.
یکی از فارغالتحصیلان سمپاد میگوید: «وقتی از مدرسه فاصله گرفتم متوجه شدم که چقدر بر روح و روان من اثر گذاشته است. هنوز هم اضطراب و افسردگی ناشی از آن دوران با من است. از اینکه دیگران مرا الگوی خود قرار بدهند خوشم نمیآمد.»
سعادتی معتقد است: «در دوران کودکی و نوجوانی توانایی یادگیری نسبت به سالهای بعد خیلی بیشتر است. حال در این دوران عدهای را به مدارس سمپاد میبریم تا با فشار زیاد فقط بر درس تمرکز کنند. قاعدتاً این افراد یکجانبه رشد میکنند. یعنی اگر مثلاً به یک پیکر تشبیهشان کنیم سر بزرگی دارند که با دست و سایر اعضا همخوانی ندارد. معلوم است که وقتی اینها وارد زندگی شوند فشارها را تحمل نمیکنند.»
به باور این پژوهشگر آموزشی، انتظار تیزهوش از خودش و جامعه بیشتر است. فکر میکند به طبقه بالاتری تعلق دارد. نمیتواند با بقیه ارتباط برقرار کند و آنها را سطح پایین میداند. وقتی وارد محیط کار میشود ناسازگاری بالاتری دارد. احساس میکند باید در موقعیت بهتری و پست بالاتری قرار بگیرد. بعد از آن وارد زندگی مشترک میشود. چون از دوران کودکی و نوجوانی و دبیرستان مهارتهایی که مرتبط با زندگی واقعی است به او آموزش داده نشده، در این ابعاد ضعیف عمل میکند.
سعادتی در ادامه میگوید: ورود به دنیای واقعی به این دانشآموزان میفهماند اینجا مثل مدرسه نیست که برای تیزهوشی امتیاز ویژهای قائل باشند. جامعه ترکیب متنوعی از افراد با اشکال مختلفی از هوشمندی را دربرمیگیرد. در دوران تحصیل او را از این آدمها جدا کردهاند و فرد تجربه پیدا نکرده است. بنابراین مدارس تیزهوشان و مدارس خاص و غیرانتفاعی که خیلی وقتها با دادن شهریه خیلی رفتارها را میپوشانند، هم برای کشور آسیباند، هم برای خانوادهها و هم برای دانشآموزان. از طرفی افرادی که به مدارس دولتی میروند مثل لشکر شکست خوردهاند. انگار چون دستشان به جایی بند نشده مجبور شدهاند به این مدارس بروند. مدارس هم طوری رفتار میکنند که گویی واقعاً چنین چیزی وجود دارد.
سیستمهای آموزشی جهانی
خارج از مرزهای ایران تصویر دیگری از مدارس میبینیم. در فنلاند، نروژ یا کانادا خبری از جداسازی نیست. همه کودکان در یک مدرسه درس میخوانند و برنامههای ویژه برای استعدادهای خاص در همان محیط اجرا میشود. در آمریکا و سنگاپور هم گرچه فرصتهایی برای شتابدهی تحصیلی وجود دارد، اما اصل آموزش فراگیر همچنان حفظ میشود. این مدلها نشان میدهد که میتوان بدون ایجاد فاصله طبقاتی، راهی برای پرورش استعدادها پیدا کرد. رئیس انجمن هوش و استعداد ایران میگوید: «ما باید به سمت مدارس تلفیقی برویم. اگر نخواهیم مدل استعدادیابی را اجرا کنیم حداقل باید به سمت مدارس جامع برویم که دانشآموزان همه در کنار هم درس بخوانند و همدیگر را تقویت کنند.»
طبق گزارش «فقر آموزش» مرکز پژوهشهای مجلس فشار اقتصادی مستقیماً بر ترک تحصیل دانشآموزان دهکهای پایین اثر میگذارد. از سال ۱۳۹۷ سهم آموزش در هزینههای خانوار بهشدت کاهش یافته (از ۴.۷۲ درصد به ۱.۰۱درصد در ۱۴۰۲) زیرا سهم خوراک بالا رفته است. در نتیجه، خانوارهای فقیرتر آموزش باکیفیت کمتری دریافت میکنند و این همراه با کاهش بودجه دولتی، نابرابری آموزشی را تشدید کرده است.
به گفته سعادتی بچههایی که به مدارس دولتی میروند هم شهروندان این مملکتاند و باید در منافع ملی سهیم باشند. باید به آنها فرصت بدهیم از آموزش و یادگیری مناسب با استادان مناسب بهرهمند شوند و امکان این را داشته باشند که مسیرهای شغلی آینده خود را انتخاب کنند.
یک راهکار واقعی
ایدههای مختلفی برای کاهش فاصله طبقاتی در سیستم آموزشی پیشنهاد میشود. دکتر سعادتی دراینباره میگوید: «راهکار دست من و شما نیست، دست سیاستگذاران است. اما راهکار واقعی این است که آموزش ملی شود، در اولویت قرار بگیرد و بودجه به آن اختصاص داده شود. مهمترین چیز همین بودجه است. هیچ شخصی نباید بابت آموزش پول بدهد. این باعث میشود که آموزش و پرورش معلمها را در مدارس توزیع کند نهاینکه یکسری معلم خیلی خوب در مدارس خاص جمع شوند. با این وضعیت چیزی درست نمیشود.»
مرتضی نظری کارشناس آموزش در توئیتی مینویسد: «تکمضرابهای انتقادی پزشکیان در واکنش به جداسازی دانشآموزان بهویژه جداسازی براساس ضریبهوشی و تعابیر نادرستی مانند تیزهوشان مغتنم و ارزشمند است.»
کشاکش بین بودن یا نبودن مدارس خاص بین صاحبنظران جریان دارد. برآیند نظرات کارشناسان ما را به این میرساند که اگر مدارس را یکی نکنیم و شرایط برای ورود همه یکسان نباشد عملاً امکان موفقیتی وجود ندارد و آموزش طبقاتی به قوت خود باقی میماند.





